🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل ۴۸۷ : پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به

(ثبت: 165346)

پنجه با ساعد سیمین که نیندازی به

با توانای معربد نکنی بازی به

چون دلش دادی و مهرش ستدی چاره نماند

اگر او با تو نسازد تو در او سازی به

جز غم یار مخور تا غم کارت بخورد

تو که با مصلحت خویش نپردازی به

سپر صبر تحمل نکند تیر فراق

با کمان ابرو اگر جنگ نیاغازی به

با چنین یار که ما عقد محبت بستیم

گر همه مایه زیان می‌کند انبازی به

بنده را بر خط فرمان خداوند امور

سر تسلیم نهادن ز سرافرازی به

گر چو چنگم بزنی پیش تو سر برنکنم

این چنین یار وفادار که بنوازی به

هیچ شک نیست به تیر اجل ای یار عزیز

که من از پای درآیم چو تو اندازی به

مجلس ما دگر امروز به بستان ماند

مطرب از بلبل عاشق به خوش آوازی به

گوش بر ناله مطرب کن و بلبل بگذار

که نگویند سخن از سعدی شیرازی به

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا