🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

غزل ۵۴۰ : خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی

(ثبت: 165399)

خلاف شرط محبت چه مصلحت دیدی

که برگذشتی و از دوستان نپرسیدی

گرفتمت که نیامد ز روی خلق آزرم

که بی‌گنه بکشی از خدا نترسیدی

بپوش روی نگارین و موی مشکین را

که حسن طلعت خورشید را بپوشیدی

هزار بی‌دل مشتاق را به حسرت آن

که لب به لب برسد جان به لب رسانیدی

محل و قیمت خویش آن زمان بدانستم

که برگذشتی و ما را به هیچ نخریدی

هزار بار بگفتیم و هیچ درنگرفت

که گرد عشق مگرد ای فقیر و گردیدی

تو را ملامت رندان و عاشقان سعدی

دگر حلال نباشد که خود بلغزیدی

به تیغ می‌زد و می‌رفت و باز می‌نگریست

که ترک عشق نگفتی سزای خود دیدی

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا