🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۶۹۳ : جانی که ز نور مصطفی زاد

(ثبت: 193037)

جانی که ز نور مصطفی زاد

با او تو مگو ز داد و بیداد

هرگز ماهی سباحت آموخت

آزادی جست سرو آزاد

خاری که ز گلبن طرب رست

گلزار به روی او شود شاد

دورست رواق‌های شادی

از آتش و آب و خاک و از باد

زین چار بسیط چون چلیپا

ترکیب موحدان برون باد

زان سو فلکیست نیک روشن

زان سو ملکیست بسته مرصاد

کمتر بخشش دو چشم بخشد

بینا و حکیم و تیز و استاد

با دیده جان چو واپس آیی

در عالم آب و گل به ارشاد

بینی تو و دیگران نبینند

هر سو نوری به رسم میلاد

در هر ابری هزار خورشید

در هر ویران بهشت آباد

تختی بنهی به قصر مردان

هم خیمه زنی به بام اوتاد

بویی ببری ز شمس تبریز

کو را است ملک مطیع و منقاد

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا