🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۴۶ – بیگاه به حضرت رفت در عذر آن گوید

(ثبت: 159714)

تو آن فرزانهٔ آزاد مردی

که آزادی ز مادر با تو زادست

دلت گر یک زمان در بند ما شد

به ما بر دست فرمانت گشادست

اگر بی‌تو نشستی بود ما را

غرامت را به جانی ایستادست

تو گر گویی که روز آمد به آخر

حدیثی از سر انصاف و دادست

ولیکن چون تویی روز زمانه

ترا هر گه که بینم بامدادست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا