🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 بررسی و کنکاش در نظریه ی دکتر شمیسا درومورد اوزان عروضی

(ثبت: 257790) فروردین 8, 1402 
بررسی و کنکاش در نظریه ی دکتر شمیسا درومورد اوزان عروضی

موضوع : بررسی نظریه دکتر شمیسا
نویسنده :غلامحسین جمعی
بنام خداوند زیبایی ها
این خرد برای عزیزی جایی چنین نوشتم :
درود و سپاس عزیزجان
دکتر شمیسا در کتاب عروض و قافیه، که اتفاقا دنشگاه آزاد آن را نشر داده است و در دانشگاها نیز تدریس می شود چنین نوشته اند” پدران ما واقف نبودند که ما چیزی به نام اوزان مختلف الارکان نداریم و با اختیارات شاعری و ضرورت های شعری یا متحدالارکان می شوند و یا متناوب الارکان” و این خرد چون در ایران نیستم و دست رسی به کتابشان را ندارم نقل به مضمون کردم و برای احتیاط این عبارت را (تمامی اوزان مشروط بر اینکه شعر دارای موسیقی باشند و مشکلی نداشته باشند) اضاف کردم و حق هم با ایشان است زیرا وقتی شعری دارای نظم معینی باشد و موسیقی آن هم مشکلی نداشته باشد، و ایراد ساختاری و ضعف تالیف هم صورت نگرفته باشد، چون موسیقی هم از یک نظم معینی پیروی میکنند و حتی آنها هم که در ترانه و تصنیف به وزن عروضی اعتقادی ندارند و می گویند ترانه و تصنیف از ریتم و میزان پیروی می کنند باز اکثر ترانه و یا تصنیفشان، اگر دارای موسیقی باشند، از قواعد عروض با اختیارات و ضروریات پیروی می کنند. در صورتیکه عمل تقطیع به شکل اصولی صورت پذیرد و رکن بندی نیز عاری از ایراد باشد، در نتیجه ارکان هم دارای نظم معینی می باشند و مختلف ارکان معنی نمی دهد و عملا هم چنین است و به نظر میرسد ما اوزانی به نام مختلف الارکان نداریم.
بزرگواری دیگر در جواب به آن عزیز به شرح زیر مرقوم فرمودند؛ که در واقع خطابشان این خرد بود.
جناب جمعی عزیز و بزرگوار فرموده اید که:
دکتر شمیسا معتقد است که پدران ما واقف نبودند که ما چیزی به نام اوزان مختلف الارکان نداریم و تمامی آن اوزان مشروط بر اینکه دارای موسیقی باشند و مشکلی نداشته باشند با اختیارات شاعری و ضرورت های شعری یا متحدالارکان می شوند و یا متناوب الارکان و حق هم با ایشان است.
برای این که متوجه شوید حق با دکتر شمیسا نیست کافی است رباعیات خیام را در اختیار حضرتشان قرار دهید و از ایشان بخواهید که طبق فرموده ی خودشان جوری تقطیع و رکن بندی کنند تا متحد الارکان یا متناوب الارکان از کار در آید و یا خودتان که حق به ایشان داده اید از همین الان تا هر وقت که دلتان خواست مهلت دارید یکی دو تا از رباعیات خیام را بگونه ای تقطیع کنید که متحد الارکان یا متناوب الارکان بشود. خیلی سپاسگزار خواهم بود اگر این زحمت را متقبل شوید
آن عزیزمان به آن بزرگوار چنین پاسخ دادند
سلام ، اساس وزن رباعی بر” مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ فَع “است و با دو اختیار قلب و ابدال سایر اوزان به دست می آید از آنجا که قید اختیارات آورده شده است و نیز این وزن متحد الارکان است بنابراین به نظر می رسد که آن نظر به قوت خویش باقی است مگر آنکه مثال نقضی باشد.
جوابی که دریافت کردند چنین است
سلام و درود
دوست عزیز من اساس وزن رباعی را نپرسیدم . بلکه از شما خواستم یکی دو تا از رباعیات خیام را جوری رکن بندی کنید که متحدالارکان از کار درآید. حضرتعالی اطلاع دارید که بیش از ده وزن برای رباعی برشمرده شده است.
لاحول ولاقوه الا بالله را که یکی از اوزان رباعی است را جوری تقطیع و رکن بندی کنید که متحد یا متناوب الارکان شود.
یا این رباعی را
برخیز و بیا بتا برای دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما

اینجانب برایشان چنین عرض کردم
با درود سپاس
برخیز و بیا بتا برای دل ما
(بر- خی- زُ- ب) (یا- بُ –تا – ب)(راــ یِ – دِ- ل )(ما)
مستتفعلُ- مستفعلُ- مستفعلُ- مس” در رکن دوم هجای دوم و سوم قلب شده و در رکن سوم هم هجای دوم اشباع گردیده
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما
(حل- کن- ب- ج)(ما – ل – خی ــ ش )(تن- مش- ک- ل)(ما) در رکن دوم مثل مصرع فوق عمل قلب صورت می دهیم
مستتفعلُ- مستفعلُ- مستفعلُ- مس
یک کوزه شراب تا بهم نوش کنیم
(یک- کو- زِ- ش)(را- ب – تا – بِ )( هم- نو- ش- کُ)(نیم)
در مصرع فوق اگر در رکن دوم تقطیع آن، باز همان عمل قلب صورت می دهیم
مستتفعلُ- مستفعلُ- مستفعلُ- مس

زان پیش که کوزه‌ها کنند از گل ما
(زان- پی-ش – ک)( کو- ز- ها- ک)( نن – دز- گِ – لِ )(ما)
باز همان عمل قلب در رکن دوم انجام می شود
مستتفعلُ- مستفعلُ- مستفعلُ- مس
متحدالارکان
******
انگیزه این مقاله به آن خاطر است که شاید باشند عزیزانی که مثل بزرگوار ما هنوز
برداشتشان این باشد که نظریه دکتر شمیسا درست نیست.
لذا سعی خواهم کرد تا آنجا که ممکن است، اصولی عمل نمایم تا شک و شبه ها بر طرف گردد
حال بیاییم خودِ وزنِ اصلی رباعی را بررسی کنیم
اگر “مفعولُ مفاعیل ُ مفاعیلُ فَعَل” که وزن اصلی است تقطیع شود
خواهیم داشت
(مف ــ عو ــ لُ ــ مَ ــ فا ــ عی ــ لُ ــ مَ ــ فا ــ عی ــ لُ ــ فَ ــ عَل)
حال آن را چهارتا چهارتا رکن بندی میکنیم .
( مف ــ عو ــ لُ ــ مَ )( فا ــ عی ــ لُ ــ مَ)( فا ــ عی ــ لُ ــ فَ)( عَل)
( ـــ ـــ د د ) ( ـــ ـــ د د ) ( ـــ ـــ د د )( ــ )
( مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس )
این فرمول ثابت می کند که تا قیامِ قیامت هر رباعی و یا هر بیتی و غزلی که در این وزن
که وزن اصلی رباعی هم به شمار میرود، سروده شود و ارکانشان را بر اساس چهار هجا
چهار هجا تقسیم کنیم متحدالارکان هستند. ولی این دلیل نمی شود که هر مصرع و یا شعر دیگری
حتی موسیقی هم دارد و اشکالی هم ندارد اگر پس از تقطیع درست و رکن بندی صحیح و با در نظر
گرفتن چهار هجا در یک رکن به ارکان متحدالارکان برسیم به وزن و یا مورد کلی زیر توجه فرمایید

یکی از مشکلات افاعیل عروضی این است که پس از تقطیع و رکن بندی گاهی ارکان متحدالارکانی مثل
” فعولن فعولن فعولن فعول” را که در هنگام رکن بندی سه هجا سه هجا رکن بندی شده است. اگر تعداد
هجا های هر رکن را عدد چهار قرار دهیم و چهارتا چهارتا رکن بندی کنیم نتیجه ای دیگر می گیریم
«فعولن فعولن فعولن فعول»
( ف ــ عو ــ لن ــ ف ــ عو ــ لن ــ ف ــ عو ــ لن ــ ف ــ عول)
( د ـــ ــــ د ــــ ـــــ د ـــــ ـــــ د ـــــ )حال اگر این تقطیع را چهارتا چهارتا هجا رکن بندی کنیم
خواهیم داشت
( د ــــ ــــ د )( ــــ ــــ د ــــ )( ـــ د ــــ )
( مَفاعیلُ )( مستفعلن )( فاعِلن) که یک مختلف ارکان می باشد

و اما در مورد وزن
“لا حولَ ولا قوّتِ الّا بل لا ”

که یکی از اوزانی است که با اختیارات و ضرورت ها از وزن اصلی برگرفته شده است .
( لا ــ حو ــ لَ ــ وَ )( لا ــ قو ــ وَ ــ ت )( ال ــ لا ــ بل ــ لا)
( ــ ــ د د)( ـــ ـــ د د )( ( ـــ ـــ ـــ ــ )
با کمی دقت به رکن سوم، متوجه می شویم که ما در هیچ یک از ارکان تقطیع عروضی همانطورکه
سه تا هجای کوتاه نداریم و حتما باید یکی از هجاها را اشباع کنیم و منظور این است یکی از هجاهای
کوتاه را بلند کنیم ، چون در یک رکن چهار هجایی هم چهارتا هجای بلند نداریم. و یا این خرد با چنین
رکنی برخورد نکرده ام. پس حتمن در این وزنِ بر گرفته شده از وزن اصلی، یک ابدال صورت پذیرفته است.
حال اگر هجای سوم رکن سوم را که قبلا ابدال شده و در این رکن به نظر می آید که ایجاد اشکال کرده
است را تبدیل به دو هجای کوتاه کنیم
خواهیم داشت
( ــ ــ د د)( ـــ ـــ د د)( ( ـــ ـــ د د ــــ ) و چون هر رکن دارای چهار هجا می باشد در نهایت چنین
خواهیم داشت ( ــ ــ د د)( ـــ ـــ د د)( ( ـــ ـــ د د)( ــــ)
(مستفلُ ــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس)
متحدالارکان
حال چند رباعی دیگر از خیام را بررسی میکنیم، تا احساس نشود حالت استثنایی وجود داشته است
و برای اینکه مطلب به درازا کشیده نشود بعضی از رباعی ها را همان مصرع های
اولش را تقطیع میکنم
**********
هر چند که رنگ و بوی زیباست مرا
(هرـ چن ـ د ـ کِ)(رن ـ گُ ـ بوــ ی )( زی ــ باس ـ تُ ــ مَ )( را)
“مستفعلُ ـــ مستفعل ُ ــــ مستفعلُ ـــ مس ” اگر در رکن دوم، عمل قلب صورت دهید بین هجای دوم وسوم
چون لاله رخ و چو سرو بالاست مرا
معلوم نشد که در طربخانه خاک
نقاش ازل بهر چه آراست مرا
متحدالارکان” خیام ”
**********
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
(آن ــ قص ــ رُــ کِ)( جم ــ شی ــ دُ ــ دَ )( رو ــ جا ــ ی ــ گ )( رفت)
مستغلُ ــ مستفعل ُ ـــ مستفعل ُ ــ مس بدون اختیارات و ضرورت های شعر وشاعری .
آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت
بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور بهرام گرفت
متحدالارکان بدون اختیارات و ضرورت ها ی شاعری ” خیام”
*********
ای آمده از عالم روحانی تفت
(ای ــ آ ــ مَ ــ دِ)( ازــ عا ــ لَ ــ مِ )( روــ حا ــ نِ ــ یُ )( تفت)
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس ) بدون اختیار و ضرورت ها
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت
(حی ــ را ــ شُ ــ دِ )( در ــ پن ــ جُ ــ چَ )( ها ــ رو ــ شِ ــ شُ )( هفت)
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس ) بدون اختیار و ضرورت ها
می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای
( می ــ نو ــ شُ ــ ن ) ( دا ــ نی ــ ز ــ کُ)( جا ــ آ ــ مَ ــ دِ )( ای)
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس ) بدون اختیار و ضرورت ها
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
( خُش ــ با ــ شُ ــ نَ )( دا ــ نی ــ بِ ــ کُ )( جا ــ خا ــ هی ــ رفت)
( ــــ ـــــ د د )(ـــــ ـــــ د د )( ــــــ ـــــ ـــــ ــــ )
تقطیع بالا نشان می دهد که در انتهای مصرع “ابدال ” صورت گرفته است، که از وزن اصلی سه مصرع قبلش عدول کرده و از وزن اصلی خارج گردیده، و چون در موسیقی وزن هیچ پارازیتی به گوش نمی رسد و سلاست و روانی شعر هم مثل مصرع های قبل است پس مشکلی نیست و اگر چنین تصوری نداشته باشیم باید بگوییم که خیام دچار خطا وزن شده است و اگر چنین بود تا حالا کوس رسوایی او از بام ها افتاده بود پس خواهیم داشت
( ــــ ــــ د د )( ــــ ــــ د د )( ـــــ ــــ د د ـــ ) و طبق کاری که قبلا هم صورت دادیم خواهیم داشت.
( ــــ ــــ د د )( ــــ ــــ د د )( ـــــ ــــ د د)( ـــ )
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس )

در رکن سوم یک ابدال صورت گرفته است که از وزن اصلی خروج کرده است که اگر هجای
سوم را که هجای بلند است به دوتا هجای کوتاه تبدیل کنیم
********
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
(اس ــ را ــ رِـــ اَ)( زل ــ را ــ نَ ــ تُ )( دا ــ نی ــ وُــ نَ )( من)
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس )
وین حرف معما نه تو دانی و نه من
( وین ــ حر ــ فُ ــ مُ)( مع ــ ما ــ نَ ــ تُ )( دا ــ نی ــ وُ ــ نَ )( من)
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس )
هست از پس پرده گفتگوی من و تو
( هس ــ تز ــ پَ ــ سِ)( پر ــ دِ ــ گف ــ تِ)( گو ـــ ی ِ ــ مَ ــ نُ)( تو)
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس ) در رکن دوم عمل قلب بین هجای دوم وسوم و در
رکن سوم هم هجای دوم ” ی” اشباع شده است
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
(چون ــ پر ــ دِ ــ بَ)( رف ــ تد ــ نَ ــ تُ)( ما ــ نی ــ وُ ــ نَ )( من)
( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ ) ( مس )
خیام
***********
حال دو سه تا رباعی از این خرد

هرجا که سَری قسمتِ داری شده است
( هرــ جا ــ کِ ــ سَ )( ری ــ قس ــ مَ ــ تِ )( دا ــ ری ــ شُ ــ دِ )( است)
(مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس ) متحدالارکان بدون استفاده از اختیارات شاعری و ضروریات
شادی و خوشی کفر و گناهی شده است
( شا ــ دی ــ وُ ــ خُ )( شی ــ کف ــ رُ ــ گُ )( نا ــ هی ــ شُ ــ دِ )( است)
(مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس ) متحدالارکان بدون استفاده از اختیارات شاعری و ضروریات
حتمن خفقان سکّه ی روز است و نکو
( حت ــ من ــ خَ ــ فَ )( قان ــ سک ــ کِ ــ یِ )( رو ــ زس ــ تُ ــ نِ )( کو)
(مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس ) متحدالارکان بدون استفاده ازاختیارات شاعری و ضروریات
یا جامعه سرشار خماری شده است!
( یا ــ جا ــ مِ ــ عِ )( سر ــ شا ــ رِ ــ خُ )( ما ــ ری ــ شُ ــ دِ )( است)
(مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس ) متحدالارکان بدون استفاده از اختیارات و ضروریات شاعری ” جمعی”
********
هرجا که خیالت برود سر زده ام
( هر ــ جا ــ کِ ــ خِ )( یا ــ لت ــ بِ ــ رَ)(ود ــ سر ــ زَ ــ دِ )( ام)
” مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس ” بدون اختیارات و ضرورت های شعر و شاعریم
در کعبه زبان روزه ساغر زده ام
( در ــ کع ــ بِ ــ زَ )(با ــ نِ ــ رو ــ زِ )( سا ــ غر ــ زَ ــ دِ )( ام)
“مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس ” در رکن دوم هجای دوم وسوم قلب می شوند
او داند و من دانم و این ناله ی تار
(او ــ دا ــ نَ ــ دُ )( من ــ دا ــ نَ ــ مُ )( این ــ نا ــ لِ ــ یِ )( تار)
” مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس ” بدون اختیارات و ضرورت های شعر و شاعری
ای زخمه بگو به سیمِ آخر زده ام ” با پوزش از قافیه سنجان ”
( ای ــ زخ ــ مِ ــ بِ )( گو ــ بِ ــ سی ــ مِ )( آ ــ خر ــ زَ ــ دِ )( ام)
“مستفعلن مستفعلن مستفعلن مس ” در رکن دوم هجای دوم وسوم قلب می شوند
*******
تا شاعر ما نخوتِ استاد به سر
(تا ــ شا ــ عِ ــ رِ)( ما ــ نخ ــ وَ ــ تِ)( اس ــ تا ــ دُ ــ بِ )( سر)
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ نس متحدالارکان بدون اختیارات ئ ضرورت ها
فرقی نکند مادر ما یا که پدر
(فر ــ قی ــ نَ ــ کُ )( ند ــ ما ــ دَ ــ رِ )(ما ــ یا ــ کِ ــ پِ)( در )
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ نس متحدالارکان بدون اختیارات ئ ضرورت ها
خواهد نشود دامنش آلوده به حرف
( خا ــ هد ــ نَ ــ شَ)( ود ــ دا ــ مَ ــ نَ )( شا ــ لو ــ دِ ــ بِ )( حرف)
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس متحدالارکان بدون اختیارات ئ ضرورت ها
بهتر برود سراغ یک کار دگر
( به ــ تر ــ بِ ــ رَ )( ود ــ سُ ــ را ــ غِ )( یک ــ کا ــ رِ ــ دِ)( گر)
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس فقط در رکن دوم هجاهای دوم سوم عمل قلب لازم دارد
******
از این همه تکلیف به تنگ آمده ام
(از ــ این ــ هَ ــ مِ )( تک ــــــــ لی ـــــ ف ـــــــ بِ )( تن ـــــ گا ــــــ مَ ـــ دِ )( ام
” مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس ” بدون اختیارات و ضرورتها
حیرت زده ای که بی تفنگ آمده ام
(حی ــــــ رت ــــــ زَ ــــــ دِ )( ای ــــــ کِ ــــ بی ـــــ تُ )( فن ـــــــ گا ـــــ مَ ـــ دِ )( ام)
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس فقط در رکن دوم هجای سوم اشباع شده است
هرچند افق در نظرم تیره و تار
(هر ــــــ چن ــــ دُ ـــ اُ)( فق ــــــ در ــــــ نَ ــــــ ظَ )( رم ـــــــ تی ــــــ رِ ــــ وُ )( تار)
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس ” بدون اختیارات در رکن است”
این دفعه، برای محو ننگ آمده ام
( این ــــــ دف ـــــ عِ ــــــ بَ )( را ـــــ ی ِ مح ــــ وِ )( نن ــــــ گا ـــــ مِ ــــ دِ )( ام)
” مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس ” در رکن دوم هجای دوم اشباع شده است
********
آغوشِ تو خانقاه و محراب من است
(آ ـــــــ غو ــــــــ شِ ـــــــ تُ )( خا ــــــ نِ ــــــــــ قا ـــــ هُ )( مح ــــــــ را ـــــــ بِ ـــــ مَ)( نست )
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس ، در رکن دوم هجاهای دوم سوم عمل قلب لازم دارد
در برکه ی دل چشم تو مهتاب من است
(درــ برــ کِ ــ یِ)( دل ــ چش ــ مِ ــ تُ)( مه ــ تا ــ بِ ــ مَ)( نست)
مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس بدون اختیارات عروضی
( شب ـــــــــ ها ــــــ کِ ـــــ تُ)( در ـــــــ خا ـــــــ بِ ــــــــــ خُ )(شم ـــــــ گش ــــــــ تُ ــــــ زَ)( نی )
مستفعلُ مستفعلُ مستفعلُ مس بدون اختیارات و ضرورت ها
نایاب ترین لحظه ی جذابِ من است
( نا ـــــــــ یا ــــــ ب ـــــــ تَ )( رین ـــــــ لح ــــــــ ظِ ــــــ یِ)( جذ ـــــ ذا ــــــ بِ ــــــــ مَ )( نست)
“مستفعلُ ـــــــــــ مسافعلُ ـــــــــ مستفعلُ مس” بدون اختیارات در وزن است
متحدالارکان
گرچه این خرد وکیل دکتر شمیسا نیستم، امیدوارم که برای اثبات نظر دکتر شمیسا و تایید
این حقیر کفایت کرده باشد.
نتیجه گیری اخلاقی:
نظر به اینکه ممکن است همه عزیزان در موارد خاص و شرایط نامطلوبی اشتباه کنند و یا نتوانند
مقصود و یا باورشان را به خوبی بیان کنند را با چنین القابی مورد خطاب قرار دهیم :
کدام ادبی مردی که از اندک خبرویّتی در علم عروض برخوردار است
آیا کسی که اندک اطلاعی از قواعد عروضی دارد به خود اجازه می‌دهد
کدام انسان عاقل عروضی دانی
همچنین کدام انسان خردمندی که اندک آشنایی با وزن و قواعد وزنی شعر فارسی دارد
یا کدام انسان باسوادِ آشنا به قواعد وزن شعر فارسی به خود اجازه می‌دهد
و بالاخره کدام انسانِ باسوادی که حتی آشنایی چندانی با قواعد علم عروض نداشته باشد
این خرد باور دارد که اخلاق حرفه ای خصلت چندان بدی نیست.
باقی بقایتان

 

 

نقدها 20 
  1. شیدا شهبازی

    فروردین 9, 1402

    سلام و احترام
    مطلب جالب و مفیدی بود
    و بسیار قابل استناد

    وچقدر جامع و کامل مطلب مورد نظر دکتر شمیسا وحضرتعالی اثبات شده است

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 9, 1402

      درودو سپاس بر بزرگوارم نازنینم سرکارخانم
      شیدا شهبازی
      حضورتان را عزیز می دارم و از این همه حسن نیت ستایش برانگیزتان صمیمانه تشکرو قدردانی میکنم
      در سال جدید برایتان بهترین هارا آرزو دارم
      تقدیمتان :

      آرش به کمان و ترکشش دل داده
      دل نیز به غنچه ی لبش هِل داده
      از بید نپرسید چرا مجنون است
      ساقی همه را شراب وکوکتل داده
      برقرار و نویسا باشید عزیز

      🙏🙏🙏👏👏👏👏🙏🙏🙏

  2. برهان جاوید

    فروردین 9, 1402

    درود و عرض ادب و احترام
    استاد جمعی گرانمایه
    مطالب خوب و ارزشمندی بود.
    نکته ای که در مورد علم عروض باید بدانیم این است که وزن بوجود آمده تا بر زیبایی و خیال انگیزی شعر بیافزاید و اختیارات شاعری بوجود آمد تا دست شاعر برای ساختن یک شعر مجبور به کم کردن از بار معانی آن نشود و یا به بیان دیگر وزن دست و پای شاعر را نبندد.و همانگونه که مشخص است وقتی در یک شعر از اختیارات شاعری استفاده می کنیم این است که در خواندن آن کمترین حس شنیداری از خروج وزن اصلی یا سکته نداشته باشد تا خدشه ای بر زیبایی آن وارد نشود که شعر چیزی نیست جز هنر زیبایی آفرینی توسط چیدمان درست چند لغت.چیزی که بنده حقیر به ان اعتقاد دارمداین است که وقتی یک شعر بار معنایی بسیار بالایی دارد میتوان حتی از خطای ادبی ان گذشت و نادیده گرفته شود.و مورد استناد ان اشعار زیبا و عارفانه مولوی بزرگ است که در مواردی شاهد خلق اثاری بوده از قوانین شاعری خارج شده و منتقدین ادبی اعلام کرده اند به خاطر حالت روحانی و خارج شدن ایشان از عالم ماده بوده و این حس و حال عارفانه ایشان بقدری ارزشمند و موجب خلق آثاری مافوق تصور شده که در بند قوانین بی ارزش دنیوی نمی گنجد.از آنجا که هر تفکر و علمی به مرور زمان دستخوش تغیرات متوالی می‌شود و مسیر پیشرفت را طی می‌کند اگر از راه درست خود منحرف شوند به ناکجا آباد خواهد رسید.و حس پیشرفت ذات تنوع طلب آدمی هرگز در هیچ برهه زمانی و مکانی درجا نزده و این خصلت موجب خلق قوانین ،دانش و فن آوری های جدید شده است.پس می‌توان در ادبیات هم این اتفاق بیافتد و با تفکر و درج دیدگاه های استادان بی بدیل فن شاعری این مسیر هموار تر خواهد شد و البته با هم اندیشی و همراهی همه. در انتها امیدوارم اتفاقات خوبی در این زبان زیبا و شیوا که در طول تاریخ دستخوش حوادث تلخ و انحرافات و تعارض های زیادی شده است تا به ما رسیده از مسیر پیشرفت خود خارج نشود و با ایجاد قوانین درست و شیوه هایی علمی موجب جهان شمول شدن آثار فارسی در تمامی زبان های ملل شود.
    استاد گرانمایه و اندیشمند ارجمند جمعی
    از شما به خاطر نشر این تفکر بجا و ارزشمند سپاسگزارم و آرزوی موفقیت روز افزون شما را دارم
    ❤️❤️❤️🙏🙏🙏🌷🌷🌷

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 9, 1402

      درودو سپاس بر عزیز بزرگوارو شاعر وارسته وبا ذوقم جناب برهان جاوید
      حضور عزیز و پربار و سبزتان را ارج می نهم و برایتان بهترین آرزو ها را دارم
      امیدوارم که در سال جدید شاهد خبرهای خوشی باشیم
      تقدیمتان
      آوازبخوان قناری، از لک بیرون !
      چون قمری ویاکریم ،ازشک بیرون
      وقتی که هوای کوچه ها، منتظرند
      بهتر بزنی، مثل چکاوک بیرون
      قلمتان مانا و جاوید باد مثل نامتان
      🙏🙏🙏❤️❤️❤️🙏🙏🙏

  3. برهان جاوید

    فروردین 9, 1402

    در انتها با عرض پوزش از پر چانگی لازم دیدم این مورد رو یادآوری کنم که دلیل خلق زیبایی و پیشرفت همه جانبه علم،فن آوری و هنر گرایش و سوق انسان به یکتای زیبایی ست و ترجمان روایت
    إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَال
    ❤️❤️❤️🌹🌹🌹👏👏👏🙏🙏🙏

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 9, 1402

      درودو سپاس بزرگوار

      تقدیمتان
      ازبرق توّهمت دوچشمم تار است
      جان زخم زبان خورده، تنم بیماراست
      غمباد گرفته دلم از بوق سکوت
      کنسرت خیابانی ما رگبار است

      🙏🙏🙏❤️❤️❤️🙏🙏🙏

  4. ابراهیم حاج محمّدی

    فروردین 10, 1402

    سلام علیکم
    دوست عزیز جناب جمعی بزرگوار
    کافی است که فقط و فقط یک غزل یا یک رباعی یا هر قالبی دیگر وجود داشته باشد که نه متحدالارکان باشد و نه متناوب الارکان تا اشتباه بودن نظر دکتر شمیسا ثابت شود. آیا جز این است؟
    بفرمایید مصرع 《کوته ز درت دراز دستی》بر وزن 《مفعولُ مفاعلن فعولن》 متحدالارکان است یا متناوب‌الارکان یا مختلف الارکان؟
    حضرتعالی و جناب شمیسا همین یک مصرع را تکلیفش را لطفا مشخص کنید تا پی ببریم و ببرید که مختلف الارکانی وجود دارد یا نه؟ لیلی و مجنون نظامی که بر این وزن《مفعول مفاعلن فعولن》 سروده شده متحد الارکان است؟ متناوب الارکان است یا مختلف الارکان؟
    و یا هفت پیکر نظامی که بر وزن 《فَعِلاتُن مَفاعِلُن فَعِلُن》 یا: 《فاعِلاتُن مفاعلن فعلن》 و بحرِ خفیف سروده شده مختلف الارکان هست یا نیست؟

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 10, 1402

      درودو سپاس بر استاد بزرگوارم جناب ابراهیم حاج محمدی
      این خرد متولد 27/91330 در شیرازم و در سال 1357 در رشته ی مهندسی برق و الکترونیک فارغ التحصیل شدم و در شرکت مخابرات تهران و شیراز مشغول کار بودم اینک نزدیک بیست سالی است که باز نشسته ام و بیشترین مشغولیاتم در حوزه ی ادبیات و شعر بوده و هست و دیگر به اندازه یک باطری هم کاربرد ندارم
      فقط اندکی ذوق دارم و کمتر از آن مطالعاتی در مورد شعر و شاعری و عروض و نقد شعر.در حد اینکه بتوانم اوزان شعر را تا حدودی تقطیع کنم و مثل شما بزرگوار به” ادعای خودتان” به عروض فارسی و عربی کاملا مسلط نیستم ولی پرت و پلا هم قضاوت نمیکنم، ادعای شاعری هم ندارم .
      ولی انتظار داشتم حالا که در این پست حضور یافتید و نظریه دکتر شمیسا در مورد رباعیات اثبات نمودم ، حداقل اگر به نظر شما نظریه ایشان در مورد رباعیات صادق است و ایرادی ندارد . آن را می پذیرفتید و یا اگرجناب شمیسا اشتباه کرده اند و مرا هم به گمراهی کشیده اند، با توجه به سوابقی که مدعی آن هستید آن را با استدلال و منطق و با فرمول های عروض که بدان مسلط هستید ما را ارشاد می فرمودید ویا حداقل با یک رباعی که در وزن اصلی مفعولُ مفاعیل ُ مفاعیل ُ فَعَل باشد و نه اوزان استخراج شده از وزن اصلی ، این پست را منور می نمودید . گرچه با اوزان استخراجی از وزن اصلی هم مشکلی ندارم و شاید بیش از دویست سیصد رباعی در آن وزن ها هم دارم . تا این جنازه را دفن کنیم و به سایر موارد بپردازیم . هنوز هم دیر نشده است . به نظر میرسد شما با ادبیات و رباعی و منطق کاری ندارید و می خواهید به زعم خودتان این خرد را از پای درآورید و مثلا از میدان بدر کنید . اینک نوبت شماست که تکلیف را در این مورد روشن تا به موارد دیگر بپردازم . چون بعید میدانم که دکتر شمیسا
      خواب نما شده باشند حتمن بر اساس تحقیق و مطالعه و ازمون هایی این نظریه را داده اند
      با ارزو سالی خوب و همراه با ارامش برای ان عزیز منتظر جواب شما و دیگر اساتید می مانم
      🙏🙏🙏🙏🙏🙏

      • ابراهیم حاج محمّدی

        فروردین 10, 1402

        جناب جمعی عزیز سلام و درود بر حضرتعالی
        من پاسخ حضرتعالی را دادم که هفت پبکر نظامی و لیلی و مجنون نظامی مختلف‌الارکان است
        از این گذشته دوست خوب حتی در رباعی، رباعیات فراوانی می‌توان یافت که متحدالارکان نمی‌شود رکن بندی کرد مگر با تکلف:
        داده به دلم پر اشتیاقت
        خون می‌شودم دل از فراقت
        بنگر که چه طاق گشته طاقت
        ره کی دهی‌ام تو در رواقت؟
        برای اثبات ابطال نظریه دکتر شمیسا همان هفت پیکر و لیلی و مجنون نظامی کافی است.
        ضمنا مگر من و شما بچه‌ایم که بخواهیم یکدیگر را از پای درآوریم.؟جناب شمیسا نظری داده‌اند که برای اثبات ابطال آن کافی است که تنها و تنها یک شعر یا حتی یک تک بیت پیدا کرد که متحدالارکان رکن بندی نشود
        آیا غیر از این است؟
        و من دو کتاب هفت پیکر و لیلی و مجنون از نظامی را عرض کردم که مختلف الارکان است.
        ضمنا تمام این رباعیاتی که حضرتعالی تقطیع فرموده و رکن بندی کرده‌اید مزاحفند. و خود دکتر شمیسا بر این باور است که {{با آوردن اسم زحافات اختلاف ارکان را مشخص می‌‌‌شود}}
        بعبارتی دیگر در توضیح این مطلب دقت بفرمایید که متحد‌الارکان یا همان متفق‌الارکان از خودش تعریفی دارد . و باید تمام ارکان در آن دقیقا برابر باشند.مثلا رباعی‌ای که چهار رکنی است و رکن آخر آن بخاطر زحاف تغییر کرده دیگر نمی‌تواند متحد‌الارکان باشد. فتامّل دوست عزیز فتامّل

        • غلامحسین جمعی

          فروردین 11, 1402

          درودو سپاس بزرگوار
          تقدیمتان
          مفعولُ مفاعلن فعولن
          (مف ــ عو ــ لُ ـــ مَ) ( فا ــ ع ِــ لن ــ ف)( عو ــ لن)
          (ــــ ــــ د د ) ( ــــ د ــــ د ) ( ــــ ــــــ)
          اگر در رکن دوم آن روی هجای دوم و سوم عمل قلب صورت گیرد
          خواهیم داشت
          (ــــــ ـــــ د د )( ـــــ ــــــ د د )( ـــــ ــــــ )

          ( مستفعلُ )( مستفعلُ ) ( مستف )

          متحدالارکان

          فاعِلاتُن مفاعلن فَعَلن
          ( فا ــ ع ــ لا ــ تن )( م ــ فا ــ ع ــ لن)( ف ـــ ع ــ لن )
          ( ـــــ د ــــ ــــ )( د ـــ د ـــ )( د د ـــــ )
          اگر در رکن دوم روی هجای دوم و سوم عمل قلب صورت دهیم خواهیم داشت
          ( ـــــ د ـــــ ـــــ )( د د ـــــ ـــــ ) ( د د ــــ )
          ( فاعــــــــــــــلاتن )( فَـــــــــــعَلاتن ) ( فَـــعَلات )
          شاعر از اختیارات شاعری تبدیل فعلاتن به فاعلاتن سود برده است که در واقع وزن اصلی
          همان ( فعلاتن ـــ فعلاتن فعلات ) است
          متحدالارکان

          کوته ز درت دراز دستی
          ( کو ـــ تَه ــ زِ ـــ دِ )( رت ـــ د ــ را ــ زُ )( دس ـــ تی)
          ( ــــــ ـــــــ د د )( ــــــ د ــــــ د )( ــــــ ـــــ )
          حال اگر در رکن دوم باز همان اختیارات قلب را استفاده کنیم خواهیم داشت
          ( ـــــ ـــــ د د )( ــــــ ــــــ د د )( ــــــ ـــــــ )
          ( مستفعل ُ ) ( مستفعل ُ ) ( مستف )
          متحدالارکان

          ای نام تو بهترین سرآغاز
          (ای ــ نا ــ مِ ــ تُ)( به ــ تَ ــ رین ــ س)( را ــ غاز)
          (ـــ ــــ د د )( ــــ د ــــ د )( ــــــ ــــــ )
          اگر در رکن دوم از اختیارات قلب استفاده کنیم خواهیم داشت
          ( ــــــ ــــــ د د )( ـــــ ــــــ د د )( ــــــ ــــــ )
          ( مســـــتفعلُ )( مستفعل ُ ) ( مستف ) متحدالارکان
          بی نام تو نامه کی کنم باز
          ( بی ــ نا ــ مِ ـــ تُ )( نا ـــ مِ ـــ کی ــ کُ)( نم ـــ باز)
          ( ــــــ ـــــ د د ) ( ــــــ د ــــــ د )( ـــــ ـــــ )
          باز همان اختیارات قلب در رکن دوم بین هجای دوم وسوم خواهیم داشت
          ( ــــــ ــــــ د د )( ــــــ ــــــ د د ) ( ــــــ ـــــــ )
          ( مسـتفعل ُ )( مستفعلُ )( مستف)
          متحدالارکان

          چراغ خاموش
          اندیشه ی نیک ، نم نمِ باران است
          تخریب نظر، شرارت طوفان است

          دستش نکند درد! شمیسا فرمود
          رکنِ نا منظم، همگی لرزان است

          من با تو موافقم دراین بحث و نظر
          نیک است ونکو، چونقطه پایان است

          گر نیست موافقِ نظرهای عرب
          اوزانِ رباعی وطنش ایران است

          هر کس بزند ساز مخالف زین پس
          وقعی ننهم ، چو غلغل قلیان است

          وقتی دمِ “منطق”ی نمی بُرّد آب
          یعنی که خدای شاعرش شیطان است

          ما طالبِ آرامش و شعر و ادبیم
          تاریخ فقط قضاوتش میزان است

          خواننده ی این غزل مبادا روزی
          باور بکنی حوزه دبیرستان است

          هر صاحب مدرکی نباشد دکتر
          دکتر سخنش منطقی و برهان است

          خاموش نیا به خواندنِ این غزلم
          اینجا شبِ شعر ما چراغستان است

          جمعی غزلت وزن رباعی دارد
          خیام بگو: متّحدالارکان است

          🙏🙏🙏🙏🙏🙏

          • ابراهیم حاج محمّدی

            فروردین 11, 1402

            درود عزیز جان جناب جمعی
            اولا : این که اگر چنین و چنان شود متحدالارکان از آب در می‌آید تکلّف است برادر
            ثانیا باز هم با همین تکلف مزاحف از آب در می‌آید و به اعتقاد شخص استاد دکتر شمیسا هر جا پای زحاف در میان بیاید سر وکله‌ی مختلف‌الارکان پیدا می‌شود
            ثالثا چرا دقت نمی‌فرمایید رکن آخر همه‌ی این مواردی که تقطیع و رکن بندی کرده‌اید با رکن اول و دوم یکسان و مساوی نیست بلکه مختلف است
            رابعا دوست عزیز چرا این سوال بنده را بی‌پاسخ می‌گذارید که طبق نظر دکتر شمیسا که متن و آدرس آن را برایتان نوستم تمام اوزان دوری از بحور مختلف‌الارکان تشکیل می‌شود و این سخن ایشان چگونه با انکار اوزان و بحور مختلف‌الارکان سازگار است و تناقضی ندارد؟
            ضمنا یک تناقض دیگر در کار جناب شمیسا این است که ایشان از یک طرف به وجود سروده‌های ذوبحرین در زبان فارسی اذعان دارند و بر این امر هم صحه می‌گذارند که سروده‌های ذوبحرین بعضی از بحورشان مختلف‌الارکان است و در کتاب خودشان برای ذوبحرین مثال زده‌اند و تقطیع و رکن‌بندی کرده‌اند و حتی بصورت مختلف‌الارکان هم تقطیع و رکن‌بندی فرموده‌اند آیا این کار ایشان با این اعتقادشان که مختلف‌الارکانی در زبان فارسی نداریم تناقض ندارد؟

  5. ابراهیم حاج محمّدی

    فروردین 11, 1402

    درود و سلام مجدد
    جناب جمعی عزیز و ارجمند
    دکتر شمیسا خود بر این باور است که:
    {{«اوزان دوری فقط از بحور مختلف‌الارکان ساخته می‌شوند»
    شمیسا، سیروس (1370). آشنایی با عروض و قافیه، تهران: فردوس./۱۰۲)}}
    و از طرفی وجود اوزان دوری در زبان فارسی را می‌پذیرد
    خب حالا اگر چنین دانشمندی از بیخ و بن وجود اوزان مختلف‌الارکان را انکار کند دچار تناقض گویی نشده است؟

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 11, 1402

      درودو سپاس استاد بزرگوار فکر میکنم این بحث ما به این شکل به نتیجه نمیرسد و این خرد مدتی است در ایران نیستم و به کتابخانه ی خودم نیز دسترسی ندارم شاید بهتر باشد در رد نظریه دکتر شمیسا مطلبی مستند با برهان های قابل قبول و ارایه مصداق های معتبر جداگانه بنویسید و دیگران هم در جریان قرار بگیرند و نظرهای دیگران را هم بشنویم. در ضمن دکتر شمیسا گفته اند
      1 ــ اوزان متحد الارکان ویا همان متفق الارکان
      2 ــ اوزان متناوب الارکان
      حال شما می فرمایید وزن دوری مختلف ارکان است ؟
      ” هز وزن دوری یک وزن متناوب است و هر وزن متناوب یک وزن دوری نیست”
      از اسمشان هم پیداست که متناوب و مختلف با هم فرق دارند .
      در ضمن وزن دوری می تواند یک رکن در چرخش باشد ویا دو رکن در چرخش دور قرار بگیرد. به هر حال تناوبی در کار است
      و دور یا تناوبی صورت می گیرد
      آیا فرقی بین
      ” فاعلاتن مفاعلن ، فاعلاتن مفاعلن ”
      با
      ” فاعلاتن مفاعلن فعولن فعلن و …..
      نیست ؟
      یا
      ” فاعلاتن فعلن فاعلاتن فعلن ”
      با
      ” فاعلاتن فعلن فعولن مفاعلن ”
      فرق ندارد
      به نظر آن عزیز وقتی در یک مصرع، نظم و ترتیبی و قاعده ی منظمی حکم فرماست و موسیقی هم دارد و ریتم و میزان آن شنیده می شود و از نظر شکلی و ساختاری هم دیده می شود ،
      اگر آن را درست و منظم تقطیع کنیم و در هنگام رکن بندی ،در رکن هایش هم نظمی و ترتیب و قاعده ای و میزان و ریتمی هم دیده شود و هم حس گردد صحیح تر است ، ویا همینطور قاطی پاتی رکن بندی کنیم و نامی هم بر آن بگذاریم و مختلف الارکانش بخوانیم ؟ به انتظار مقاله ای که امیدوارم منتشر کنید می نشینم فعلا بدرود تا درودی دیگر
      پایدارو نویسا باشید

      • ابراهیم حاج محمّدی

        فروردین 11, 1402

        دوست عزیزم من از خود دکتر شمیسا با ذکر مرجع و آدرس نقل کردم که وزن دوری از بحور مختلف‌الارکان تشکیل می‌شود. و عرض کردم که این تناقضی است که در سخنان ایشان است
        حالا شما این حرف را به من نسبت می‌دهید؟
        برادر بزرگوارم بحث با شمایی که به اصل امتناع تناقض که اَبدَهُ البدیهیات است پایبندی ندارد بی فابده است.
        من خدمت شما عرض کردم که خود دکتر شمیسا《نه من》در کتابشان گفته‌اند که تمام اوزان دوری از بحور مختلف الارکان ساخته می‌شوند و آدرس این جمله‌ی ایشان را هم دادم. و گفتم این حرف ایشان با آن باورشان که بخر مختلف الارکانی نداریم تناقض دارد. چون اکر مختلف‌الارکانی وجود ندارد چگونه ممکن است آنچنان که خود ایشان گفته‌اند اوزان دوری از بحور مختلف الارکان تشکیل شود؟
        و این تنها تناقضی نیست که در مطالب ایشان است
        دوست خوبم اگر برایتان مقدور است شماره همراه منو از مدبر سایت بگیرید و در واتساپ یا تلگرام پیام بگذارید تا با فایل صوتی برایتان توضیح دهم

        • غلامحسین جمعی

          فروردین 11, 1402

          درودو سپاس بزرگوار

          پوزش می طلبم و حال خوشی ندارم و دست رسی هم به کتابشان برایم مقدور نیست فکر کردم شما فرمودید بی نهایت عذر خواهم ولی بهتر است که دیگه در این مورد ادامه ندهیم و در پستی جداگانه که دیگران هم مشارکت داشته باشند بحث و تبادل نظر صورت گیرد با مطلبی هم که در زیر ترانه استاد کاشانی خواندم به کلی قید عروض را هم زدم مگر در حالات استثنایی و اجبار

          برایتان در سال نو بهترین هارا آرزو دارم

  6. نسرین حسینی

    فروردین 11, 1402

    درودها برشما استاد ارجمندم
    مطلب جامع وکامل ومفیدی بود
    و بسیار قابل استناد والبته
    قلب یکی از اختیارات شاعری است که به دلیل نپرداختن دقیق عروضیان، باعث بدخوانی ابیات مزاحف به قلب و یا دستبرد مصححین به منظور اصلاح وزن شده‌است. عروض‌دانان جایگاه رخداد قلب را منحصر به مفتعلن و قالب رباعی (مستفعلُ) می‌دانند
    سپاس فراوان از صفحه پربار شما استاد ارجمندم
    مانا باشید🌺🍃🌺🍃

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 11, 1402

      درودو سپاس بر غزلبانو و استاد بزرگوارم
      سرکارخانم نسرین حسینی

      حضورتان را عزیز می دارم و امیدوارم که چندان به خطا نرفته باشم ولی جناب
      حاج محمدی به هیچ صراتی مستقیم نیست و اختیارات و ضرورت های شعر وشاعری را بنا به این گفته هایشان
      “اولا : این که اگر چنین و چنان شود متحدالارکان از آب در می‌آید تکلّف است برادر
      ثانیا باز هم با همین تکلف مزاحف از آب در می‌آید”
      از ایشان خواستم که مطالبشان را مستقلا جداگانه در قسمت نقد مطرح کنند بلکه ختم به خیر شود و این غائله تمام شود

      برایتان در سال نو بهترین هارا ارزو دارم

      🙏🙏🙏🙏👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏

  7. ابراهیم حاج محمّدی

    فروردین 12, 1402

    بزرگوارا
    جمله معروفی از ارسطو بر جا مانده که می‌گفت: «من استادم افلاطون را دوست دارم، اما حقیقت را از وی بیشتر دوست می دارم»
    حالا من و شما و هر آدم منصفی باید از دل و جان امثال محقق ارجمند و عالیمقام جناب دکتر شمیسا را بخاطر پژوهش‌های ارجمندش دوست داشته باشیم اما نه از حقیقت بیشتر.
    کیش شخصیت مانع عظیمی برای دستیابی به حقیقت است. ممکن است محقق بسیار بزرگواری در تحقیقات و پژوهش‌‌های خود دچار خطا بشود ولو علامه‌ی دهر باشد . من حدّاقل چهار مورد تناقض در مطالب حضرت ایشان دیده‌ام که دو سه موردش را به شما نشان دادم و گمانم این بود که حضرتعالی به فراست در می‌یابید .لیکن حضرتعالی دقت لازم را مبذول نداشتید و همانگونه که بالاخره بدان اعتراف کردید گمان بردید سخنان ایشان سخن من است. باختصار به این تناقضات اشاره می‌کنم.
    ایشان از طرفی همانگونه که شما اشاره کرده‌اید از بیخ و بن منکر وجود اوزان و بحور مختلف الارکان 《در زبان فارسی》شده‌اند امّا
    الف: 《تناقض اول》: خود ایشان در کتابشان که آدرس و شماره صفحه و سال نشر و انتشاراتش را در ذیل دیکر نظراتم به شما دادم اذعان کرده‌اند که اوزان دوری در زبان فارسی از بحور مختلف الارکان تشکیل می‌شوند‌. آخه وقتی طبق اعتقاد ایشان اصلا بحور مختلف الارکانی در زبان فارسی وجود ندارد چگونه ممکن است اوزان دوری از چیزی که وجود ندارد تشکیل شود؟
    ب: 《تناقض دوم》: خود جناب دکتر شمیسا در کتاب‌های عروضی که نوشته‌اند بر وجود سروده‌های ذوبحرین و بیشتر از ذوبحرین اذعان کرده اند و بعنوان شاهد مثال سروده‌هایی را که ذوبحرین‌اند را تقطیع و رکن بندی کرده‌اند و اتفاقا بعضی موارد را مختلف‌الارکان تقطیع و رکن بندی کرده‌اند‌. و این امر با آن باور و اعتقادشان که ما اساسا بحر مختلف الارکانی نداریم در تناقض آشکار است
    ج: تناقض سوم: ایشان خودشان برای رباعی بک وزن اصلی و اساسی می شناسند و یازده وزن دیگر را برای رباعی متفرع از همان وزن اصلی قائلند که این یازده وزن بیشترشان مختلف الارکانند!!! و این هم تناقض آشکاری است
    د:《تناقض چهارم》: خود ایشان بر این امر صحه گذاشته‌اند و اعتراف کرده‌اند که زحافات در عروض سنتی سبب پیدایش بحور مختلف‌الارکان شده‌است. آیا از ایشان نباید پرسید که مگر در عروض مدرن و غیر سنتی زحافات وجود ندارد؟

  8. سلام دوست عزیز با تمام احترامی که برای استاد شمیسا قائل هستم معتقدم این تم از اون برداشت های شاذ در ذهن خودشه.شما بحور مثل سریع و خیفیف را چجور میخواهید در این نظر جا بدید با اگر و اما که نمیشود تمام این قلب و ابدال ها که انجام دادید شرط وشروط دارد وقتی هجای متناظرش همان است که ما حق نداریم دست به وزن بزنیم تا بزور آنرا تبدیل به متفق الارکان بکنیم .بعدا این را نیز بدانید هنگامی که رباعی را با مستفعل مستفعل مستفعل مس
    و یا به نظر مستشرقین
    فع مفتعلن مفتعلن مفتعلن
    تقطیع هجایی کنیم ارتباط با عروض سنتی قطع میشود و رباعی زیر مجموع بحر هزج است و نه رجز.
    ازاحیف مس تفع لن که مرکب باشد از وتدی مفروق و دو سبب :
    ۱_خبن :مَ فاع لن ۲_قصر:مستفعلْ ۳:کفّ:مستفعلُ ۴_شکل :مفاعلُ

    و شکل و کف در مس تفع لن از ازاحیف اشعار عرب است ،در شعر پارسی در نیاید . نظر بنده نیز این است که علاوه بر این که رباعی بر پایه بحر هزج است مستفعلُ میشود مکفوف مس تفع لُن نه مستفعلن و زحافات قصر و کف و شکل جز در این مس تفع لُن نمیتواند باشد زیرا که جز آخر این مس تفع لن سبب است و قصر و کف و شکل ازاحیف اسباب هستند ، که نوسینده المعجم نیز معتقد است شکل و کف فقط مختص شعر عرب است و در پارسی نیاید

  9. در صمن طبق سخن خود دکتر شمیسا که معتقد است منشا اختلاف ها در زحافات است خود زحاف طبق نظر صاحب المعجم بدانکه هر تغییر که به اصول افاعیل عروضی درآید آن را زحاف خوانند.و معنی زَحف دوری است از اصل و تاخیر از مقصد و مقصود،و از این جهت سهم زاحِف تیری را گویند که از نشانه به یک سوی افتد.و به حکم آنکه عامه شعرا هر تغییر که در نفس کلام منظوم افتد از نقصان حرفی محتاجُ الیه،یا زیادتِ حرکتی یا حرفی متغنیً عنه که شعر بدان منکسر گردد و وزن مختل شود-آن را زحف خوانند و چون کسی گوید این بیت زحفی دارد یا مزحوف است همگان پندارند که ناموزون است و در نظم آن خللی است،عروضیان اصطلاح کرده اند که تغییراتی جایز را که در اصول بحور از لوازم تنوع اشعار است و اغلب آن در شهر هیچ گرانی پدید نیارد-بلکه شعر را در بعضی بحور مستثقل الاصل مقبول و مستعذب گرداند_زحاف خوانند به صیغت جمع،و لفظ زحف به صیغت واحد بر آن اطلاق نکنند.و جمع زحاف ازاحیف آرند تا هم در این تسمیت معنی دوری از اصل حاصل باشد و هم لفظاً میان تغییرات جایز و نا جایز که در اشعار افتد فرق ظاهر بود .و گویند بیت مزاحف درست است و بیت مُنزحف منکسر.

    📚📖منابع:المعجم به تصحیح شمیسا ،ص ۵۳
    پس ما در این قول اتفاق نظر داریم که زحاف باعث اختلاف است وقتی که همین زحاف در رباعی می آید چرا ما میخواهیم لاپوشانی کنیم که نه همه یا متفق الارکان اند یا متناوب الارکان آخر این چه فشاری است که به خود می آوریم ؟وقتی که پایه علم عربی است و ما ۹۰درصد قواعدمان همان است که بود چرا میخواهیم بگویم در اشعار عرب بحور مختلف الارکان است اما در عجم نه ….من پیشنهاد میکنم که عروض سنتی را خوب مطالعه کنید تا به این جانب داری بکطرفه خاتمه دهید و قبول کنید بزرگان هم اشتباه میکنند و همیشه اشتباهشان نیز بزرگ است

نظرها 26 
  1. امیر اصلانی

    فروردین 9, 1402

    درود ها جناب جمعی بزرگوار

    مطلب ارزشمند و بسیار مفیدی را میهمان قلم فهیم شما بودم

    نوشتن نقد هم مانند نوشتن شعر، ظرافت و لطافت و

    همچنین محاسبات دقیق می طلبد تا به دل بنشیند و قابل قبول شود

    و البته نمونه های نقد هنرمندانه از قلم شما بسیار خوانده ام و سپاسگزار

    لطف فراگیرتان هستم

    اخیرا یک رباعی از خیام دیدم که به جهت تقطیع مصرع دوم

    مرتبط با موضوع بحث است:

    این کوزه که آبخوارهٔ مزدوری‌ست
    از دیدهٔ شاهیست و دل دستوری‌ست

    هر کاسهٔ می که بر کف مخموری‌ست
    از عارض مستی و لب مستوری‌ست

    عزیزی نوشته بود در مصرع دوم، شاهیست را باید شاهیس خواند و حرف

    «ت» تلفظ نمی شود و اینکار در عروض قدیم مرسوم بوده

    تا نظر شما و سایر استادان گرانقدر چه باشد

    💐💐💐💐💐💐

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 9, 1402

      درودو سپاس بر بزرگوار عزیز و شاعر ارجمندم
      جناب اصلانی حضورتان را عزیز میدارم و از محبتهایتان صمیمانه سپاسگزارم
      اگر مصرع اول رباعی را در اینتر نت سرچ کنید در گنجور تحت عنوان رباعی شماره 16 به رباعی زیر برخورد میکنید . و آن قضیه شاهیست منتفی می شود

      این کوزه که آبخوارهٔ مزدوری‌ست
      از دیدهٔ شاهی و دل دستوری‌ست
      هر کاسهٔ می که بر کف مخموری‌ست
      از عارض مستی و لب مستوری‌ست
      تقدیمتان باد
      آهنگِ رباعی ام، نوایِ سازاست
      شیرازه ی آن، ترانه شهناز است
      ازسادگی و صفای آن معلوم است
      پاکیزه ترین سروده شیراز است

      در سال نو بهترین هارا برایتان آرزو دارم

      🙏🙏🙏❤️❤️❤️🙏🙏🙏

      • امیر اصلانی

        فروردین 9, 1402

        بله در همان صفحه گنجور بخش دیدگاه ها بحثی در گرفته بود که طبق تصحیح مشهور ذُکاءُالمُلک استاد محمدعلی فروغی کلمه «شاهیست» توسط خیام انتخاب شده اما کاربران اصرار داشتند ویرایش شخصی خودشان را روی مصرع مربوطه تحمیل کنند و ظاهرا موفق شدند گنجور را وادار به ویرایش مصرع نمایند
        اما تصحیح جناب فروغی همان «ت» اضافه را معتبر می داند

  2. کتایون رها

    فروردین 9, 1402

    با سلامی چو بوی خوش آشنایی 🌺
    استاد گرانسنگ آنقدر مشهور هستید که بی نیاز از
    تعریف و تمجید و تحسین امثال این کمترین هستید
    استاد گرانمایه بی هیچ تردیدی از تبار حکیم توس هستید
    بمانید و بتابید چون خورشید عشق و مهر و شعر
    🌺🌺🌿🌿🌹🌹

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 9, 1402

      درودو سپاس بر شاعر ارزنده و فرهیخته ام
      سرکار خانم کتایون رها
      حضور سبز و مهر آفرین و همراه با حسن نیت آن بزرگوار را ارج می نهم
      از این همه کوچکنوازیتان صمیمانه وصادقانه تشکرو قدردانی میکنم . این خرد خاک پای همه عزیزان و بخصوص
      شاعران این سایت بوده و هستم و در کلاسشان مشغول آموختن ادب و ادبیاتم
      و امیدوارم که نشان دهم شاگردی ناسپاس نخواهم بود همین
      در سال نو نیز بهترین ها را برایتان آرزو دارم
      تقدیمتان
      ازبرق توّهمت دوچشمم تار است
      جان زخم زبان خورده، تنم بیماراست
      غمباد گرفته دلم از بوق سکوت
      کنسرت خیابانی ما رگبار است

      🙏🙏🙏🙏👏👏👏🙏🙏🙏🙏

  3. صفا یغمایی

    فروردین 9, 1402

    درودبرشما استادجمعی .
    خسته نباشید .مفید و ارزشمند
    بهره‌مندشدم .
    🌺🌺🌺

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 9, 1402

      درودو سپاس بر استاد بزرگوارو شاعر فرهیخته ام جناب یغمایی

      حضور سبزتان را ارج می نهم و بهترین هار برایتان در سال نو آرزومندم
      تقدیمتان
      از بسترِ پیش رو، بیا برگردیم
      پاتک زده بهمن، همگی دربندیم
      معقول که با خرد، قدم بر داریم
      هر چند، که در رهگذر ترفندیم

      🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

  4. فریبا نوری

    فروردین 9, 1402

    درود استاد جمعی عزیز
    مطلب بسیار جامع و مانعی است
    سپاس فراوان که هم صفحه ی شعر و هم صفحه مطالبتان به سایت پویایی و نشاط می بخشد
    پیشتر هم گفته ام در نقد، قلمتان همان ظرافت طبع اشعار به ویژه رباعیاتتان را دارد.
    و خواندن از قلم نقدتان همواره از دو جهت آموزنده است یکی مطلب نقد و یکی نوع بیان نقد که بسیار شیرین و دل انگیز است
    هماره تندرست و شاد باشید
    سال نو برای شما سرشار از نیکی و بهی و زیبایی باد
    با درود بیکران

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 9, 1402

      درودو سپاس بر استاد بزرگوار و فرهیخته ام سرکار خانم فریبا نوری حضور عزیز و با ارزشتان را ارج می نهم و از این همه حسن نیت ستایش برانگیزتان صمیمانه سپاسگزارم ، امیدوارم که سال خوبی همراه با خبر های خوبتری پیش رویتان باشد
      اتفاقا عزیزی که می خواستند یکی دورباعی از خیام را برایشان تقطیع کنم خودشان یک رباعی را با نام “عید ” به سایت داده اند که همین دقایقی پیش رفتم و برایشان به شکل زیر تقطیع کردم

      عید آمده گُل دمیده در دشت و دَمَن
      ( عی ـ دا ــ مَ ــ دِ)( گل ـ دِ ــ می ــ دِ)
      ( در ــ دش ــ تُ ــ دِ )( من)
      (ـــ ـــ د د)( ــ د ــ د )( ـــ ــ د د)( ــ)
      حال اگر در رکن دوم روی هجای دوم و سوم عمل
      صورت دهیم خواهیم داشت
      (ـــ ـــ د د)( ــ ــ د د )( ـــ ــ د د)( ــ)
      ( مستفعلُ )( مستفعلُ )( مستفعلُ)( مس)
      متحدالارکان است

      بر باغ چه ناب خرّمی داده چمن
      (بر ـ با ـ غ ـ چِ )( نا ـ ب ـ خُرـ رَ)
      (می ــ دا ــ دِ ــ چَ )( من)
      (ــ ــ د د )(ــ د ــ د )(ــ ــ د د )( ــ )
      باز همان همان عمل قلب روی هجای دوم وسوم صورت پذیرد خواهیم داشت
      (ــ ــ د د )(ــ د ــ د )(ــ ــ د د )( ــ )
      (مستفعلُ ـــ مستفعلُ ــ مستفعلُ ــ مس) متحدالارکان
      بادا که بُوَد مشامتان تا به ابد
      ( با ـ دا ـ کِ ــ بُ)( وَد ــ مَ ــ شا ــ مِ)
      ( تان ــ تا ــ بِ ــ اَ )( بد)
      ( ــ ــ د د )( ــ د ــ د)( ــ ــ د د )( ــ )
      باز مثل مصرع فوق عمل قلب در رکن دوم
      ( ــ ــ د د )( ــ ــ د د)( ــ ــ د د )
      ( ــ )
      ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ )( مستفعلُ )
      ( مس)
      متحدالارکان
      سرشار ز بوی نافِ آهویِ خُتَن
      ( سر ــ شا ــ رُ ــ زِ)( بو ــ یِ ــ ناــ فِ)
      ( آ ــ هو ــ یِ ــ خُ )( تَن)
      (ــ ــ د د )( ــ د ــ د)( ــ ــ د د)( ــ)
      باز مثل قبل عمل قلب در رکن دوم
      (ــ ــ د د )( ــ ــ د د )( ــ ــ د د )
      (ــ )
      ( مستفعلُ ) ( مستفعلُ )( مستفعلُ )
      ( مس) متحدالارکان

      🙏🙏🙏🙏👏👏👏🙏🙏🙏

  5. مهدی سیدحسینی

    فروردین 9, 1402

    درود جناب جمعی
    بهره بردم
    خدا قوت
    به یه نکته اقرار کنم که در راهنمایی و دبیرستان از درسی که بیزار بودم و فراری و هیچ نیاموختم نکات دستوری زبان فارسی بود که سالها بعد به آن نیازمند شدم. اما تقطیع شعر به قول استاد بنده برا اینه که با اوزان شعر از طریق سماعی آشنا بشیم که خوشبختانه بنده از ابتدا بطور سماعی آشنا شدم و دیگر اینکه طبق نظر استاد وزن رباعی لا حول و لا قوه الا بالله است (مفعولُ مفاعلن مفاعیلن فع )گاهی فع میشه فاء
    و وزن های غیر از این دوبیتی اند . ظاهرا نظرات متفاوتی وجود داره!
    بهر حال دستمریزاد🌷🌷🌷

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 10, 1402

      درودو سپاس بر عزیز بزرگوارم جناب سیدحسینی
      حضورعزیزتان را ارج می نهم و از محبتهایتان صمیمانه تشکرو قدردانی میکنم و از اینکه قبول زحمت فرمودید و این پست را به نور خود منور نمودید سپاسگزارم البته حدود دوازده تا وزن از وزن اصلی رباعی بوجودآمده که همگی بخاطر استفاده از اختیارات و ضرورت های شعری صورت گرفته ویکی از آنه هم لا حولَ ولا قوت الا بلا می باشد
      دست بوسم عزیز
      🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

  6. طارق خراسانی

    فروردین 10, 1402

    سلام و درود بر حضرت استاد جمعی عزیز

    آنچه برای بنده بسیار جالب بود مهندسی برق شما همچون خود که مهندسی مکانیک خوانده و ادبیاتی نبوده ام و شگفت زده از آنم که یک مهندس برق تا به بالاترین منازل ادب فارسی سفر کرده و می آموزد و می آموزاند.

    درودتان

    در پناه خدا 🌱🙏👌👌👌👌❤️🌱

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 10, 1402

      درودو سپاس بر استاد بزرگوار و فرهیخته ام
      جناب طارق خراسانی که بخاطر مرام و منش و
      ذوق و بینشتان تا همیشه ارادتمندو دست بوسم و معذوراتتان را نیز درکامنت ها حس میکنم . این خرد هیچ وقت نه ادعای آموزش دادن بوده ام و نه هستم و نه خودم را در آن حد می بینم. و خاک پای همه عزیزان بخصوص بزرگواران و اساتید خود بوده و هستم و اگر چیزی هم می نویسم فقط قصدم این است که آموخته های خود را با عزیزان به اشتراک بگذارم و چون رشته تحصیلی ام ریاضی بود و سپس مهندسی برق و اتفاقا غیر از اینکه در مخابرات سرپرستی برق و تاسیسات را به عهده داشتم ولی بیشترین کارم هم در مخابرات وهم بیرون از اداره و در نظام مهنسی فارس نظارت عالی بر نصب و راه اندازی و تعمیرات و نگهداری سیستم های سرمایی و گرمایی بود بخصوص برای برای شرکت نفت و گاز و این اواخر هم شرکتی به اتفاق دوستان داشتیم که بر کار پیمانکاران ساختمانی نظارت میکردیم . و متاسفانه بخاطر بیماری خانمم چندسالی است که در ایتالیا اقامت دارم و سربار یکی از دخترانم هستم که مدیر قسمتی از شرکت ماشین سازی فیات می باشد و حتی امسال هم موفق نشدیم یه سری به شیراز بزنیم ، در نتیجه دسترسی به کتابخانه ام ندارم تا مطالبم را مستندتر عرضه کنم و فقط تنها منبع اطلاعاتم اینترنت است . دوازده سالی هم در سایت شعر نو بودم و بیش از 50 تا نقد برای عزیزان آن سایت نوشتم که سرکارخانم فریبا نوری آگاهند و فعلا فقط در سایت شعر پاک در خدمت شما بزرگوارم .
      برایتان در سال نو بهترین ها را آرزو دارم و از اینکه مزاحم وقت شریفتان هم شدم عذرخواهی میکنم
      🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏🙏

      • طارق خراسانی

        فروردین 17, 1402

        جناب جمعی عزیز
        سنی از بنده گذشته است و تجربیات فراوانی از مردم اجتماع خود دارم نمی خواهم درد دل کنم چون هیچ فایده ای ندارد چیزهایی در طول زندگی سرم آمده که قدر افرادی چون شما را خوب می دانم.
        در یک کلام جانمی❤️

  7. محمدعلی رضاپور

    فروردین 11, 1402

    سلام و درود و خدا قوت
    جناب استاد جمعی گرانقدر
    با مطالب شما شعر پاک، پویا تر شده است. خداقوت،
    از مطالب ارجمند شما و نظرات دیگر اساتید بویژه جناب استاد حاج محمدی، فیض بردیم.
    زنده و سرزنده باشید در پناه خدا

    • فروردین 14, 1402

      درود و سپاس جناب رضا پور
      حضور عزیزتان را ارج مینهم بزرگوار کاش نظر خود را هم بیان می فرمودید 🙏🙏🙏🙏

      • محمدعلی رضاپور

        فروردین 15, 1402

        سلام و درود و عرض ادب و ارادت دوباره جناب استاد جمعی بزرگوار

        چون بحث بین بزرگان بود، نمی خواستم وارد شوم و اکنون که می فرمایید، چشم!
        بنا به دستور تان نظری می نویسم:

        طبعا در عروض رسمی، همه ی وزن ها به دو گروه متشابه الارکان و مختلف الارکان قابل تقسیم اند و البته با توجه به اوزان دوری، متناوب الارکان را هم در نظر گرفته اند که در ارکان خود، قسمتی متشابه و قسمتی مختلف است و در نگاه کلی تر، به گمان بنده، خود متناوب الارکان هم در اصل، مختلف الارکان است چون به هر حال، دو رکن مختلف دارد که بصورت متناوب تکرار می شوند.
        و اما اگر بحث در این است که فقط اوزان متشابه الارکان وجود داشته باشند و همه ی اوزان مختلف الارکان را بتوان با تقطیع به شیوه هایی دیگر به متشابه الارکان تبدیل کرد،
        گمان نمی کنم چنین احتمالی به واقعیت نزدیک باشد چون مثلا شما با اختیارات و زحافات به وزنی مثل
        مستفعلُ مستفعلُ مستف
        می رسید.
        خب، در این جا اشکالاتی پیش می آید مثل این که
        مستف(فعلن)، همان مستفعلُ نیست و دو هجا از آن کم تر دارد و نمی توان آن دو را یکی دانست و….
        پاینده باشید در پناه مهر پروردگار
        ❤️🙏

        • ابراهیم حاج محمّدی

          فروردین 19, 1402

          سلام جناب رضاپور عزیز.
          من هم همین مطلب را از قول قول خود دکتر شمیسا مکرر در مکرر عرض کرده‌ام که وقتی پای زحافات بمیان بیاید خواه ناخواه اختلاف ارکان بوجود می‌آید

          • محمدعلی رضاپور

            فروردین 19, 1402

            سلام و درود استاد گرانقدرم جناب حاج محمدی عزیز،
            هم برای شما بزرگوار و هم برای استاد جمعی عزیز و گرانقدر، احترام فراوان قائل ام و بهترین ها را برایتان بویژه در ماه مهر خدا، رمضان پربرکت، از درگاهش خواهان ام.
            وجود نقد و مباحث علمی در چنین جمع هایی شایان قدردانی است و امید که همواره به ادامه ی دوستی ها بیانجامد!
            التماس دعا از شما بزرگوار و همه ی شما خوبان ❤️🙏

          • غلامحسین جمعی

            فروردین 21, 1402

            با سلام لطفا اگر دوست داشته باشید که البته اجباری در آن نیست به کامنتی که برای جناب رضاپور نوشتم مراجعه کنید شاید بد نباشد

        • غلامحسین جمعی

          فروردین 21, 1402

          درودو سپاس جناب رضاپور دکتر شمیسا نمی گوید فقط ما متحدالارکان داریم بلکه ایشان می فرمایند که چون در شعر یک نظم و ترتیب و میزان و موسیقی منظم وشنیدنی داریم و به قول موسیقی دانها یک ریتم و میزانی بر قرار است اگر پس از تقطیع در رکن بندی به صورتی اصولی رکن بندی کنیم چون خودمصرع دارای یک نظم است رکن ها هم با هم دارای یک نظم می باشند که این نظم یا متحد الارکان و یا همان متفقد الارکان هستند و یا متناوب الارکان . معلوم است که در دوره ی تناوب هر رکن با دیگری فرق دارد که اگر فرق نداشت می شد متفق الارکان ویا متحدالارکان ایشان نظرشان این است که رکن بندی هایی که صورت گرفته است و به عنوان مختلف الارکان برای ما مانده است را اگر از اختیارات و ضرورت های شعری بهره ببریم یا متفق الارکان می شوند و یا متناوب الارکان و ما جیزی به نام مختلف الارکان ویا به قول عوام
          “هردمبیل” نداریم که همینطور در هر رکن
          سه یا چهارتا هجا را به هم بپیوندیم و اسمی رویش بگذاریم به نام مختلف الارکان . اگر در این کامنت ها بیشتر مستفعلن و یا مستفعلُ خود را نمایان کرده است بخاطر شعرهایی می باشد که مطرح گردیده است وگرنه ما متناوب الارکان هم داریم چون در ان هم نظمی و ریتیمی و موسیقی و ترتیبی حس می شود و اما یک نکته مهم
          ” چرا انتظار داریم که هر متحد الارکان و یا متفق الارکانی حتمن باید متساوی الارکان باشد؟” اگر این ضرب المثل را بپذیریم که :
          ” هر گردویی گرد است و هر گردی گردو نیست ” خیلی از مشکلات ما حل خواهد شد . در نتیجه زحافات یک مصرع و یا ارکان همان مصرع های قبل هستند که یک ویا دو هجا بیشتر ویا کمتر دارند
          مثل یک گروه مردان که یکی از آنها قدش کمی کوتاه تر است و یا کمی بلندتر یعنی در مرد بودن انها شکی نیست و دلیلی ندارد که آنها که قدشان
          در بین پنج مرد که چهارتاشان هم قد و یکی کوتاه تر ویا بلند تر باشند بگوییم این یکی زن است و مختلف جنس هستند چون در مرد بودن اتحاد ویا اتفاق دارند و نه اینکه همه یک قد و یک اندازه هستند . 🙏🙏🙏🙏🙏

          • محمدعلی رضاپور

            فروردین 24, 1402

            سلام و درود و عرض ادب و ارادت مجدد،
            شاید این، زاویه ی نگاه تازه ای باشد اما به هرحال وقتی ما به موزون بودن یا وزن بودن قطعه یا قطعاتی باور داریم، همان ابتدا، آن را دارای این همگونی می دانیم مثلا وزن فاعلاتن مفاعلن فعلن
            با وجود داشتن سه رکن مختلف، باز هم خودش منظم و آهنگین است و شاید سخن جناب دکتر، حشو باشد (شاید هم نه و البته جای تامل بیش تر دارد) اما در بحث درون وزنی، اختلاف و اشتراک اوزان، مشخص است مگر این که مثلا با زحافات بتوان آن را تغییراتی داد و این زحافات، خودشان ممکن است حشو باشند یا درد سر زا.
            فراوان سپاس
            🙏🙏🙏🙏🙏🙏

  8. علی معصومی

    فروردین 11, 1402

    درودها برشما
    جناب استاد جمعی نازنین
    جامع و مفید
    مطالبی ارزنده است
    ♡♡♡

    • فروردین 14, 1402

      درود و سپاس بر استاد بزرگوارم جناب معصومی عزیز و گرامی کاش آن بزرگوار هم نظر شخصی خود را می فرمودند به نظر شما اختیارات و ضرورت های شاعری تکلف است؟ 🍃🍃🍃🍃🙏

  9. امیر وحدتی "یگانه"

    فروردین 11, 1402

    درودها بر استاد مسلم شعر و ادب پارسی جناب جمعی بزرگوار.
    مطالب بسیار ارزشمندی را اهدا کرده اید به سایت شعر پاک.
    امید که قلمتان پرتوان و نفستان بلند باد.
    یاد و نام جناب دکتر شمیسا نیز گرامی باد.
    بنده در معیت دوستان رشته ادبیات فارسی یک جلسه از کلاس درس آن بزرگوار در دانشگاه علامه تهران بهره مند شده ام و لذت بخش بوده برایم‌. یادش بخیر.
    ضمنا پسر من هم در میلان مشغول به تحصیل است و اگر خدا بخواهد، پسر دیگرم را نیز امسال اعزام خواهیم کرد و از اینکه فرمودید در ایتالیا هستید بسیار خوشنود شدم. آرزوی شفای عاجل برای خانم محترمتان و خوشبختی برای دختر خانمتان دارم.
    عمر عزتمندی را برایتان آرزو دارم.
    🥀🥀🥀🌼🥀🥀🥀

    • غلامحسین جمعی

      فروردین 14, 1402

      درودو سپاس بر استاد بزرگوارم جناب وحدتی حضورتان را ارج می نهم ومحبتهایتان را قدردانم بزرگوار

      🙏🙏🙏🙏❤️❤️❤️🙏🙏🙏