🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
نقش ِتو در خیال ِمن، آتش ِ اندرون شود
آه تو را که بنگرم، چشم و دلم چه خون شود
خوانش: 596
سپاس: 0
می روم از شهر خود دنیا فراموش شود
خاطرات از دل برون شاید که خاموش شود
خوانش: 352
سپاس: 1
تعداد نظر: 4
یاربا تنها شدم گریان به درگاه آمدم
با وفا تنها تویی با جان به درگاه آمدم
خوانش: 422
سپاس: 3
تعداد نظر: 6
تمام شب صدای من نگاه عارفانه شد
اشاره های چشم تو ردیف شاعرانه شد
خوانش: 317
سپاس: 8
تعداد نظر: 9
تو ای ساقی چه طنازی شراب از لب بنوشان
دلم درد است و تن سرد است و افکارم پریشان
خوانش: 458
سپاس: 3
تعداد نظر: 4
شعر گاهی دردلم بل بل زبانی میکند
بی خبر از حال من یاد از جوانی میکند
خوانش: 331
سپاس: 3
تعداد نظر: 4
خالق چه زیبا آفرید، چشمان شهلای ترا
مومن به شهکار خدا، سبحان ربی خالقا
خوانش: 540
سپاس: 3
تعداد نظر: 5
من اگر آدم شوم آیا تو حوا میشوی؟
تو شریک و همدم این قلب تنها میشوی؟
خوانش: 369
سپاس: 3
تعداد نظر: 8
شاپرکی آمده تا مژده ی شادی بدهد
بر من دلخون شده از یار نمادی بدهد
خوانش: 325
سپاس: 1
تعداد نظر: 2