🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۴۳۴ – قطعهٔ زیر از حکیم شجاعی است که به انوری نوشته است

(ثبت: 160102)

ای انوری تویی که به فضل و هنر سزند

احرار روزگار و افاضل ترا رهی

بودند در قدیم امیران و شاعران

واکنون شدت مسلم بر شاعران شهی

هستت خبر که هستم دور از تو ناتوان

اشکم چو ناردانه و رخسار چون بهی

مشغول بوده‌ای که نکردی عیادتم

یا خود مرا محل عیادت نمی‌نهی

نی‌نی ز ابلهی است مرا از تو این طمع

خیزد چنین طمع به حقیقت ز ابلهی

با رنج ناتوانی ای دوستان مرا

دل گشت پر ز انده و از صبر شد تهی

گوید طبیب بهتری امروز غم مخور

اینک برفت علت و آغاز شد بهی

غم این غمست و بس که ز من فوت می‌شود

در بزم صدر عالم رسم سه‌شنبهی

آن جنت نعیم اگر در جهان بود

ممکن ظهور جنت ماوی، فتلک هی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا