🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۲۴۰۰ : گل را نگر ز لطف سوی خار آمده

(ثبت: 196407)

گل را نگر ز لطف سوی خار آمده

دل ناز و باز کرده و دلدار آمده

مه را نگر برآمده مهمان شب شده

دامن کشان ز عالم انوار آمده

خورشید را نگر که شهنشاه اختر است

از بهر عذر گازر غمخوار آمده

منگر به نقطه خوار تو آن را نگر که دوست

اندر طواف نقطه چو پرگار آمده

آن دلبری که دل ز همه دلبران ربود

اندر وثاق این دل بیمار آمده

این عشق همچو روح در این خاکدان غریب

مانند مصطفاست به کفار آمده

همچون بهار سوی درختان خشک ما

آن نوبهار حسن به ایثار آمده

پنهان بود بهار ولی در اثر نگر

زو باغ زنده گشته و در کار آمده

جان را اگر نبینی در دلبران نگر

با قد سرو و روی چو گلنار آمده

گر عشق را نبینی در عاشقان نگر

منصوروار شاد سوی دار آمده

در عین مرگ چشمه آب حیات دید

آن چشمه ای که مایه دیدار آمده

آمد بهار عشق به بستان جان درآ

بنگر به شاخ و برگ به اقرار آمده

اقرار می‌کنند که حشر و قیامت است

آن مردگان باغ دگربار آمده

ای دل ز خود چو باخبری رو خموش کن

چون بی‌خبر مباش به اخبار آمده

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا