🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

شمارهٔ ۶۷ – در شکایت و طلب احسان از مخدوم

(ثبت: 159735)

ای خداوندی کز غایت احسان و سخا

ابر در جنب کفت باطل و دریا زورست

جود و بخل از کف تو هر دو مخنث شده‌اند

مگرش طبع سقنقور و دم کافورست

بنده را خدمت پیوستهٔ ده ساله مگیر

کز قرابات نفور و ز وطن مهجورست

ده قصیده است و چهل قطعه همه مدحت تو

که به اطراف جهان منتشر و مشهورست

با چنین سابقه کس را به چنین روز که دید

کز غم راتبه روزش چو شب دیجورست

سعی کن سعی که در باب چنین خدمتگار

سعی تو اندک و بسیار همه مشکورست

بر سرش سایه فکن هین که در افواه افتاد

که ز تقصیر فلان کار فلان بی‌نورست

اندرین شدت گرما که ز تاثیر تموز

بانگ جزد از تف خورشید چو نفخ صورست

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا