🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 🥀 مسیحا جان! کجایی؟ 🥀

(ثبت: 261484) تیر 30, 1402 
🥀 مسیحا جان! کجایی؟ 🥀

(در سوگ دوست شاعرم استاد مسیح اسدی پویا ـ مسیحا شیرازی ، غزلسرای برجسته)

در این محفل نشانی از تو دیگر
نمی بینم عزیز مهرپرور

نماد عشق ای روح تعالی
کجا رفتی که جایت مانده خالی؟

مسیحا ای تو پویای زمانه
زبان شعرهای عاشقانه
دل یاران تو را گیرد بهانه
تو را یاد ازدل ما هست یانه؟

کجا رفتی که بردل مانده داغت
چرا روشن نمی بینم چراغت؟

غزالان غزل در خوف و بیمند
که می دانند بعد از تو یتیمند

دل نازک خیال از آتش غم
هم ازداغ تومی سوزد دمادم

نشانی ازتو دیگرنیست ای وای
مر امرگ تو باورنیست ای وای

چه زود از آشیانت پر کشیدی
چو آهو از کنار ما رمیدی
مگر حال خراب ما ندیدی
مگر از گل تو نازکتر شنیدی؟

به هر محفل روان ای مهرپویم
که شاید ردّپایی از تو جویم

غم هجر تو آتش بر دلم زد
شرار نیستی بر حاصلم زد

روم محفل به محفل زاروخسته
پریشان اشکریزان دل شکسته

گلستان درگلستان می شتابم
مگر ردّ و نشانی از تو یابم

گلی گم کرده ام می جویم اورا
به هرگل می ر سم می بویم اورا

گل من از شقایق پیرهن داشت
چوبرگ گل غزلها دردهن داشت

کجایی ای مسیحا روح یاری؟
نمی پرسی چرا حال از حواری؟
خدا ناکرده خاکم بر دهن باد
مگر بیزار از من شکوه داری؟

اگر از چشم گریانم نهانی
به هرجا از تومی جویم نشانی

به دریا بنگرم دریا ته وینم
به صحرا بنگرم صحراته وینم
به هرجا بنگرم کوه ودرو دشت
نشان از قامت رعنا ته وینم.
💔 💔

 

 

 

نقدها
  1. *امروز جمعه 30 تیرماه 1402 خورشیدی ــ21 جولای 2023 میلادی مصادف است با : …………………………………..

    *قیام ملّی در حمایت از دولت مردمی دکتر محمد مصدّق و به قدرت رسیدن مجدد وی (1330.ش)

    *تولد «هادی خرسندی» طنزپرداز ونویسنده و روزنامه نگار معاصر (1322.ش)

    *تولد «هنریک بونتو پیدان» رمان نویس برجسته ی دانمارکی (1857.م)

    *تولد «فیلیپ سیمور هافمن» هنرپیشه ی امریکایی (1967.م)

    *درگذشت «پهلوان محمود خوارزمی» معروف به «پوریای ولی» و متخلص به «قتالی» ورزشکار ـ شاعر و عارف برجسته (1322.م)

    *درگذشت «حکیم سیف الله ایسی» صاحب «عیون الحکم»از حکمای برجسته ی معاصر (1341.ش)

    *درگذشت «سید نورالدین هندی» حقوقدان ـ وکیل دادگستری و برادر امام خمینی (1355.ش)

    *شهادت «عباس دوران» خلبان شجاع نیروی هوایی ایران در دفاع مقدس (1361.ش)

    *درگذشت «کاظم برگ نیسی»مترجم برجسته (1389.ش)

    *درگذشت «جرجی زیدان» نویسنده مسیحی و برجسته ی لبنانی (1914.م)

    *درگذشت «دونالد بارتلمی» نویسنده ی «پست مدرنیسم : پسانوگرا» ی امریکایی (1989.م).

  2. ☀️آفتاب شعر افغانستان در غربت غرب غروب کرد☀️

    استاد «واصف باختری» شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگر ادبی و از شاعران نامبردار معاصر افغانستان در ۸۱ سالگی در بیمارستانی در کالیفرنیای آمریکا درگذشت.
    منیژه خانم دختر استادواصف در صفحهٔ رسمی فیسبوک خود نوشته است:«استاد واصف باختری پدر ما، پیر ما، دانای ما، جان ما، جهان ما به ابدیت پیوست. در روزهای پایینی عمرش برایش لالایی و شعر خواندیم و دست‌های رنجورش را نوازش کردیم. زندگی او چونان بزرگ بود و یاد او چنان باشکوه است که مرگ تا همیشه وامدار او خواهد ماند .»
    از استاد «واصف باختری» بیش از بیست عنوان کتاب شامل مجموعه‌های شعر و ترجمه در اوزان کلاسیک، نیمایی و آزاد و مقالات فلسفی، پژوهش‌‌های ادبی و فلسفی، ترجمه مقالات فلسفی و ادبی و ده‌ها مقاله دیگر به زبان فارسی چاپ شده است.
    دقایقی پس از انتشار خبر مرگ او، شمار زیادی از چهره‌های فرهنگی و ادبی افغانستان با نشر شعرها و عکس‌هایی از استاد «واصف باختری» به او ادای احترام کردند و پیام‌های تسلیت منتشر نمودند.. محمد کاظم کاظم کاظمی، شاعر نامور افغانستانی با نشر شعری از او نوشته است: «واصف باختری، بزرگِ شاعران افغانستان درگذشت. او شاعر شاعران ما بود. پیشکسوت و پیشگام شعر افغانستان در نیم قرن اخیربود. بعد از استاد خلیل‌الله (خلیلی) دیگر چون او نداشتیم.»
    استاد «واصف باختری» به زبان‌‌های انگلیسی و عربی نیز آشنایی داشت. او همچنین شماری از داستان‌های فارسی را به انگلیسی ترجمه کرده است. شماری از شعرهای او نیز به زبان‌های انگلیسی، روسی، چکی و آلمانی برگردان شده است.
    او یکی از نخستین شاعران معاصر افغانستان بود که در قالب نیمایی با رعایت اسلوب پیشنهادی نیما شعر سرود ؛ گرچه در قالب‌های کلاسیک نیز شعرهای فراوانی سروده است.
    واصف باختری در ۱۳۲۱ خورشیدی در شهر مزارشریف، ولایت بلخ زاده شد. آموزش‌های ابتدایی و دبیرستان را در شهر مزار به پایان رساند و سپس در رشته ی زبان و ادبیات در دانشگاه کابل در مقطع لیسانس ادامه تحصیل داد.
    او پس فارغ التحصیلی مدتی در بخش تالیف و ترجمه ی وزارت معارف افغانستان کار کرد.
    در سال ۱۳۵۳ خورشیدی برای ادامه ی تحصیلات عالی به آمریکا رفت و در رشته ی «آموزش و پرورش» از دانشگاه کلمبیا گواهینامه کارشناسی ارشد گرفت.
    سپس به افغانستان بازگشت و تا سال ۱۳۵۷ به کار خود در وزارت معارف ادامه داد.
    او با احزاب سیاسی چپگرا در افغانستان نزدیک بود و برای بیش از یک سال (۱۳۵۷-۱۳۵۸) از سوی دولت وقت زندانی شد.
    از سال ۱۳۶۱ تا ۱۳۷۴ خورشیدی در اتحادیه ی نویسندگان افغانستان در سمت‌های سردبیر بخش شعر، مدیر مسئول مجلۀ ژوندون و منشی دبیرخانه اتحادیه کار کرد.
    در زندگینامه ی استاد «واصف باختری» آمده است که او سال‌ها عضو گروه دبیران بنیاد فرهنگ افغانستان، عضو گروه رهبری کانون حکیم ناصر خسرو، عضو شورای مرکزی انجمن فرهنگی خوشحال‌خان و عضو هیئت رئیسۀ اتحادیه ی خبرنگاران افغانستان بوده است.
    برخی از مجموعه‌های شعر او عبارتند از: «و آفتاب نمی‌میرد»، «از میعاد تا هرگز»، «از این آیینه ی بشکسته تاریخ»، «تا شهر پنج ضلعی آزادی»، و «دروازه‌های بسته ی تقویم». از او کتاب‌های پژوهشی مثل «سرود و سخن در ترازو»، «نردبان آسمان»، «گزارش عقل سرخ» و «درنگ‌ها و پیرنگ‌ها» نیز منتشر شده است.
    استاد«واصف باختری» از سال ۱۳۷۵ تا سال ۱۳۸۰ خورشیدی در پاکستان و از سال ۱۳۸۰ بدینسو در ایالت کالیفرنیای آمریکا زند‌گی می‌کرد.روح بلندش شاد و نام و یاد و آثارش جاودان باد.

    💔 با سوگواران…

    ز شهر فجر پیام آوری ظهور نکرد
    رسول نور ز مرز افق عبور نکرد

    دگر نداشت توان ستیز مرغ اسیر
    مگو به پنجره ها حمله از غرور نکرد

    دلم جزیره ی متروک آرزوها شد
    مسافری گذر از آن دیار دور نکرد

    روایتیست ز سنگ صبور در گیتی
    کسی حکایت ازین شیشه ی صبور نکرد

    تنور سرکش سوگ جوانه هاست دلم
    که نسل هیمه چرا شکوه از تنور نکرد

    شهید من چه کنم دشنه یتیم تورا
    دگر کسی گذر از کوچه باغ نور نکرد

    منم سیاه ترین سطر دفتر هستی
    خوشا کسی که چنین سطر را مرور نکرد.

    💔 کوهسار غمین

    دل از امید، خم از می، لب از ترانه تهیست
    امید تازه به سویم میا که خانه تهیست

    شبی ز روزن رؤیا مگر توان دیدن
    که این حصار ز غوغای تازیانه تهیست

    اگر درخت کهن مرد، زنده بادش یاد
    هزار حیف که این باغ از جوانه تهیست

    تو در شبانه ترین روزها ندانستی
    که جام زیستن از باده بهانه تهیست

    خروش العطش از رودخانه ها برخاست
    ستیغ و صخره ز فریاد عاصیانه تهیست

    زبان خشم و غرور از که میتوان آموخت
    که ((خوان هفتم تاریخ)) جاودانه تهیست

    به سوگوارای سالار خاک و نیلو فر
    غزل ز واژه ی زرّین عاشقانه تهیست

    مگر عقاب دگر باره بر نمیگردد
    که کوهسار غمین است و آشیانه تهیست.

    🥀🥀🥀🥀🥀

  3. 🍳 با تسلّط بر عروض هیچ کس شاعر نشد!………………………….

    با برخی شاعران مبتدی و ضعیف که از ماهها قبل در گروههای مختلف شعر می گذارند در تماس بوده ام.نمی دانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه به جز یکی دو نفر همه شان اشراف کامل به عروض دارند و با این تصور باطل که هرچه بیشتر مطالب عروضی را بدانند و از حفظ باشند شاعر خوبی خواهند شد و شعرشان خوب خواهد بود بیشتر کتب عروضی قدیم و جدید را به حافظه سپرده اند و یا در فرهنگسراها و دیگر مراکز فرهنگی و ادبی ساعتها پای درس استاد نشسته اند و آن مطالب را آموخته اند.اغلب بی آن که صاحب استعداد باشند و طبع خداداد داشته باشند خیال کرده اند هنر و فن شعر هم اکتسابی است و هرچه بیشتر در عروضیات مستحیل شوند در زمینه ی شاعری بیشتر خواهند درخشید.به نظر من چنین افرادی را نباید امیدوار کرد ؛ چون چند دهه هم که بگذرد شاعر نخواهند شد و حداقل ناظم متوسطی خواهند شد. این افراد باید بختشان را در هنرهایی غیر از شعر بیازمایند.
    من با افرادی ازین دست دهه ها در ارتباط بوده ام.در مجله ی جوانان امروز ( بخصوص دهه ی شصت) بی شمار ازین افراد را با نصیحت و اگر کارگر نبود برخورد تند از ادامه ی شعرگویی (که در آن توفیقی نداشتند) منصرف کردم.
    سه چهار سال پیش برای انجام کاری به وزارت ارشاد طبقه ی چهار رفته بودم.یکدفعه مردی حدودآ چهل ساله به طرفم آمد و ضمن در آغوش کشیدنم قصد داشت دستم را ببوسد که اورا ازین کار بازداشتم.گفت:استاد عزیز!آن زمان که شما در جوانان امروز مشاورادبی بودید بزرگترین خدمت را به من کردید.من تصور کردم از شاعران مبتدی آن زمان است که امروز در شعر و شاعری به جایی رسیده است.خواستم دراین خصوص از او بپرسم که گفت:سه چهار بار برایتان نوشته هایی که فکر می کردم شعر است فرستادم و شما هر بار مرا از ادامه کار منع کردید.عاقبت نا امید شدم و عوض پرداختن به مثلآ شعر و شاعری به تحصیلاتم پرداختم.کم کم دریافتم که حق با شما بوده است و من استعدادی در زمینه ی شعروشاعری ندارم.خلّص کلام این که بنده ی چاکر شما امروز از تجّار به نام در عرصه ی کاغذ و ملزومات نشر و چاپم و وضع مالی بسیار خوبی دارم ؛ اما ـ معذرت می خواهم که این جمله را می گویم ـ جناب عالی همان شاعر یک لاقبای دهه ی شصت که بودید هستید!صورتش را بوسیدم و جهت تکمیل حرفهایش افزودم:و تازه به جایی که دلخواهم بود نرسیده ام و هنوز هم برای چاپ یک جزوه و اموری از این قبیل راهها باید طی کنم و مجیز این و آن را بگویم و آخرش هم همه چیزم هباءً منثوراست…..
    این همه را عرض کردم تا گفته باشم من و شمایی که سالهاست در وادی شعر تجربه اندوخته ایم و به قول عوام خشتک ورسلانده ایم وقتی با افراد فاقد استعداد روبرو شدیم بیهوده امیدوارشان نکنیم.

نظرها
  1. مهرداد مانا

    تیر 30, 1402

    روانش آسوده
    و دست شما نیز مریزاد

  2. طارق خراسانی

    تیر 30, 1402

    غزالان غزل در خوف و بیمند
    که می دانند بعد از تو یتیمند

    سلام استاد مهربانم

    یقین دارم در دوستی بی همتایی

    جان مسیحای شیرازی شاد

    در پناه خدا 🌱👌🖤🖤🖤👌🌱

  3. علی معصومی

    تیر 30, 1402

    روحش شاد
    🌹🌹🌹

  4. تیر 30, 1402

    روحش شاد
    بعد استاد اقتداری و استاد مسیحا پرنیان دیگر پرنیان نشد!

  5. محمدعلی رضاپور

    تیر 30, 1402

    سلام و درود و خدا قوت
    روان شان شاد

  6. معین حجت

    تیر 30, 1402

    درود استاد خوش عمل گرامی …
    روح هر دو شاعری که توسط شما ذکر خیرشان شد قرین رحمت الهی، امید که خداوند متعال ما را نیز مورد لطف خویش قرار دهد👏🙏💐

  7. برهان جاوید

    تیر 30, 1402

    درود استاد خوش عمل ارجمند
    روحشان شاد و یادشان گرامی
    🌺🌺🌺❤️❤️❤️

  8. طلعت خیاط پیشه

    تیر 30, 1402

    جناب استاد خوش عمل کاشانی ارجمند
    درود بر شما و قلمتان سرسبزتان.
    روح دو شاعر بزرگ که نام بردید و استاد اقتداری ارجمند روحشان شاد و یادشان گرامی باد
    😔 🙏💐😔 🙏💐😔 🙏💐😔 🙏💐🌿🍃

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا