🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۳۹ : سالک راه تو را با مالک رضوان چه کار؟

(ثبت: 166869)

سالک راه تو را با مالک رضوان چه کار؟

عابدان قبله را با کفر و با ایمان چه کار؟

طالب درمان نه مرد کار درد عاشقی است

دردمندان غمت را با غم درمان چه کار؟

صحبت گل را و دل را، هر دو عالم واسطه

وصل جانانست ورنی جسم را با جان چه کار؟

چون زلیخای هوایت دامن جانم گرفت

یوسف جان مرا در بند و در زندان چه کار؟

عقل می‌گوید که این راهی است بی‌پایان مرو

گو برو عقلا تو را با بی سرو سامان چه کار؟

جان سپر کردیم و می‌جوییم زخمش را به جان

هر که او را نیست این قوت درین میدان چه کار؟

مدعی را از جمالش نیست خطی، کان چمن

عندلیبان راست، زاغان را در آن بستان چه کار؟

کار من عشق است و مذهب عاشقی و هر کسی

مذهبی دارد تو را با مذهب سلمان چه کار؟

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا