🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

فغان کردن گل در هجر بلبل و شکایت از روزگار : نسیم صبحدم آمد به گلشن

(ثبت: 181622)

نسیم صبحدم آمد به گلشن

به چشمش گلش آمد همچو گلخن

گل از بلبل بکلی دست شسته

دریده پیرهن در خون نشسته

هزاران خار در پا دست در گل

فراق بلبلش بنشسته در دل

چو سرو اندر چمن افتان و خیزان

به زاری زار می‌گفت ای عزیزان

به هم خوش بود ما را در گلستان

حسد بردند بر ما جمله مرغان

حسودان را به جز کوری مبادا

میان همدمان دوری مبادا

همینش کار باشد چرخ گردان

که دوری افکند با دوستداران

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند :

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا