🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 کارگاه پنجم- نقد تعاملی

(ثبت: 225005) فروردین 19, 1399 
کارگاه پنجم- نقد تعاملی

 

بسم الله الرحمن الرحیم

در این کارگاه می خواهیم به منظور همدلی و همیاری بیش تر، نقدی دوستانه بر آثار هم داشته باشیم تا پویایی مان در تعامل سازنده را افزایش دهیم.

چند نکته

1- هر شرکت کننده می تواند دست کم یک شعر و یک مطلب از آثار سایر اعضا را مورد نقد قرار دهد.
2- انتخاب هر اثر ثبت شده در سایت از هر کاربری، مجاز است.
3- امیدواریم در نقد آثار کاربران، به اشعار و مطالبِ قدیمی ترِ آنها هم توجه داشته باشید تا حجم بیش تری از آثار،
مورد التفات قرار گیرد.
4- ارسال نقد هم بصورت بدون نام و هم با ذکر نام ناقد گرامی، مجاز است و ذکر نام، جنبه ی اختیاری دارد.
5- مهلت ارسال نقد، بطور تقریبی یک هفته از زمان نشر این کارگاه است و زمان دقیق تر در پیام های داخل کارگاه، اعلام خواهد شد.
6- پس از پایان مهلت ارسال نقد، نوبت به رای گیری برای معرفی نقد برتر خواهد رسید.
7- در بخش رای گیری(بطور اختیاری با ذکر نام یا بدون ذکر نام رای دهنده)، هر کاربر می تواند به سه نقد برتر، رای دهد.
رای کاربر به نقد خود، تنها در صورتی مجاز است که او به یک یا ترجیحا دو نقد از کاربر یا کاربرانی دیگر نیز رای بدهد.

به امید همدلی و همیاری بیش تر فرهیختگان شعر پاک

 

 

 

نقدها 25 
  1. محمدعلی رضاپور

    فروردین 21, 1399

    سلام و درود دوباره،
    برای این که آثار تعداد بیش تری از اعضای شعر پاک، مورد توجه بیش تر و نقد قرار گیرد،
    امیدواریم که اشخاص نقد شونده، تکراری نباشند؛
    یعنی اگر ناقد اول، آثاری از آنُم (آقایاخانم) الف را مورد نقد قرار داد، ناقد دوم، آثاری از آنُم ب یا پ یا … را نقد کند و ترجیحا او هم به نقد آثار آنم الف نپردازد.
    به این ترتیب، آثار افراد بیش تری مورد نقد قرار خواهد گرفت.
    سپاس🌹🌹🌹

  2. محمدعلی رضاپور

    فروردین 21, 1399

    نقد اشعاری از جناب سعید فلاحی

    ای بازمانده ی محرم
    در کربلای چهار
    چنین محجور چرا مانده ای هنوز؟!
    سکوت ممتد تو
    عذاب می‌دهد گروه تفحص را
    و در کشاکش خاک و خاشاک
    دست هایشان،
    طعم تاول گرفته.
    سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

    اکسیژن حیات:
    در گوشه ای از کیهان
    منتظر مانده ام
    تا به آغوش بکِشَمت
    ای اکسیژنِ حیات!
    #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
    #سایفایکو
    (سایفایکو ملهم از هایکوی ژاپنی است و از واقعیات علمی, ژانرهای علمی تخیلی (سایفای)، فانتزی و وحشت بهره می برد.)

    از ویژگی های جناب سعید فلاحی- آن چنان که در اشعار متعددی از ایشان دیده ام- علاقه به کوتاه سرایی بویژه در گونه های جدید شعری ست. کوتاه سرایی بویژه در زمان ما، به دلایل مختلفی، اهمیت بیش تری نسبت به قدیم دارد و این، مطلبی، واضح و ملموس است.
    سعید فلاحی، اهمیت بیان مختصر و مفید در دنیای امروز را بخوبی دریافته و البته این امتیاز را در اشعارش به کار گرفته است. در کنار این امر، توجه به گونه های تازه و تازه دیدن و تازه سرودن را نیز در اشعار او می بینیم.
    نمادهای شعر فلاحی، امروزی و پویا هستند و البته نمادهای تاریخی را نیز با ترسیمی تازه برای بیان نگاهی و مضمونی تازه،
    به کار می گیرد.
    تصویرپردازی های ناب در برخی آثار او به اوج می رسد و در کنار دیگر آرایه های ادبی مثل واج آرایی و… خوش می نشیند؛ مثل
    ” … و در کشاکش خاک و خاشاک
    دست هایشان،
    طعم تاول گرفته.”

    سعید فلاحی در اشعارش روحیات خود را صمیمانه آشکار می کند؛
    حتی اگر هایکو و سایفایکو به کار می برد، باز انسانی مومن به ارزش های ایمانی خود است و این ویژگی را در جای جای آثارش می توان دید.
    عاطفه نیز در آثار او جایگاه برجسته ای دارد و آثارش را دلنشین تر می کند.
    برای ایشان، بهترین ها را از درگاه خداوندی، خواستارم.
    🌹🌹🌹

    • سعید فلاحی

      فروردین 25, 1399

      درود و ادب

      قابل دانستید که حقیر نقد کردیم البته با کمی اغماض که ایراد و نواقص حقیر را به رشته تحریر در نیاوردید…
      ممنونم شعرهای من را میخوانید و امیدوارم که دوست داشته باشید.
      در اکثر سبک های کوتاه نویسی ام سعی کردم از محضر استادان آن سبک کسب فیض کنم
      در هاشور خدمت جناب استاد بهروز وندادیان بودم… بسیاری جاها به داد شعرم رسیدند و دستشان را گرفته…

      باز هم ممنونم از شما

      آمده‌ام که کسب فیض کنم خدمت شما اساتید معزز
      اگر کمی و کاستی در اشعارم بود ببخشید به بزرگواری و متانت خود

      ممنونم

  3. محمدعلی رضاپور

    فروردین 21, 1399

    نقد مطالب جناب رضا زمانیان قوژدی
    با محوریت مطلبی از ایشان به نام کارگاه نقد 2
    جناب زمانیان، از فرهیختگانی ست که دغدغه ی ادبیات این سرزمین را بسیار دارند و تنها به پیشرفت خود فکر نمی کنند.
    تلاش خالصانه ی ایشان در انجمن نویسندگان و شاعران ایران(انوشا) دلیلی بر این ادعاست.
    خوشبختانه شخصا افتخار حضور در انجمن انوشا را دارم و با توجه به ارتباط خواهرخواندگی میان انوشا و شعرپاک، اعضای گرانقدر شعر پاک را دعوت می کنم به حضور همزمان در انوشا:
    anoosha96.blogfa.com
    و اما برگردیم به اصل سخن:
    از ویژگی های جناب زمانیان در آثارشان، صبر و عدالت در قضاوت، کاربرد چاشنی طنز، پردازش ساده و ژرف و تسلط بر زبان در بیش تر موارد
    است.
    همان طور که گفتم: محوریت نقدم بر اثری از ایشان به نام کارگاه نقد 2 است. جناب زمانیان در این مطلب، موضوع کهن یا نو بودن زبان در اشعار را به نقد می نشیند تا قضاوت کند یا به عبارت دیگر، مشخص کند که کدامیک از این دو رویه، مورد پسند است.
    در ادامه، با زبانی ساده و صمیمی و با نگاهی روشن به این مقوله می پردازد و صبر و عدالت زیبایی را در نقدش می بینیم و سرانجام
    نظر خود را با بیانی ملایم ارائه می دهد.
    برای ایشان، بهترین ها را از درگاه خداوندی، خواستارم.
    🌹🌹🌹

  4. محمدعلی رضاپور

    فروردین 22, 1399

    پژوهشی در پژواره های استاد پژواره

    استاد محمد ترکمان، مشهور به پژواره، دارای سبکی نو در شعر سپید هستند و حقیقت این است که از داخل شعر سپید،
    شاخه هایی نو همانند پریسکه و غیراز آن به وجود آمده اند و یکی از این گونه های شعری که نگارنده، آن را سبک یا قالبی تازه در سپیدسرایی می پندارد، فراوان در اشعار بنیانگذار آن یعنی استاد پژواره، دیده می شود و به این دلیل، نام این سبک شعری را پژواره
    پیشنهاد کرده ایم.

    این جانب، سبک پژواره را بطور خلاصه، سپید فشرده ی رها توصیف می کنم.

    منظور از سپید، معلوم است و فشرده بودن آن هم در استفاده از شعر کوتاه و الفاظ اندک با معانی چشمگیر است و رها بودن آن از یک جهت، آزادی آن از تکرار کلمات قابل حذف بویژه به قرینه ی لفظی ست.

    برخی از ویژگی های گونه(/قالب/سبک) شعری پژواره عبارت اند از:

    1- کوتاهی همراه با ژرفای معنایی شعر
    مثال ها در کلیت هر شعر در قالب پژواره

    2- حذف بویژه به قرینه ی لفظی
    مثال:
    حوصله ام
    در صف فاصله صرف شد با شریک
    آمالم، میان دزدان ” قافله” معامله!
    (حذفِ فعلِ “شد” به قرینه ی لفظی بعد از کلمه ی “معامله”)

    3- کاربرد قافیه به شیوه ای جالب و بدیع:

    قافیه پردازی در قالب پژواره، دارای شیوه ای بسیار جالب است و در میانه ی قافیه پردازی بیرونی و قافیه پردازی درونی
    قرار می گیرد؛ به طوری که واژه ای از جفت قافیه ساز را در جایگاه آغازین یا میانه ی یک لَخت (مثل قافیه ی درونی) می بینیم
    و واژه ی قافیه ساز دیگر را در انتهای لَخت دیگر(مثل قافیه ی بیرونی)؛
    مثال:
    حوصله ام
    در صف فاصله صرف شد با شریک
    (به شیوه ی قافیه پردازی در جفت های “حوصله و فاصله” توجه بفرمایید!)
    همچنین:
    تا آب می خورند و از بیکاری
    ” ماکیاول ها ” زرداب عذاب!
    (به شیوه ی قافیه پردازی در جفت های “آب” (و “زرداب”) و “عذاب” توجه بفرمایید!)

    به عبارت دیگر:
    در شعر پژواره، شیوه ی قافیه پردازی بصورت درونی- بیرونی و گاهی بیرونی-درونی است و برای روشن تر شدن مطلب، این شیوه را با بعضی دیگر از شیوه ها مقایسه می کنیم:

    در شعر سنتی، قافیه پردازی بیرونی، ضرورت دارد و قافیه پردازی درونی، امتیازی اضافی ست.

    در شعر نیمایی، کلیت قافیه پردازی، مورد اهمیت است؛ اما الزامی برآن نیست و قافیه پردازی در آن،
    شکل خاصی هم ندارد.

    در شیوه های معمول شعر سپید، کلیت قافیه پردازی هم به مانند وزن عروضی، جایگاه کم تر مورد توجهی نسبت به شعر نیمایی دارد؛ با این حال، کلیت قافیه پردازی بویژه از نوع درونی گهگاه در آن به کار می رود.

    در شعر سبز(چندآهنگ)، قافیه پردازی بیرونی، در تعدادی از لَخت ها و دست کم در جفتی از لَخت ها، ضروری ست و به قافیه پردازی درونی هم اهمیت داده می شود؛ اما جایگاه قافیه در آن، اختیاری ست.

    4- آرایه ی دنباله گیری(به تعبیر نگارنده) در آن مشهود بلکه برجسته است؛

    مثال: ” ماکیاول ها ” زرداب عذاب!
    (استفاده از دو کلمه ی زرداب و عذاب در مجاورت)
    و همچنین:
    آمالم، میان دزدان ” قافله” معامله!
    (قافله و معامله)

    5- کاربرد برجسته ی واج آرایی

    مثال(از صدای ص/س):
    حوصله ام
    در صف فاصله صرف شد با شریک.

    نمونه شعر

    مرزی کاش نبود گرگ و میش
    با هم
    تا آب می خورند و از بیکاری
    ” ماکیاول ها ” زرداب عذاب!
    .
    .
    .
    * * * *
    حوصله ام
    در صف فاصله صرف شد با شریک
    آمالم، میان دزدان ” قافله” معامله!

    پژواره هایی از استاد محمد ترکمان، پژواره،

    پژوهشی از محمدعلی رضاپور، مهدی)

    • محمد ترکمان(پژواره)

      فروردین 22, 1399

      … سلام استاد رضاپور عزیز خیلی ممنونم که در این عرصه مقدس همه زحمت می کشید و یک تنه درد تمام منتقدین را بر دوش…
      درضمن به وبلاگم منتقل کردم

      https://zhar.blogsky.com/

      • محمدعلی رضاپور

        فروردین 22, 1399

        سلام و درود و سپاس
        استاد پژواره ی بزرگوار!
        ارادتمندم بزرگ مرد!❤️🙏

    • طارق خراسانی

      فروردین 24, 1399

      سلام و درود
      از راهی دور دست و قلم عزیز جانم را می بوسم
      دیگر این احساس نیست یقین است شما سایت پاک را خانه خود دانسته و با شوق و عشق و تلاش بی وقفه کارهای بزرگی را در این سایت به انجام می رسانید.
      این کار شما بی نطیر، عالی، ارزشمند و در شأن آن استاد گرانقدر است .
      صحبت های شما درباره استاد پژواره به حق و بی تکلف است براستی ایشان از گوهران خزانه ی شعر و ادب این سرزمین هستند و از حکم گزاران وادی شعر می باشند و دلیل روشن آن خلق سپید پژواره ای ست.
      و اما این کار زیبای تان باب خوبی را در نقد بر روی همه ما باز کرده است..
      یقین دارم خستگی را از تن مدیر خوب و دلسوز و تلاشگرمان در آورده و ایشان را خشنود کرده اید چون می دانم وی عاشق رشد تقد در سایت می باشند و اساس رشد شعر هم در نقد است.
      پیشنهاد می کنم قوی ترین آثار شاعران پاک را به نقد برخاسته تا نقد ها دل انگیز و پر نشاط شوند.
      از کار زیبایتان تشکر می کنم
      در پناه خدا 🌿🙏❤️🙏🌿

      • محمدعلی رضاپور

        فروردین 24, 1399

        سلام و درود و احترام و ارادت،
        خدمت استاد گرانقدرم،
        بابا طارق ارجمند و همیشه دوست داشتنی!
        دستبوس ام استاد!
        سپاس فراوان،
        حضورتان موجب دلگرمی ما ست❤️🙏❤️🌿🌿🌿🌹🌷

  5. محمدعلی رضاپور

    فروردین 22, 1399

    نقد نثرنویسی جناب مصطفی مروج همدانی
    با محوریت متنی به نام شناور در موج عاطفه
    جناب مروج همدانی، در آثارش فضای مدینه ی فاضله و به عبارت بهتر و در نامیدن پارسی اش، آرمانشهر را تداعی می کند و نگارشی پاک و آسمانی دارد و این ویژگی را با قلم خیال انگیز و عاطفه ی سرشار خود، خواستنی تر می کند.
    توصیفات و ترکیبات لطیف و تصویرپردازی و فضاسازی های مناسب نویسنده در آثارش و از جمله در مطلب شناور در موج عاطفه، مخاطب را با خود به سرزمین آرمانی ذهن آسمان اندیش او همراه می کند.
    از ویژگی های قلم توانای او می توان به استفاده ی دلنشینش از پارادوکس یا تناقض، رنگ آمیزی، حس آمیزی و مانند اینها
    اشاره کرد؛ مثلا در
    ” …موج خیز آرام ِ رنگها، عطر ِسِحرآمیز دوست داشتن ….”
    جناب مصطفی مروج همدانی،
    آثارش بوی بهشت می دهد و انصافا درباره ی کم تر نویسنده ای می شود با این قاطعیت، چنین صفتی را به کار برد.
    متن شناور در موج عاطفه از جناب مصطفی مروج همدانی
    در خُمستان ِ رنگارنگ ِ عاطفه ها غوطه ورم
    و با هر چرخشی، طراوت رنگی با روحم مانوس می شود
    و من شناور در موج خیز آرام ِ رنگها، عطر ِسِحرآمیز دوست داشتن را احساس می کنم
    طیفهای نورانی ِ احساسات لطیف، مجال خودباوری را از من ربوده است
    و سلول سلول وجودم، غرق در عواطف گوارا سیراب می شوند
    آنگاه سرزمین ِ وجودم در پیچ و خَم مواج ِ خواستنها ی زلال، مهد ِ تجلی شادی می شود
    و پروازم در آسمان ِ آبی ِ آرامش، محقق می گردد.

  6. محمدعلی رضاپور

    فروردین 22, 1399

    نقد سروشی از جناب حبیب رضائی رازلیقی

    از حسین سیر نگردم بخدا

    از طریقش نکنم راه جدا

    حق مطلب نتوان کرد ادا

    بی قرار است قلم.

    در سروش بالا، جناب رازلیقی، با نهایت مهارت، شعر کوتاه تأثیرگذاری را به یکی از بهترین شکل های ممکن آفریده است.
    توصیف ارادت صمیمانه به امام حسین- علیه السلام- از لَخت اول سروش بالا آغاز می شود و در هر لَخت، با بیانی قوی و تأثیرگذار که نشان از تمام وجود سراینده دارد، قوی تر می شود و در لَخت پایانی با ضربه ی نهاییِ کلام و به عبارت دیگر: با کوبش پایانی به
    اوج می رسد و در اوج و بدون نیازی به ادامه یافتن،
    پایان می یابد.
    در این سروش چهار لختی، سه لخت اول، همقافیه و دارای طول عروضی مساوی اند.
    هر چند رعایت این قواعد در شعر سروش، امتیاز مهمی است،
    با این حال، تنها در صورتی پذیرفتنی است که شاعر از عهده ی سرایش سروشی استوار برآید و معنا را فدای لفظ نکند.
    جناب رازلیقی بخوبی از عهده ی این امر برآمده است و در لَخت چهارم – که لخت پایانی این سروش است- با استفاده از آشنایی زداییِ مورد تأکید در قالب سروش، کوبش پایانی را بخوبی اجرایی کرده است و منظور مان از آشنایی زدایی لخت پایانی سروش،
    داشتن قافیه ای متفاوت از لخت های همقافیه ی قبلی است که در این جا با استفاده از لختی کوتاه تر به اوج رسیده است.

  7. رضا زمانیان قوژدی

    فروردین 24, 1399

    با سلام و درود به محضر همۀ سروران و اعضای محترم شعر پاک بویژه عرض ادب و احترام به استاد رضاپور نازنین که الحق و الانصاف از چهره های ماندگار و نوابغ عصر حاضر هستند.
    ایشان در انوشا(انجمن نویسندگان و شاعران ایران) نیز معرف حضور همۀ دوستان هستند و بی نیاز از هرگونه معرفی.
    آنچه بیش از هر خصوصیت بارز دیگر این استاد فرزانه توجه مرا بخود جلب نموده، ابداعات بی نظیر ایشان در قالب های متنوع شعر فارسی (نظیر؛ سروش، سه گلشن، سبز و …) است.
    اجازه دهید قبل از هر چیز اعتراف کنم که “نقد” حیطه ای سهل و ممتنع است.اولا هر کسی می تواند گام در این وادی نهاده و هر اثری از هرکسی را نقد کند(البته بشرطها و شروطها) و ثانیا وادی بسیار لغزنده و خطرناکی است که هر کسی و با هر انگیزه ای نباید وارد آن شود.ریشۀ این تناقض کجاست؟ عرض می کنم؛
    اولا نقد با اظهار نظر تفاوت دارد و متاسفانه اغلب یکی فرض می شوند.ثانیا مراعات انصاف و عدالت کار چندان ساده ای نیست و همیشه بیم آن می رود که منتقد یا در ورطۀ پاچه خواری بیفتد و یا در اوج خودشیفتگی و حتی انتقام ناجوانمردانه و کین خواهی و … بنظر آید(پر واضح است که حتی در چنین صورتی، باز هم چیزی از فواید آن کم نمی شود).لذا اغلب عافیت طلبان از این معرکه به دورند و عطای رشد و آموختن را به لقای برداشت ناصواب دیگران(بویژه صاحبان آثاری که رشد نیافته اند)، می بخشند.
    به نمونه ای از اشعار این بزرگوار دقت کنید:
    قایقِ رویِ آب خواهم شد/
    در شبِ تو، شهاب خواهم شد/
    گلِ جوشان: “گلاب” خواهم شد/
    عاشق تو، حساب خواهم شد/
    به طریقی.//
    ویژگی ها و ساختار این فالب بارها و بارها در مقدمه یا موخرۀ آثار ایشان ذکر شده و قصد تکرار ندارم لذا بی مقدمه می روم سر اصل مطلب.
    1- تعداد بند ها متغیر و دلخواه.
    2-وزن ” متناسب با حال و هوای شاعر و قابل تغییر.
    3- مضامین که الی ماشاء الله و سهل الوصول.
    4- فرم و محتوا بلحاظ زیبایی شناسی.
    5-نو بودن قالب ” ” ” “

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 24, 1399

      سلام و درود و سپاس فراوان
      استاد زمانیان عزیز!
      شما به دیده ی مهر می بینید و کوچکنوازی می کنید.
      راستش: هدف از این کارگاه، بالا بردن انگیزه ی مطالعه ی درون سایتی و افزایش همیاری میان اعضا بوده است که تا این لحظه، آنچه می خواستم (به دلیل عدم همراهی بسیاری از اهالی سایت)، تحقق نیافت.
      برنامه ی برگزیدگان هفته را نیز در همین راستا آغاز کرده بودم که در دوره ی دوم با عدم همراهی اعضا، متوقف شد.
      وضعیت، از این نظر، قدری دلسرد کننده است؛
      حتی از خوبانی که انتظار بیش تری هست….
      احتمالا تا این لحظه، یا پیام ها را ندیده یا فرصت مشارکت نداشته اند.
      سپاس از لطف شما بزرگوار🌹🌹🌹

      • رضا زمانیان قوژدی

        فروردین 24, 1399

        سلام استاد رضاپور عزیز.
        مستحضرید که حتی در محافل علمی و آکادمیک، حتی در سطوحی بالاتر از لیسانس هم چندان شور و اشتیاقی برای آموختن نیست و صرفا گرفتن مدرک برای دانشجو و حقوق برای استاد، ارضاء کننده است.در محافلی نظیر شعر پاک و انوشا هم مشارکت جانانه به طنز و شوخی بیشتر شباهت دارد.
        هستند افرادی که دربدر در پی امثال خویش می گردند تا آثار و دانسته هایشان را به اشتراک گذارند، اما متاسفانه آنقدر تعداد اینها کم است که به شماره در نمی آیند.با این وجود پیدا کردن یک تن مانند استاد طارق یا شما(بدون تعارف میگم خدا شاهده) می ارزد به اینکه آدم صدها سایت و انجمن را بالا پایین کند.سعادتی است بودن در محضر شما بزرگواران که هیچ دانشگاهی قابل مقایسه با آن نیست.
        اغلب دوسنان از سر تفنن و صرفا برای اینکه سری توی سرها در آورند گاه در این سایت و گاه در آن یکی مطالبی منتشر می کنند و…بهتر می دانید که حتی برخی تاب کمترین انتقاد و پیشنهادِ حتی دوستانه را هم ندارنند.البته سخن، گوهر است و گوهر شناس باید، تا سره را از ناسره فرق گذارد.می خواهم بگویم در طول زمان، حتی اگر تک و توکی افراد عاشق یافت شوند ولی همین ها ارزش صبر و مجاهده را دارند.
        باور کنید در انوشا هفته ای بوده که با دو یا سه رای اثر برگزیده انتخاب شده اما سعی کرده ایم چراغ آن خاموش نشود.
        پس دلسرد نشوید و کمافی السابق به فعالیت های خود ادامه دهید که گاه کشف یک جواهر بی بدیل، خستگی و رنج سالها تلاش را از تن آدم بدر می کند.
        متاسفانه بدلیل جوّ بعضاً مسمومِ برخی رسانه ها و سایت های مدعی دروغین فرهنگ و خاله زنک بازیِ برخی کودکان رشد نیافته،انسان دلش می گیرد و نزدیک است که بِبُرد.ولی استوار باشید و ثابت قدم.
        زنده باشید.

        • محمدعلی رضاپور

          فروردین 24, 1399

          سلام و درود و سپاس
          بابت این همه لطف و مهربانی❤️🙏

  8. اکبر رشنو

    فروردین 26, 1399

    سمه تعالی

    جامِ پرخون ست چون دل ، آنچه برسر می کشیم
    در حریمِ وصل هم ، هجران دلبر می کشیم

    لاله زار از خون یاران می شود صحرا و ما
    از رعونت جامه ی زربافت بر سر می کشیم

    چشم می بندیم بر آیینه هنگام حضور
    خط بطلان را نخوانده روی دفتر می کشیم

    گرگ نفس خویش را خصم برادر می کنیم
    دَلوِ خود را خالی از چاه زمان ، بر می کشیم

    آن که جای سفره ، خجلت پیش مهمان پهن کرد
    پیش او بی شرمساری ، باز ساغر می کشیم !

    ما ضعیفان حسرت دست نوازش می خوریم
    از شکار لاغر ، آه و زجر ، بدتر می کشیم

    لطف حق تا شامل ما چون پرستوها شود
    از حصار تنگ این زندان تن پر می کشیم

    هر چه ما در مهربانی دست خود را وا کنیم
    نقش ِ دست خویش را چون دست مادر می کشیم

    دست مادر ..

    جواد مهدی پور 26 فروردین 1399

    با سلام

    این غزل پاک را برای نقد حال بر گزیده تا در تابلویی بر چشمان بصیر بر آفتاب به تجلی خوبش در آید
    و این چنین شعر نام حقیقی سرایش را بر سینه ی ارجمند خویش می زند با زبانی یکدست و ارتباطی در معنی و لفظ در طول وعرض
    همبستگی معنی و لفظ را بخوبی رقم می زد و مملو ومشحون احساس بود و پیام قوی و ارزشمند انسانی و الهی را پس بیان درد مندی خود ازکم مهری و بی ترحمی انسان را در ابیات متن بیان می کرد و ما را دعوت کرده بود به مهربانی از نوع مهربانی سرآمد مادر
    و این نمونه ی شعری بود در سبک و سیاق خاص خود که همه پارامتر های لازم شعر در آن لحاظ گردیده گر چه بعض لغات و شاید تر کیبات غامض می نمود و لی در بیس فخامت خود بجا و خوب نشسته بر اریکه ی سخن و ابن شعر بر همه ی ملزومات و بقول معروف به همه ی قواعد بازی تن داده البته در سیاق خود
    وموفق و رسانای معنا و پیام و احساس بود
    و دیگر اینکه پیام هم بهنگام بود و عالی که نهایت در حسن ختام به اوج خود می رسید

    البته این گوشه ای از بیان این سرود سرمد محسوبست

    با ارادت

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 27, 1399

      سلام و درود و سپاس فراوان از استاد رشنو گرانقدر،
      از تجربیات ارزنده ی شما با افتخار استفاده می کنیم.
      بسیار خوش آمدید🌹🌹🌹

  9. اکبر رشنو

    فروردین 27, 1399

    “بارانِ آفتاب”
    رِ- رِ – رِ
    هو – هو – هو
    هزار قطارِ آبی می‌آید و می‌گذرد
    از وسعت چشمانت
    که غمگنانه‌ترین شب ستارگان را
    به ضیافتِ سنگ‌ها نشسته‌ است
    چه گرگ و میشِ غریبی است
    هوایِ باغ‌هایی که در ویرانه، گل می‌دهند
    و رقصِ کاسبرگ‌های سبز
    به لحن و حزنِ سوره سوره سکوت
    حتی بی گلاب
    حتی بی‌گلایول …
    بارانِ ریزِ مداوم
    آتش می‌زنَد تارِ حنجره‌‌‌ها را
    در انقباضِ سرخِ ابرهای سیاه:
    بگذار بنوازمت؛
    من گام‌های فاصله را خوب می‌شناسم!
    اول، شراره‌های روشنِ گندم:
    رِ – رِ – رِ
    حالا،
    صدای سوتِ قطاری در شرارۀ شب:
    هو – هو – هو
    #فریبا_نوری
    26 فروردین 1399
    “بارانِ آفتاب”
    سلام و درودها بر شما سرکار بانو ی گران ارج نوری سروده ای عالی با محتوا و مضمون غمگن و بهنگام و پر آوای غم دیدگی که دیده جایگاه تحلیل و بقول معروف آیینه ی باز تاب زندگیست دستون درد نکناد و نمی دانم اون پاراگراف اول چرا منو یاد این عبارت ازگلستان انداخت در دیباچه که : سنگ سراچه دل به آب دیده می سفتم ودیگر این نام گذا ی شعر بود
    ” باران آفتاب ” ترکیبی جالب و جذاب بود که بزعمم اضافه تشبیهی بود و ازدیگر نظر اختصاصی که خود فشرده و مندمجی از کلییت شعر بودو جه شبه باران و آفتاب روشنی و زلالی و باریدن که اساس رشد و رویشند باهم
    و تر کیب این دو چقدر به رویش و روشنی رونق می دهد
    و اساس و اس آنست ودر ترکیب ،
    باریدن مضاعف می شود که خورشید هم علاوه بر باران در نو عی بار یدنست که ما مجازا مصدر با ر یدن را برای آفتاب هم بکار می بریم که عالی بود
    و ترکیب در تضاعفی عالی می رفت در تابانی و نور و روشنی و زلال، این بن مایه های رشد و رونق رویش و از طرفی این ترکیب ست که منجر به رنگین کمان می شود پیوند آب و آفتاب
    همه رنگها باز از پیوند این دو محقق می شوند اصلا
    زندگی مد یون این پیوند بهنگامست و این دو خاستگاه زندگیند و شاید هم در شعر استعاره از باران اشک باشد و گریه ها که بر همه ی غمگنی ها می رود
    به هر حال بعنوان طلوع شعر و دروازه ی آن انتخابی عالی و پر مضمو ن را به نمایش گذاشته
    و این ترکیب ” باران آفتاب”
    سر در ورود به تا لار آیینه شعرست و به این بسنده ا ست بقدر فعلا که متعاقبا وارد این تالار آیینه خواهیم شد یعنی متن شعر
    و اما
    متن شعر که ” در حقیقت نقد حال ماست آن ” و این حروف آغازین هم زمانی وترادفی از حرکت قطار و قطار آبی که استعاره ای از اشکست و حتی تبادری از مریضان کرونایی بستریست واما به اشک نزدیکترست و غمگنانه می ریزد بر گونه ها و یا بر کف سنگفرشها ،و دیگر ستارگان که درشب بیدارند و استعاره ای از انسانهاست و دیگر گرگ ومیش این تمثیلیست بر برزخ روز و ناپیدایی در هر چیز و خلط خطوط ومبهم زایی که آن امروزست در سلامتی و در قرنطینه و دیگر مسایل که و جود دارد و بغضها در ویرانه گل می دهند و باغ استعاره از مردمست که در این و ضعییت باز هم در رشد و تعالی و سر زندگی خود را سعی می کنند داشته باشند و رقص کاسبرگهای سبز بسیار عالی استعاره ایست از پرستاران و عوامل بیمارستانی که کاسبرگ بشدت اگر در این معنی آمده باشد نقش نگاهبانیش مورد نظر بوده از گل و برگها و دیگر حلقه ی رقص را هم در بیمارستانها به ذهن می اورد که عالی بود و “به لحن وحزن سوره سوره سکوت ” که ضمن واج ارایی حرف ” س “سوره سوره ی سکوت هم عالی بود و نمایی از تقدیس را بر این سکوت رقم می زد و لحن و سکوت در این عبارت با توجه به این دو لفظ نوعی پارادکس متبادرست شاید و حتی این مطلب هم و عبارت شاید که
    اشارتی به مراسم تدفین در گذشتگان باشد بی هیچ مراسم و در سایه سکوت بر گزار می شود و باران می بارد که این هم استعاره از اشکست که سوزندگی دارد و گلوگیرست و پر بغض و حتی گریه ای باشدش بی اشک ، که “در انقباض ابر های سیاه” هم مقداری شاید خوداری از تو جه و عدم حمایت را برساند از اوضاع و “بگذار بنوازمت ” که اینهم در معنی ایهامی خودست و بسیار عالیست که به معنی نواختن سرود ومویه و صدایه گریه و از ان طرف پرستاری و نوازش و دلجویی مد نظرست و عالیست ومهمتر شناخت “فاصله” که این هم در معنی ایهامیست که رعایت فاصله در این کرونا و دیگر کرونای فاصله های دیگرست که مزمن ترینست و شاعر به ااااااااآن واقفست و حالا در ختام باز مانند آغاز همان قطار و حروف در همان ریتم منتها این بار شرر بارتر و حرکتی پر از آتش و یاس و سوزندگیست بزعمم و پایانبخشش یاسست در بدرقه ای دلگیر و کاری از دست کسی بر نیامدن در مقابلست
    و
    این سروده ریتمیک که نماد صدای رفتن و پای آب و بارش و تابش آفتاب جاری رود بود و اول و آغاز را پس از عبور متن به پایان
    گره می زد و داستانی در غمگینی
    سروده می شد
    البته در نقد حالیست که بر ما می رورد بروز و در کل کنایتی که انعکاسی از واقعییت در توفیق عالی
    و باز در چندی و چونی وچگونگی و چالش برای اینکه چه بود و سووالی که مطبوع فراست و کنجکاویست در شعر و از حسن است و حاوی پیام پر پیمان ومشحون احساس و مرتسم
    در تصویر و مندمج اندیشگی عالی بیان شده در مقداری از توی در تویی که احسنت بود
    و در پرده بوده کنه کار که لازمه اش اندیشیدنست و اینکه شاید شعر را ببرد به وادی هرکه از ظن خود شد یار من که به نظر از محسناتست
    و حرف آخر در این مقال
    شعر در تابشی ازبلور و منشور خاص خویش خواهد درخشید
    و السلام با ارادت

  10. محمدعلی رضاپور

    فروردین 29, 1399

    نقد 1- از جناب رضا زمانیان قوژدی، بر شعر سروش

    نقد 2- از جناب اکبر رشنو، بر شعر دست مادر

    نقد 3- از جناب اکبر رشنو، بر شعر باران آفتاب

    نقد 4- از جناب حبیب رضائی رازلیقی، بر شعر امید

    نقد 5- از سرکار خانم فریبا نوری، بر شعر
    این خاک، بی تو، بوی بد مرگ می دهد

    نقد 6- از سرکار خانم فریبا نوری،
    بصورت مجموعه نقدهای کلی و گذرا
    بر تعدادی از مطالب سایت

    نقد 7- بصورت ناشناس، بر شعر باران آفتاب.
    (مهلت ارسال رأی تا پایان دوشنبه یکم اردیبهشت)

    • محمدرضا نعمت پور

      فروردین 30, 1399

      درودها
      یک ویرایش انجام دهید در سطرهای 5 و 7
      خانم، نه جناب🌹🌹

  11. اردیبهشت 3, 1399

    سلام
    ابتدا نگاشته شود در مورد قالب سپید واژه خنثی ِ اثر را بکار می گیرم که سبب تنش نشود با توجه به نگاه نگارنده:
    اثر باران آفتاب
    شاعر خانم فریبا نوری

    نام اثر اغلب در آثار ایشان در سطحی انتزاعی با بدنه پرداخت شده دارد .
    این ارتباط زمانی درک می شود که کلیت متن دریافت شده باشد که مثلا آیا این نام اثر دارای سنس مثبت است یا منفی.
    سطح شاعرانگی و اندیشه ورزی همسان است با درکی عمیق در هنگام سرایش.پرداختن به ارجاعات و ارتباطات درون متنی که بیشتر مبتنی بر استعاره است و کمتر نماد و همزمان به همان تناسبات و مناسبات برون متنی به نگارش و کنکاش بسیاری نیاز دارد و موجز به کلیت اثر پرداخته می شود.
    عناصر بکار رفته همسو برای یک نتیجه گیری انتقادی مبیین است که باران آفتاب اشاره به محتوای اثر دارد که به روشنی دارد دردهایی را به نمایش می گذارد و شدت این اندوه برابر است با باران آفتاب.
    در ارتباط با نویسه های نمادین با توجه به آغاز و پایان اثر
    رِ: رسیدن است
    ( با ارجاع درون متنی من این فاصله ها را می شناسم)
    هو:
    و تکرار این نام آوا با فضا سازی پیرامون آن( شب)
    نمادی برای رفتن و دارای عملکردی معکوس آن نویسه های تداعی گر است.
    تم اثر با محوریت انتقادی اجتماعی
    و جریان سیال ذهنی آن برای رسیدن
    به آنچه که شاعر در پی انتقال آن است برای شخص بنده بسیار ارزشمند بود.
    تکنیک های خاص خانم نوری نشات گرفته از توانایی ذاتی شان است و چالش آفرینی برای ذهن مخاطب بسیار حائز اهمیت است.
    ( این مختصر برای رای گیری نیست صرفا بلکه ارائه یک نمای کلی از اثر ایشان بود حسب علاقه)

    پاییز

نظرها 52 
  1. محمدعلی رضاپور

    فروردین 20, 1399

    سلام و درود و احترام،
    لطفا دست کم، شعری از یکی از اعضا و نوشته ای از یکی از اعضای سایت را مورد نقد ارزشمندتان قرار بدهید تا بهانه ای باشد برای
    همخوانی و همدلی بیش تر🌹🌹🌹

  2. حانیه شجاعی

    فروردین 20, 1399

    خیلی عالی 👍👌😊🌹🌺🙏

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 21, 1399

      سلام
      خیلی ممنون
      خیلی خوش آمدید حانیه خانم!
      شما همنام دخترم و تقریبا هم چهره ی خواهر خانمم هستید
      🌹🌹🌹

  3. علی سلطانی‌نژاد

    فروردین 21, 1399

    این باور تمام ، مردان سرزمین شد
    باید برای بودن،،،،،،،، آزار می کشیدیم
    ارزش نداشت انگار،، تا هم‌چو شیر باشیم
    وقتی که خال‌ مان را،، کفتار می کشیدیم
    هر ننگ و خفتی که، بر سینه‌های ما رفت
    از غیر خود نبود و، از یار می‌‌کشیدیم
    ما اعتماد کردیم، بر حقّه های شیطان
    وقتی خدای خود را،، بر دار می کشیدیم
    گر طعم زندگی را، یک بار مزه کردیم
    اما مشقّتش را، هر بار می کشیدیم
    مرگ ست زندگانی،،،،، در پوچی عقیده
    یک‌عمر شد،که از دل، ما خوار میکشیدیم
    بی اعتبار و پوچیم، مابین خلق عالم
    چون‌ خفّتی‌که خود از،قاجار می‌کشیدیم
    جامی بزن که از می ،دردی نرفته بر ما
    ما درد روزگار از،، هشیار میکشیدیم

    ✍️ علی سلطانی‌نژاد

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 21, 1399

      سلام و درود جناب سلطانی نژاد گرانقدر و سپاس از اشتراک گذاری شعر زیبایتان؛
      برنامه ی این کارگاه، نقداعضا بر آثار سایر کاربران است.
      منتظر نقدهای ارزشمندتان هستیم.🌹🌹🌹

  4. محمدعلی رضاپور

    فروردین 21, 1399

    شخصا برای همراهی بیش تر، نقد را در این کارگاه، شروع می کنم؛
    البته این جانب بعنوان میزبان و خدمتگزار شما در کارگاه پنجم،
    حضور در مسابقه نخواهم داشت و رای به نقد این جانب، مجاز نخواهد بود.
    نقد بخش مطالب را هنوز انتخاب نکرده ام.
    در بخش شعر، قصد دارم به نقد کوتاه اشعار جناب سعید فلاحی
    بپردازم؛ بویژه بر محوریت این آثار:
    ای بازمانده ی محرم
    در کربلای چهار
    چنین محجور چرا مانده ای هنوز؟!
    سکوت ممتد تو
    عذاب می‌دهد گروه تفحص را
    و در کشاکش خاک و خاشاک
    دست هایشان،
    طعم تاول گرفته.
    سعید فلاحی (زانا کوردستانی)

    اکسیژن حیات:

    در گوشه ای از کیهان
    منتظر مانده ام
    تا به آغوش بکِشَمت
    ای اکسیژنِ حیات!

    #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
    #سایفایکو
    (سایفایکو ملهم از هایکوی ژاپنی است و از واقعیات علمی, ژانرهای علمی تخیلی (سایفای)، فانتزی و وحشت بهره می برد.)

  5. محمدعلی رضاپور

    فروردین 21, 1399

    در نقد بخش نثر(مطالب) قصد دارم به نقد مطلبی به نام نقد کارگاه 2 از جناب رضا زمانیان قوژدی بپردازم؛
    چون به دلیل طولانی بودن مطلب ایشان ذکر آن در قسمت نقد میسّر نیست، در این قسمت مطلب شان را می آورم:

    از نقدی که که به طنز نوشنه بودم ماه ها می گذرد و توفیقی نبود که در خدمت عزیزان باشم. دیروز در انوشا (انجمن شاعران و نویسندگان ایران) که می توان آن را خواهر خوانده شعر پاک نامید، مباحثه ای دیدم که از قضا با نقد شعر ارتباطی تنگا تنگ دارد. عرض می کنم خدمتتان، یکی از نقد هایی که بسیار رایج است و به بعضی از آثار نیز وارد، کهنه بودن زبان شعر است. در انوشا نیز همین موضوع به بحث گذاشته شده بود و انصافا نظرات خوبی هم ابراز شده بود. از جمله نظر استاد عزیز و نور چشم بنده جناب طارق خراسانی که همگی افتخار آشنایی حضرتش را داریم.
    خوشحالم که موضوعی مهم و در عین حال مبتلا به، مطرح و بررسی شد.
    متاسفانه مانند اغلب مسائل مورد مناقشه دو طرف دعوی با اعتماد به نفس کامل خود را کاملا بر حق دیده و طرف مقابل را لجوج و دارای افکار پوسیده، یا بیسواد می خوانند. آیا امکان دارد راه حلی بینا بین این دو تفکر وجود داشته باشد؟
    برای پاسخ به این سوال باید هر یک از طرفین، سعی کند از چشم طرف مقابل به مسئله نگاه کند. آنگاه قطعا نظرش تغییر خواهد کرد. گذشته از اینها ، مگر هدف اصلی از سرودن شعر یا نوشتن مقاله یا ساختن فیلم یا … انتقال یک مفهوم (که دغدغه مولف است) به مخاطب اثر نیست؟ و آیا شعر و نقاشی و در یک کلام، هنر، بیش از یک ابزار کاربرد دارد؟ شاید شعار معروف «هنر برای هنر» را شنیده باشید. اما در حقیقت هنری که در خدمت مفاهیم انسانی نباشد و از آبشخور دغدغه سیراب نباشد، مانند جسمی بدون روح است. هر اندازه زیبا و دلنشین هم که باشد نه پویاست و نه موجب تحرک و پویایی.
    اگر تا اینجا با من هم عقیده باشید، اذعان خواهید کرد که زبان ابزار است و لاجرم هر اندازه این ابزار کار شما را در انتقال مفاهیم آسان تر کند، ارزشمند تر و مورد اقبال بیشتری خواهد بود.
    در عین حال واژگان و سبک های کهن نیز نباید بکلی فراموش شوند. زیرا جزئی از تاریخ و تمدن و فرهنگ هر سرزمین هستند.
    صرف نظر از اندیشه های افراطی، هر دو طرف درست می گویند و نو گرایان (فقط از این حیث که انتقال مفاهیم باید ساده تر و سریع تر باشد) درست تر. چه ایرادی دارد که یک شاعر توانا که می تواند آثاری به سبک آرکائیک بیافریند، توانایی سرودن به زبانی ساده و همه فهم را نیز داشته باشد؟ یا شاعری که می تواند به زبان مردم کوچه و بازار شعر بگوید، توانایی سرودن اشعار فاخر را هم داشته باشد؟
    شما هم دعوتید. نظرتان را دریغ نفرمایید. با سپاس فراوان؛
    #رضا_زمانیان_قوژدی
    سوم مهرماه نود و هشت

  6. احمد خشنودی فر

    فروردین 21, 1399

    بسیار خوب، پایدار باشید🌹🌷

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 21, 1399

      سپاس تان،
      منتظر نقدهای ارزشمند و دلگرم کننده تان هستیم.
      🌹🌹🌹

  7. مینا یارعلی زاده

    فروردین 21, 1399

    🌹🌹🌹
    درود و مهر جناب شریبی شاعر و ادیب فرهیخته و زرنگار
    بسیار متشکرم از قبول زحمت، افتخار منست شعرهایم را با نقد شما بیشتر بشناسم و نگاه تان به شعر را بسیار می پسندم همچنان که خود شاعری بسیار توانمندید، واقعا چه انتخابی ممنونم هم از انتخاب و هم نقد دوستداشتنی تان سپاس که هستید و حامی حرکت و تکاپوی تازه در شعرید این همت بزرگ شما بسیار پسندیده و شایسته ی ستایش است.
    زنده باشید و پیروز و بی گزند
    درودهای بی کران🌹🌹🌹🌹🌹
    و فراوان سپاس🙏🙏🙏🙏🙏

  8. مینا یارعلی زاده

    فروردین 21, 1399

    🌹🌹🌹
    سلام های پرمهر
    درود بر جناب رضاپور ارجمند ممنونیم برای این کارگاه بسیار ارزشمند و مطمئنم بسیار مفید و پرثمر خواهد بود برای منی که متاسفانه در نقد حرف زیادی برای گفتن ندارم البته فعلا و به کمک این کارگاه و دوستان و استادان پاک بعد ازین ها شاهد تغییرات خوبی خواهیم بود چرا که نقد شعر بسیار کمک می کند به ترقی و رشد شاعر البته اگر نقدی منصفانه و شعرشناسانه باشد و نه جبهه گیری زبانی و صرف…
    سپاس از همت بلندتان و مانا باشید و پرتوان
    🌹🌹🌹🙏

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      سلام ها و درودها و سپاس ها
      خدمت خواهرگرانقدرم
      سرکار خانم یار علی زاده ی گرانقدر🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  9. خشایار

    فروردین 22, 1399

    سلام
    شعر امید از خانم فرزانه سربندی را جهت نقد به این کارگاه تعاملی معرفی می کنم. چنانکه برای نقد کنندگان گرامی مقدور است، از نظر قالب نیمایی این شعر را نقد بفرمایند تا علاقه مندانی مثل من بیشتر درباره این قالب یاد بگیرند.

    ” امید”
    ورقی تازه رقم خواهد خورد… زندگی رنگ عوض خواهد کرد… کوه اندوه فرو خواهد ریخت….
    گل امید به باغ…
    با غروری به بلندای شب ژانویه
    خواهد رویید…
    عطر نرگس به اتاق….
    به درو پنجره خواهد پیچید….
    می رسد روز عروسی ته کوچه ما….
    این سر و دست درآن هلهله خواهد رقصید….
    و دوباره لب این صورت خیس.. از ته حنجره خواهد خندید ۰۰۰۰
    و دل غم زده و کوچک ما بی تردید ….
    قدر این حادثه خواهد فهمید …F.S

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      سلام و خیر مقدم
      جناب خشایار!
      خوشحال می شوم اگر خودتان هم نقدی- هرچند بسیار کوتاه-
      بر این شعر داشته باشید.🌹🌹🌹

  10. حبیب رضائی رازلیقی

    فروردین 22, 1399

    با سلام و درود به جناب خشایار عزیز
    و شاعره ی توانا بانو سربندی
    و همچنین جناب رضاپور عزیز که بانی این کارگاه هستند

    شعر امید در نوع خود کم نظیر است
    و تمام واژه های آن در جای خود قرار دارند
    و به نظرم یکی از بهترنهاست که بنده خوانده ام
    اما بنده نه به عنوان نقد فقط پیشنهاد دارم واژها یدر این شعر اگر تغییر میکرد زیبایی آن دوچندان میشد
    جای کلمه ژانویه
    یلدا جایگزین شود البته وزن شعر را خود شاعر با واژه ی یلدا هماهنگ کند
    ثانیا

    نام امید کمی برای این شعر زیبا مناسب نیست نامی زیباتر از کلمه ی امید را میطلبد پیشنهادی ندارم چون نام شعر از اختیارات شاعر است

    البته نظر شخصی بنده است

    در کل تبریک عرض میکنم به خواهرم با سرودن شعری بسیار موزون و زیبا

    پیروز باشید

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      سلام و درود و خیر مقدم
      استاد فرزانه،
      جناب رضایی رازلیقی🌹🌹🌹

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      سلام و درود دوباره،
      با توجه به اهمیت موضوع نقد و این که شاید بعضی از اعضای گرانقدر، تجربه ی چندانی در امر نقد نداشته باشند و با توجه به اشعار و مطالب زیادِ ثبت شده در سایت و زمانی که برای انتخاب آثار برای اقدام به نقد ممکن است مورد نیاز باشد،
      مهلت ارسال نقدها را کمی بیش تر از یک هفته و تا پایان روز جمعه ی آینده (29 فروردین) تعیین می کنیم و سپس
      نوبت رای دهی به نقدهای برتر خواهد رسید.
      از پیشنهادهای سازنده ی شما استقبال می کنیم.
      سپاس🌹🌹🌹

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      امیدواریم دوستان، شرکت بیش تری در نقد داشته باشند.برخی اشعار و مخصوصا برخی و بسیاری از مطالب(نثرهای) سایت – با وجود زحمات نویسندگان آنها- مخاطبان بسیار کمی به خود می بینند و گاهی حتی نمی شود کلمه ی مخاطب را بصورت جمع برای آنها به کار برد.اول به خودم و سپس به دوستاان یادآوری می کنم که از ما، اهالی شعر و ادبیات، انتظار مطالعه ی بیش تری هست.
      خوشبختانه اگر وضعیت موجود و این کرونای آزاردهنده، هیچ خیر دیگری نداشته باشد، برای بیش تر ما فرصت های زیادی برای کارهای مفید به وجود آورده و چه خوب است که (شوخی:)
      در این روزهای خانه نشینی، بجای فراهم کردن مقدمات دعوا با همسر و فرزند، به مطالعه ی بیش تر آثار ارزشمندی مثل آثار اعضای گرانقدرشعرپاک بپردازیم.🌹🌹🌹

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      شایسته است قدردانی ویژه ای کنیم از
      بنیانگذار ارجمند سایت شعر پاک،
      جناب استاد طارق خراسانی و به قول بچه های شعرپاک:
      “بابا طارق عزیز”
      که در همه ی این همدلی ها نقش بنیادین دارند.
      امیدواریم از حضور مستقیم ایشان هم بتوانیم بیش از پیش،
      بهره مند شویم.🌹🌹🌹

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      و شایسته است قدردانی ویژه ای کنیم از
      مدیریت دانا و توانا و هنرمند شعر پاک،
      سرکار خانم پانته آ عسکری که با مسؤولیت پذیری و دلسوزی والای خود، مدت هاست که باعث پویایی روز افزون سایت شده اند.
      ما کم تر توفیق داریم شعر یا مطلبی از مدیریت محترم در سایت ببینیم؛ اما بطور منظم و روزانه،
      آثار ارسالی اعضا را مورد نشر قرار می دهند
      و بر گردن همه ی ما حق دارند.
      سپاس🌹🌹🌹

  11. محمدعلی رضاپور

    فروردین 22, 1399

    سلام و درود و سپاس
    خدمت دوست گرانقدرم جناب شریبی عزیز🌹🌹🌹

  12. محمدعلی رضاپور

    فروردین 22, 1399

    برای همراهی بیش تر و گرم تر شدن جنبه ی علمی این کارگاه،
    مطلبی را که پیش تر درباره ی سبک شعری استاد پژواره نگاشته بودم،
    در بخش نقد قرار می دهم و تأکید می کنم که نقدهای این جانب در این کارگاه، حضوری در مسابقه ندارند.
    مطلبم درباره ی سبک شعری استاد پژواره در واقع به کنکاش و صیادی در اقیانوس قلم شاعرانه ی ایشان می پردازد وبطور مستقیم به حوزه ی نقد مربوط نمی شود؛ اما بی ارتباط با آن هم نیست
    و ممکن است برای فرهیختگان گرانقدر، پرجذبه باشد.
    توجه شما را به این مطلب در بخش نقدهای این کارگاه،
    جلب می کنم.
    سپاس 🌹🌹🌹

  13. محمدعلی رضاپور

    فروردین 22, 1399

    پیونده (پیوستار) مربوط به
    پژواره ها برای خوانش مستقیم مطلب:
    http://sherepaak.com/222930/——

  14. محمدعلی رضاپور

    فروردین 22, 1399

    به خواست خدا
    به زودی، یکی از مطالب جناب مروج همدانی و
    سروشی از جناب رضائی رازلیقی به نام
    بی قرار است قلم
    را مورد نقد قرار خواهم داد.
    منتظر نقدهای شما بر اشعار و مطالب اعضای سایت هستیم.
    سپاس🌹🌹🌹

  15. با سلام
    ای کاش به مرور اشعار تمام شاعران را مورد نقد و بررسی قرار دهید

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 22, 1399

      سلام و درود
      ان شاالله با کمک و همیاری شما و سایر اعضای گرانقدر
      ضمنا:
      مطلب (نثرهای) اعضا حتی بیش تر از اشعار،
      مورد کم توجهی اکثریت اعضا قرار گرفته اند.
      امیدواریم وضعیت مطالعه ی مان نسبت به آثار یکدیگر،
      قدری بهبود پیدا کند.
      سپاس از لطف تان🌹🌹🌹

  16. محمدعلی رضاپور

    فروردین 23, 1399

    سلام
    همچنان منتظر همیاری بیش تر اعضای فرهیخته ی سایت هستیم
    🌹🌹🌹

  17. محمدعلی رضاپور

    فروردین 23, 1399

    هل مِن ناصر ینصرنی؟
    آیا نوشتن چند خط نقد، دست کم در حد چند خط نقد ساده، برای شاعران کار سختی است؟!
    آیا بهتر نیست در مطالعه و نقد آثار همدیگر، قدری جدی تر باشیم؟

  18. علی معصومی

    فروردین 24, 1399

    درود بر جناب رضا پور نازنین
    از دعوت جنابعالی بسیار ممنونم
    ♡♡♡♡♡
    سپاس از این همه خدمت و تلاش صادقانه شما در پیشبرد ادب
    همواره از سطر به سطر این مطالب بهره ها برده ام.
    نقادی کاری بسیار ارزنده و مفیدی است که موجب آبدیده شدن آثار گردیده است.
    نقد اثر مستلزم دقت و توجه دوچندان است که فراغ بال نیز لازم دارد.
    متاسفانه شرایط نقادی برایم مهیا نیست و استفاده می برم. هر چند عادت دارم هر سروده ای که میخوانم اگر نکاتی به ذهنم رسید در صفحه سراینده بنویسم.
    از آنجا که حضور در فضای شعر همیشه نبوده و دوستان شاید مشغله های زیاد کاری داشته باشند، پیشنهاد دارم برای نقادی، آثاری محدود انتخاب شده و پس از توافق خالق اثر مورد نقد قرار گیرد.
    انتخاب نقد میتواند بر اساس حروف الفبا نام شاعر، تعداد آثار شاعر، مناسبت آثار با ایام و….باشد
    در غیر اینصورت کلافی سر در گم خواهد شد که استقبال و حضور عزیزان نقاد را در بر نخواهد داشت.
    ارادتمند
    🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 24, 1399

      سلام و درود و سپاس،
      دوست خوبم جناب معصومی عزیز!
      التفات شما دلگرمی ما ست.🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌿

  19. جواد مهدی پور

    فروردین 26, 1399

    سلام و عرض ادب و ارادت محضر استاد گرانقدرم جناب رضاپور عزیز

    خسته نباشید

    علاقه و حوصله ی بسیار زیبا و قلم توانا و دانش عمیقتان در حوزه ی شعر و ادب قابل ترحیب و ستودنی ست . موهبه ی بزرگی ست با حضور شما در انجمن به این زیبایی و دامنه وسیع از اشعار و مطالب ارزشمند اساتید و بزرگان و دوستان بهره مند شده واستفاده نماییم و گاه به فرا خور حال و روزگار سیاهه ای در میان انبوهی از آثار فاخر عزیزان ، درج نماییم .
    قدر مسلم این است که شاخصه ی چشمگیر و دلنواز سایت وزین شعر پاک به برکت وجود متعالی استاد طارق گرانقدر و مدیریت سایت بانو عسکری و دیگر همکارانشان و علی الخصوص حضور سبز و گرم شما استاد گرامی از دیگر انجمن ها متمایز و فرق دارد . به نظر اینجانب قداست فکری و اندیشه پاک و زلال بنیانگذار این سایت حضرت استاد طارق گرامی و تلاش های بی وقفه مدیرت سایت ، همچنین توانایی و تسلط ادبی و علمی شما استاد گرامی در حوزه های گوناگون شعر و ادب بویژه در مورد قالب های شعری ، حضور شما و فعالیت آن جناب توان علمی و معانی این سایت را اعتلا بخشیده است . حیف که برای اینجانب فرصت کامل و مناسب مقدر نیست تا از این خوان و سفره ی گسترده شعر و ادب و دانش بروز و تازه شما اساتید و دوستان بیشتر بهرمند شومو استفاده نمایم . ولی اذعان دارم که علاقه زیادی به اثار برجسته ی دوستان و شعرای سر زمین زبان ها و اشعار و علم و دانش ایران زمین دارم . سرزمینی که از آن شعرای بزرگی قد علم کرده و با تمام هوش و ذکاوت و با قلم توانای خود آثاری آسمانی را از خود بر جای گذاشته اند . به حول و قوه الهی کم نیستند شعرا مقتدر و عالم و دانشمند معاصر ی که قلم به دست میگیرند و اثاری را خلق میکنند و به ساحت مقدس شعر وادب ارائه و تحویل می دهند . شاید بخواهم اسامی این بزرگواران از شعرا را نام ببرم از حوصله این نوشتار خارج باشد . که حضرت عالی و دیگر عزیزان واقف بر این مهم هستید .

    سخن در مورد خلق آثار و نوشتن در مورد آنها شاید راحت و آسان باشد تا در مورد نقد آثار برخاسته از افکار و اندیشه های مختلف خالق آنها .چرا که گفته شده است ” المعنی فی بطن الشاعر ” . لذا اگر نقدی بر آثار دوستان نوشته میشود تحقیقا با معانی نهفته در شعر و اثر خلق شده زیاد کار ندارد و آنچه که در این زمینه بیشتر مورد توجه ناقد اثر بوجود آمده قرار میگیرد ابعاد گوناگون ادبی از نظر قالب شعر یا دستورات رایج و چار چوب خاصی ست که لاجرم در سرودن اشعار و یا نوشتن مطلب باید به آن ها پایبند بود و دست به قلم برد و سرود یا نوشت . البته این منافاتی با این اصل ندارد که ناقد ، خود را از ورود به معنانی موجود در اثر مورد نقد منع بدارد و اظهار نظر ننماید یا نقدی بر آن نداشته باشد . لذا با این فرض که آثار خلق شده ( شعر در قالب های مختلف و مطالب دیگر همه و همه و…) خالی از عیب و نقص نیستند ، لذا در جهت تعالی و توانمند سازی قلم و ذهن پدید آورندگان آثار ، شعرا و نویسندگان ، نقد آثار موجبات تکامل ظاهری از نظر دستور العمل و چارچوب ادبی و باطنی از نظر معانی و فکری را فراهم خواهد آورد . شکوفایی را به آنها ارزانی خواهد کرد .

    انشالله از فرصت استفاده میکنم و وقت را مغتنم می شمارم و در ادامه مطالب دیگری را در محضر شما اساتید عزیزم درس پس میدهم .

  20. محمدعلی رضاپور

    فروردین 26, 1399

    سلام و درود و ارادات و احترام
    خدمت دوست گرانقدر و استاد ارجمندم
    جناب دکتر مهدی پور عزیز،
    از مطالب ارزنده و حضور عزیزتان بهره مند شدیم و آماده ی استقبال از مطالب بعدی تان هستیم.
    فراوان سپاس
    🙏❤️

  21. فریبا نوری

    فروردین 26, 1399

    “این خاک ، بی تو بوی بد مرگ می دهد”

    آنجا که عشق زخمه ی خاصی نمی زند
    بر قلب خسته تیر خلاصی نمی زند

    ای همنشین حضرت باران به شوق ماه
    دریا دم از دو مد اساسی نمی زند

    از شب نپرس حال دل شب گزیده را
    چون مدتی ست حرف حماسی نمی زند

    این خاک ، بی تو بوی بد مرگ می دهد
    نبضش برای هیچ تماسی نمی زند

    عریان تر از قصیده ی پائیز می شود
    هرکس که شانه زیر پلاسی نمی زند

    شاگرد ناگزیر نگاه تو مدتی است
    دستش به زنگ هیچ کلاسی نمی زند

    حالا برقص بر لب ساحل که موج عشق
    دیگر دم از بلوغ سیاسی نمی زند

    #جابرترمک

    *************

    سلام به نظر من، حصول سادگی و زیبایی معنوی و کلامی و موسیقایی در این شعر ناشی از پختگی قلم به طور کلی، و پختگی این شعر به طور خاص است.

    با سپاس از استاد گرانقدر جناب ترمک
    و با سپاس از شما

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 26, 1399

      با سلام و درود
      خدمت شاعر و ادیب ارجمند، سرکار خانم نوری،
      بسیار خوش آمدید!
      حضور شما – که دارای تجربیات ارزنده ای در نقد ادبی هستید-
      برای کارگاه نقد تعاملی، بسیار ارزنده است
      و امیدواریم در این چند روز باقی مانده تا پایان کارگاه
      (آخر روز جمعه ی پیش رو) شاهد موفقیت های هرچه بیش تر این کارگاه باشیم.
      فراوان سپاس🌹🌹🌹

  22. فریبا نوری

    فروردین 26, 1399

    با سلامی دیگر
    در بخش مطالب
    اثر اشارت در بخش سایر هنرها / خوشنویسی از جناب حسین شیرکوند بسیار زیباست
    همچنین اولین اثر تقدیمی جناب احد صباحی کیا در همین بخش
    مطلب جناب سامان قاضیان در بخش سایر هنرها / موسیقی
    و نیز نقاشی آرمیتا کاظمی نجف آبادی
    از مطالبی هستند که در این بخش توجهم را جلب کردند.
    در بخش سایر هنرها / داستان های کوتاه هیچ اثری، به معنی واقعی کلمه توجهم را جلب نکرد که شاید سلیقه باشد.

    در سایر بخش های سایت کارگاه های برگزار شده از جمله همین کارگاه را پویاترین بخش های سایت می دانم.
    مقالات هم همه از این جهت که با دیدگاه ها و اندیشه ها و نقطه نظرهای نویسنده ما را آشنا می کنند و حد اقل پرسشی در ذهن ایجاد می کنند و گاهی تبادل نظری؛ گامی در جهت پویایی هستند.
    🌹🌹🌹

  23. فروردین 27, 1399

    “بارانِ آفتاب”
    رِ- رِ – رِ
    هو – هو – هو

    هزار قطارِ آبی می‌آید و می‌گذرد
    از وسعت چشمانت
    که غمگنانه‌ترین شب ستارگان را
    به ضیافتِ سنگ‌ها نشسته‌ است

    چه گرگ و میشِ غریبی است
    هوایِ باغ‌هایی که در ویرانه، گل می‌دهند
    و رقصِ کاسبرگ‌های سبز
    به لحن و حزنِ سوره سوره سکوت
    حتی بی گلاب
    حتی بی‌گلایول …

    بارانِ ریزِ مداوم
    آتش می‌زنَد تارِ حنجره‌‌‌ها را
    در انقباضِ سرخِ ابرهای سیاه:
    بگذار بنوازمت؛
    من گام‌های فاصله را
    خوب می‌شناسم!

    اول، شراره‌های روشنِ گندم:
    رِ – رِ – رِ

    حالا،
    صدای سوتِ قطاری در شرارۀ شب:
    هو – هو – هو

    #فریبا_نوری
    26 فروردین 1399

    باران و آفتاب دو مولفه ی حیاتی در بقا زمین به ویژه زندگی انسان که از دیر باز بعنوان
    دو نماد طبیعی که نقش تنگاتنگ و بسزایی در عبودیت و رستگاری بر باورهای بشر در نوع شیوه ی زندگی و اندیشه های در تکامل سبکهای مختلف اجتماعی و فکری ایفای نقش داشته ،
    شاعر با تمسک و بیان این دو مولفه قصد دارد تا با تنظیم تعدایی از الفبایی چون ر _ ر _ ر _ هو_هو _ هو که حس موسیقایی آن برجسته تر و قابل لمس تر می تواند از ابتدا احساس دیداری را بر پیش نویس و مقدمه ای بر درک واقعی از روایت منظور شده این روان بودن و جریان را در قالب سپیدی زیبا در تاثیر پذیری و توجه عمیق آن در نشانه گیری دقیق باور پذیری مخاطب رو نمایی میکند
    ر _ ر _ ر _
    هو _ هو _ هو
    هزار قطار آبی می آید و میگذرد
    شاعر در خلق تابلویی هنرمندانه چون نقاشی زبردست به شیوه ی کوبیسم واژه قطار آبی را ماهرانه انتخاب و برجسته نموده که با بیان آن از گردش سیکل هرروزه زمین با قدمت تاریخی هزاره آن از زندگی اولیه اجتماعی بشر بارنگ آبی که نماد تعلق پذیر ی و دلبستگی انسان به دنیاست شکل پذیرفته ، چشم مخاطب را بر این گذر معطوف داشته و خطوط درد و رنج بسیار قابل لمس آن را در بخش بعدی ترسیم نموده که وقوع آن از طریق چشمانی است که دردها و رنجه ها ی این هزاره را تا همیشه به یاد داشته و این همان بصیرت است که شاعر با اشاره خوب آن در این بخش از شعر بسیار زیبا رسام و مشهود نموده از وسعت چشمانت که غمگنانه ترین شب ستارگان را به ضیافت سنگ ها نشسته است
    و در ادامه با بکاری گیری از واژه سنگ که نماد مقاومت و جنگ و نیز معانی مختلفی در ایده هایی در این باب از سنگ بر حکومتها و یا سنگ بر قضاوتها و یا سنگ به افتخارها و یا سنگ به جهل و نادانیها و….. غیره استعاره نموده که در ضیافتی از مرگ در راستای تعاملاتی که در هوای باغ که نماد طبیعی و عنصر اصلی از نظر تمام فرهنگهای ملل مهمترین زیستگاه طبیعی از جهت رویش و زایش است دچار سیاستها و دستان پنهانی است که با استعاره روشن و تاریک ، این هنگامه طی شده در طول عمر زمین از زمان پیدایش زندگی اجتماعی انسانها شاعر قصد دارد در اشاره پنهان و اشکار این سیاست زدگی که مسیر زندگی بشر بر آن بنا مخاطب به خود آگاهی برساند خود آگاهی که میتواند بوسیله هرگونه ابزار ها و یا حتی به قیمت سکوت که زبان اعتراض میباشد سروده را استادانه به اشتراکهای فکری که کاملا دغدغه شاعر به اجتماع کنونی است مخاطب به درد مشترک میرساند
    و در پایان
    بگذار بنوازمت ،
    من گام های فاصله
    خوب می شناسم !
    اول شراره های گندم : ر _ ر _ ر
    حالا
    صدای سوت قطاری در شراره شب :
    هو _ هو_هو

    با استفاده از نماد گندم که غلبه بر سختیها زندگی و بدست آوردن موفقیتهای بزرگی است شاعر در بیان موسیقایی ر _ ر _ ر صدای جریان زندگی را به جریان در آورده و حساب شده متصور نموده و سوتی که بیان هشداری از ناگواریها و سختیهای است که در شرار های جنگ ، بین خوب و بد و روشنی ‌و تاریکیهای اجتماع بشری هویداست که واقعیت آن در پس معما ی واژه هو_ هو _ هو که ضمن اینکه میتوان تعابیری متفاوتی از آن برداشت نمود اینگونه تصور کرد و میتوان درک کرد که
    شاعر حقایق را از زبان نمادین مرغ حق به اندیشه مخاطب تعارف نموده
    درود بر قلم محکم و شایسته ی سپیدتان
    بانوی خوب شعر

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 27, 1399

      درود و سپاس و خیر مقدم🌹🌹🌹

    • فریبا نوری

      اردیبهشت 3, 1399

      سلام دوست گرامی،
      هر چند ناشناس…
      از لطفی که به این شعر داشتید و از اشتراک نگاه و منظر تحلیلی تان بر آن بی نهایت سپاسگزارم. امیدوارم که در آینده بیشتر از نگاه تیزبین شما بخوانیم. ناگفته پیداست که رنگ و صدای کلمات را چه قدر خوب می بینید و می شنوید. احساس می کنم این قلم بسیار آشناست…
      اگر تشخیصم درست باشد؛ شک ندارم که صاحب این قلم از بیان کاستی ها نیز دریغ نمی کند.
      بی نهایت سپاسگزارم
      💐🙏💐

  24. محمدعلی رضاپور

    فروردین 28, 1399

    سلام و درود،
    بزرگواران!
    مهلت ارسال نقدهای ارزشمندتان،
    پایان فردا (جمعه ی پیش رو) ست.
    منتظر دیافت نقدهای پر بار تان هستیم.
    🌹🌹🌹

  25. محمدعلی رضاپور

    فروردین 29, 1399

    سلام و احترام،
    مهلت ارسال نقد به کارگاه پنجم پایان پذیرفت.
    لطفا در رای گیری نقدهای برتر، شرکت بفرمایید!
    هر شرکت کننده می تواند حد اکثر به سه نقد ارسالی، رأی بدهد.
    ناقدان گرامی هم می توانند در رأی گیری شرکت کنند و رای به نقد خود، تنها در صورتی مجاز است که رای دهنده دست کم به نقدی از شرکت کننده ای دیگر هم رأی بدهد.
    کد یا شماره ی نقدهای ارسالی با نام ارسال کننده ی آن به ترتیب زمان شرکت، اعلام خواهد شد و نقد کامل ایشان را می توانید در پیام های بالا ببینید.
    در صورتی که شرکت کننده ای می خواهد بصورت ناشناس رأی بدهد، می تواند نام خود را به شماره ی واتساپ، تلگرام یا ایمیل مدیریت محترم سایت سرکار خانم پانته آ عسکری، مندرج در بخش تماس با ما ارسال نماید.
    مهلت ارسال رأی تا آخر روز دوشنبه ی پیش رو(یکم اردیبهشت)
    خواهد بود.🌹🌹🌹

    • محمدعلی رضاپور

      فروردین 29, 1399

      نقد 1- از جناب رضا زمانیان قوژدی، بر شعر سروش
      نقد 2- از جناب اکبر رشنو، بر شعر دست مادر
      نقد 3- از جناب اکبر رشنو، بر شعر باران آفتاب
      نقد 4- از جناب حبیب رضائی رازلیقی، بر شعر امید
      نقد 5- از بانو فریبا نوری، بر شعر
      این خاک، بی تو، بوی بد مرگ می دهد
      نقد 6- از بانو فریبا نوری، بصورت مجموعه نقدهای کلی و گذرا
      بر تعدادی از مطالب سایت
      نقد 7- بصورت ناشناس، بر شعر باران آفتاب.
      (مهلت ارسال رأی تا پایان دوشنبه یکم اردیبهشت)

  26. محمدعلی رضاپور

    اردیبهشت 1, 1399

    سلام و احترام،
    این کارگاه ادبی هم به پایان رسید.
    از همه ی بزرگوارانی که با حضور و همیاری خود، مددکارمان در این کارگاه بودند، تشکر می کنیم.
    این کارگاه در واقع، کارگاه خواص بود و تنها اساتیدی در نقد آثار شرکت کردند که از پیش هم نقدهای ارزشمندی از آنها خوانده بودیم و در نتیجه، همه ی آن بزرگواران، برندگان کارگاه پنجم هستند و متاسفانه بیش تر مخاطبان، حضور برجسته ای در نقد آثار از خود نشان ندادند.
    برندگان کارگاه پنجم، اساتید گرانقدر:
    جناب زمانیان
    جناب رشنو
    جناب رضائی رازلیقی
    سرکار خانم نوری
    و ناقدی که نخواستند نام شان را اعلام کنیم.

    سپاس ویژه از همه ی اساتید گرانقدر،

    و درخواستی از مخاطبان گرامی:

    دوستان! مطالعه را جدی تر بگیریم!
    انتظار بیش تری از ما هست.

    سپاس دوباره🌹🌹🌹

  27. حبیب رضائی رازلیقی

    اردیبهشت 2, 1399

    سلام و درود برشما بزرگوار استاد عزیز
    بنده در محلی بودم که دسترسی به اینترنت ممکن نبود و نتوانستم در رایگیری شرکت کنم
    البته اینترنت هم ضعیف بود هم قطع و گاهی وصل میشد
    اما بنده نظرم
    نقد 1 جناب زمانیان
    2 سرکار خانم نوری
    و ۳ استاد رشنو

    میباشد البته اگر وقت رو از دست نداده باشم اما بازم مدرسه ام دیر شد
    از جناب رضاپور تشکر دارم بابت این کارگاه

    • محمدعلی رضاپور

      اردیبهشت 2, 1399

      سلام و درود و سپاس تان
      استاد رضائی رازلیقی عزیز
      و البته شما هم در زمره ی برندگان هستید❤️🙏

      • حبیب رضائی رازلیقی

        اردیبهشت 3, 1399

        🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

        برنده واقعی این کارگاه کسی است که چیزی به معلوماتش اضافه شده باشه
        و دوم برنده کسی است که زحمت این کارگاه رو کشیده
        با آرزوی سلامتی شما بزرگوار

        • اردیبهشت 3, 1399

          استعداد های نهفته درون خود را کشف و شکوفا کنید. آنتونی رابینز

  28. طارق خراسانی

    اردیبهشت 3, 1399

    سلام
    انگار فرصت نظر به پایان رسیده است
    اگر وقت تجدید شود بنده به خانم نوری، جناب رشنو و جناب زمانیان رای میدهم.
    در پناه خدا
    🌹

    • اردیبهشت 3, 1399

      …و سلام استاد خوبم

  29. محمدعلی رضاپور

    اردیبهشت 3, 1399

    سلام و درود دوباره
    و سپاس فراوان از الطاف همه ی شما بزرگواران❤️🙏

  30. مهتاب ایزدسرشت

    اردیبهشت 5, 1399

    سلام ازبنده هم چیزهایی مرقوم بفرمایید
    جناب رضاپور دراین سده ی اخیرنمی شود
    که گلدان عتیقیه تبریز درقهقرا بماند
    دراین آشفته بازار مشرقی…
    چطور دلتان می آید باران برسر آفتاب ببارانید…
    ازتحفه زن مشرقی مهتاب حرفی ننویسید
    آن هم در مقوله ی شعر وشاعری بی انصافی ست
    در طول تاریخ که این محجبه تورک، فارسی نویس
    از قلم بیافتد منظور نظر باشد این خاتون سرورم
    ارادتمند… مهتاب ایزدسرشت

    • محمدعلی رضاپور

      اردیبهشت 14, 1399

      درود و سپاس تان
      به امید خدا
      و
      التماس دعا

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا