🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۱۷۹ – درشکایت دهر

(ثبت: 159847)

کی بود کین سپهر حادثه زای

جمله از یکدگر فرو ریزد

تا چو پرویز نست او که مدام

بر جهان آتش بلا بیزد

در جهان بوی عافیت نگذاشت

چند از این رنگ فتنه آمیزد

برنخیزد مگر به دست ستم

مکن ندانم کزین چه برخیزد

می نیارم گریخت گرنه نه من

دیو از این روزگار بگریزد

به بیوسی چو گربه چند کنم

زانکه چون سگ ز بد نپرهیزد

بالله از بس که این لئیم ظفر

با مقیمان خاک بستیزد

آنچنان شد که بر فلک به مثل

شیر با گاو اگر برآویزد

زانکه باشد که درمزاج فلک

چون پلنگان فسادی انگیزد

هر کجا در دل زمین موشی است

سرنگون سار بر فلک میزد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا