🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شعر; نیاز معاصر انسان

(ثبت: 225824) اردیبهشت 6, 1399 
شعر; نیاز معاصر انسان

 

شعر؛ نیاز معاصر انسان
نویسنده: کامبیز شادلو

|ادبی و اجتماعی|
با درود و احترام:
چرا شعر نیاز معاصر انسان است؟
انسان با وجودی دوآلیزم و سرشته از اضداد همواره در پی رسیدن به وحدتی درونی بوده است این سیر دیالکتیکی و تاثیرات متقابل میان انسان و هستی ،تعیین کننده جهت و سمت و سوی حرکت بسوی مقصدی خاص است.
از طرفی انسان یا در قالب قراردادهای غریزی وجود محصور و از تکامل باز خواهد ماند
و
از طرفی یا با در هم شکستن جبرهای محیط بر وجود راه خویش را بسوی افقی برتر نمایان خواهد ساخت.

شعر به دلیل همسو قرار گرفتن باشعور حاکم بر وجود ناکرانمند بوده و در تعریفی خاص تحدید نخواهد شد چون هستی ناکرانمند و لایتناهی است

آنجا که انسان در برتر آمدن از محاورات روزمره و نیازهای روزمرگی در برهه و زمانی خاص در زمان بی زمانی در تلاقی باهستی شعورمند قرار خواهد گرفت ترنم و ترجمان امواج مکشوف و مشهود و انوار اشراق در قالب کلمه در زبان، اتفاقی خاص را به ابداع خواهند نشست که حاکی از استحاله ای وجودی در انسان است و دم به دم و لحظه به لحظه ؛ بی تابیهای بیشتری برای کشف بیشتر در لحظات بی زمانی انسان را در بر خواهد گرفت

شفافترین و جامعترین الفاظ برای این اتفاق “آشکارگی”
و “عیان شدن ” است.

آیا این حرکت فقط درونی است و یا عرصه برون را نیز شامل خواهد شد؟

جامعه بعنوان برشی عرضی از حرکت طولی تاریخ در ذات خویش از عناصر واجزایی تشکیل شده است که از الگوهای فرهنگی خاصی تبعیت کرده و متاثر از بینش و روح حاکم بر زمان و عصر است
نتیجتا تاریخ در حرکت مستمر خویش درقالبهای زمانی و اجتماعی مشخص از شخصیتی خاص برخوردار است
و تمدنهای حاکم بر ادوار تاریخی، مشخص کننده گفتمانهای غالب در قالب کانسپتها و مفاهیم مسلطی هستند که حکم
تابو را پیدا کرده اند
نقش یک شاعر در هر برهه از تاریخ و اجتماع زمانمند، نشان دادن همین وجهه مشخص حاکم بر روح زمان است تا حقیقت، راه خویش را در جاودانگی بازیابد
شعر بعنوان برترین هنر در بعد تاریخی و اجتماعی، در صورتیکه تابوهای و مفاهیم غالب و مسلط بر زمان را به
چالش بکشد در ذات خود از شعور و جاودانگی و اصالت هنری برخوردار است چرا که مسیر و جهت حرکت شعر جاودانگی، ناکرانمندی، وابداع است
و بقول پلاتونیوس، آشکارشدگی آنچه که باید باشد
و
بقول مارتین هایدگر پدیدارشناس هرمنوتیک قرن بیستم در کتاب “شعر زبان و اندیشه رهایی”:

آنجا که نیروهای غالب درصدد تسلط گفتمان غالب هستند و از عیان شدگی حقیقت امتناع میکنند، برترین رسالت شعر، تلاش جهت عیان شدگی حقیقت و آن چیزی است که سعی درامحا و نهان شدگی آن میرود.
به نمونه ای از شعری که زمان را به چالش میکشد وافقهایی نوین را در برابر دیدگان قرار میدهد در شعر”سنگ آفتاب” سروده اوکتاویو پاز شاعر مکزیکی برنده نوبل ادبیات توجه کنید:

قرن در سرزمینهای ما آتش گرفته است
باد فریاد میکشد
ابر سیاه بر فراز شهرها
مشتی از خون بر دروازه های سنگی می کوبد
تنها آب است که انسانیست
جهان ریشه های خویش را می پیچد و می کند
و
ما به یگانگی از دست رفته مان مینگریم
به شکوه انسان بودن
شکوه نان را قسمت کردن
و حیات و مرگ را قسمت کردن

 

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند (1):

کاربرانی که این مطلب را خوانده اند (3):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا