شعر پاک

عنوان شعر	تاریخ انتشار	تعداد بازدید	تعداد نظرات
شور عشق	آبان 13, 1402	217	16
فقط برای تو باید غزل ، رباعی گفت	تیر 10, 1402	241	27
فاعلاتن مفاعلن فاعل	اردیبهشت 2, 1402	314	25
سکوتِ آینه	فروردین 23, 1402	125	12
غزلبانو	فروردین 21, 1402	148	13
گل اناری	فروردین 5, 1402	156	13
عشق نوروزی	اسفند 28, 1401	685	71
تغزل	اسفند 17, 1401	125	20
برای با مرام	اسفند 11, 1401	282	22
عاصی	مرداد 4, 1400	448	10
زمستانی	خرداد 15, 1400	727	21

ناحیه کاربری

ثبت نام در شعرپاک

کتابخانه

صور خیال در شعر فارسی

بیان و معانی

هنر مقدس

مکتب های ادبی

مشاهده تمام کتاب‌ها

سخن دل

رفتم در میخانه ، دیدم قدح و جامی
دیدم که پرستویی ، افتاده به یک دامی

با عشق جدل کردم از باده حذر کردم
در کوچه ی ویرانی ، دیدم چه خوش اندامی

شیطان لبم لرزید تا خال لبش را دید
چشمان دلم خندید دادم به دل انعامی

گفتم به مزاح ای دل از بهر چه شادانی
گفتا تو نمی دانی ، دارم به تو پیغامی

ای قافله ی مستی ، دل را به کجا بستی
در خانه چه غم داری رفتی پی بد نامی

بی وقفه پشیمان شو هم کیش ندیمان شو
از باده و خم بگذر اینگونه تو خوشنامی

رودی که شود جاری از چشمه جوشان است
برنا نتوانی شد در هاله ی ابهامی

عشقی که طلب کردی در اوج سماوات است
گر رهرو گلزاری ، داری چه سر انجامی

“عیدی” به نهان بنگر،بر روح و روان بنگر
این جرعه ی قابل را باید که بیاشامی

« عیدی خلیلی »

تازه ترین نقدها