🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل شمارهٔ ۷۹۸ : ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود

(ثبت: 193246)

ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود

با دل مرده دلان حاجت جنگی نبود

عشق شیرینی جانست و همه چاشنی است

چاشنی و مزه را صورت و رنگی نبود

عشق شاخیست ز دریا که درآید در دل

جای دریا و گهر سینه تنگی نبود

ساحل نفس رها کن به تک دریا رو

کاندر این بحر تو را خوف نهنگی نبود

صورت هر دو جهان جمله ز آیینه عشق

بنماید چو که بر آینه زنگی نبود

کار روبه نبود عشق که هر روبه را

حمله شیر نر و کبر پلنگی نبود

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا