🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۱۵۹۲ : نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم

(ثبت: 194815)

نی تو گفتی از جفای آن جفاگر نشکنم

نی تو گفتی عالمی در عشق او برهم زنم

نی تو دست او گرفتی عهد کردی دو به دو

کز پی آن جان و دل این جان و دل را برکنم

نور چشمت چون منم دورم مبین ای نور چشم

سوی بالا بنگر آخر زانک من بر روزنم

ای سررشته طرب‌ها عیسی دوران تویی

سر از این روزن فروکن گر چه من چون سوزنم

عشق را روز قیامت آتش و دودی بود

نور آن آتش تو باشی دود آن آتش منم

تا نبینم روی چون گلزار آن صد نوبهار

همچو لاله من سیه دل صدزبان چون سوسنم

شاه شمس الدین تبریزی منت عاشق بسم

روز بزمت همچو مومم روز رزمت آهنم

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا