🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۷ : مشنو، که مرا از درت، اندیشه دوری است

(ثبت: 166697)

مشنو، که مرا از درت، اندیشه دوری است

اندیشه اگر هست، ز هجران، نه ضروری است

دور از تو سرش باد ز تن دور، به شمشیر

آن را که به شمشیر ز کویت، سر دوری است

ما یار نخواهیم گرفتن، به دو عالم

غیر از تو تو آن گیر، که عالم همه حوری است

با آتش عشق تو، کجا جای قرار است

با این دل دیوانه، کرا برگ صبوری است

بلبل ز صبا، عشق بیاموز، که عمری

جان داده و خشنود، به بوی از گل سوری است

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا