🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 تجاوز

(ثبت: 250722) شهریور 11, 1401 
تجاوز

(بخش اول)

خطای بزرگ برخی از مدعیانِ مبارزه با تجاوز این است که “تجاوز” را به مثابه یک مفهوم مفرد می‌دانند که برای تحلیلِ آن نیازی به تفکیکِ بسترِ تجاوز نیست؛ چون از دیدگاهِ آن‌ها “تجاوز، تجاوز است.”
این جمله‌ای ظاهرا درست است اما بسیار ابلهانه است که “متجاوز و قربانی” را نیز مشمول این قانونِ یکسان‌نگر بدانیم و تفکیکی مابینِ «متجاوز با متجاوز» و «قربانی با قربانی» قائل نشویم.

بررسی، تحلیل یا صحت‌‌ِ تجاوز وابسته به سه عامل است: توجه به نوعِ طبقه‌ی اجتماعیِ متجاوز و قربانی، در نظر گرفتنِ طول مدت ارتباطِ آن‌ها و بررسیِ احتمالِ یا عدمِ احتمالِ وجودِ پاداش اقتصادی، روانی و جایگاهی در پسِ رابطه مذکور که به علت عدمِ حصولِ هر کدام از آن‌ها، ممکن است فردِ مدعی پس از سال ها به این باورِ درونی دست یابد که در مقطعی موردِ «تجاوز» بوده است، نوعی تجاوزِ متاخر.

بر اساسِ موارد فوق، ابزارِ تحلیلِ تجاوز در طبقه زیرین جامعه(از لحاظ اقتصادی یا آگاهی) ابدا نباید همان ابزارِ صحت‌سنجیِ یا تحلیلِ تجاوز در طبقات میانی یا بالایی جامعه باشد.
به بیانِ ساده‌تر، تحلیلِ تجاوز به یک نوجوانِ کپرنشین، فقیر یا بی‌سواد،بی دفاع و دست‌وپا‌بسته هرگز از جنس تحلیل تجاوزِ شش‌ماهه‌ی یک کارگردان به بازیگرش_که متعلق به طبقه بالایی جامعه است_نخواهد بود. زیرا در کِیسِ دوم برخلاف کِیس اول ما با پدیده‌ی پاداشِ منزلت، اختلافِ طبقاتی و انتخابیِ فاحش و مدت زمانِ درگیری مواجه هستیم.

با وجود اینکه تعرض به نوجوانِ کپرنشین و نوجوانِ آرتیست_در صورتِ وقوع_هر دو تجاوز محسوب می شوند و محکوم هستند اما یکسان دانستنِ دو بسترِ مذکور در امرِ تحلیل، به “عدمِ سرزنش فرد قربانی” منجر خواهد شد، در حالی که در موردِ کِیسِ دوم(آرتیست) نفیِ امکانِ سرزنش، خود موجب تداومِ پدیده تجاوز و ظهور قربانیانِ بیشتر در آن طبقه خواهد شد.
اینکه اصرار داریم «قربانیانِ طبقات بالایی جامعه» را نیز درست مانندِ «قربانیانِ طبقاتِ پایینی» سرِ سوزنی سرزنش “نکنیم”، در واقع نوعی انکارِ رنجِ طبقاتِ پایینیِ جامعه و وهنِ بی‌دفاعیِ آن‌ها در مواجهه با پدیده‌ای مانندِ تجاوز است.

“ترحم‌نگریِ صِرف” یا “نگاهِ رمانتیک” به مفاهیم، وقایع یا افراد در جایگاه های متفاوت، خود نوعی اعطای مجوزِ “شر” محسوب می شود، نوعی دعوت به سقوط در چاهِ عمیقِ قربانی‌ساز.

(بخش دوم)

این روزها در مسیرِ روایت‌گریِ پدیده‌ی تجاوز، چند نکته‌ی اساسی به چشم می‌آیند. ابتدا ویرایشِ غالبا یکسانِ روایت‌ها در فرم و محتواست؛ به نحوی که لحن و املای روایت‌های گوناگون و ویراسته‌شده شکلِ مشابهی یافته‌اند.

این صرفا به معنای تشکیک در حقیقتِ روایت‌ها نیست؛ بلکه بحثِ اساسی آن است که بخشی از روایات با محدود ساختنِ “اشمئزاز درونیِ فعل تجاوز” و در عوض پررنگ ساختنِ وجه اروتیکِ ماجرا_به دنبالِ افزایش و تداومِ همراهی دنبال‌کنندگان هستند.
تقویتِ وجه اروتیک در یک روایتِ بزهکارانه_مانندِ تجاوز_می‌تواند جُرمِ بالقوه‌ی نهادینه شده در مخاطبانِ مستعدِ تجاوز را به مرحله بالفعل وارد سازد. نیاز به تاکید است که اشارات این متن نه به یک کُنشِ نرمال جنسی بلکه به فعلِ مردودی مانند تجاوز است.

به عبارتی دیگر، شرحِ جزئیاتِ تجاوز و توصیف میزانسنِ لحظه‌ی وقوع علاوه بر اینکه_همانند تشریحِ دقیقِ دیگر جرائم_ به تیره ساختنِ بیش از پیشِ اذهانِ عمومی و غیرپذیرا دامن خواهد زد، می‌تواند خود به تنهایی جُرم‌زا نیز باشد.
از دیدگاهِ منطقی و در مسیرِ محکوم‌سازی تجاوز، چهار عنصر “قربانی”، “متجاوز”، “زمان” و “مکان تجاوز” در راسِ اهمیت قرار دارند و اشاره به دیگر وجوه جزئیِ ماجرا در فضای غیرمرتبطی مانند فضای مجازی، نوعی تکنیکِ همراه ساختنِ مخاطب به حساب می‌آید که البته جنبش‌ها غالبا آسیبِ عمومی ناشی از آن را نادیده می‌انگارند.
سوال اینجاست جنبشی که خود را دادخواه و اصلاح‌گر می‌داند، چگونه در مسیرِ معرفی خویش و اعضای خود_خواسته یا ناخواسته_به تخریبِ روان عمومی جامعه و بازتولیدِ افکار مجرمانه دامن می‌زند؟

منبع: پی.او.وی

 

 

کاربرانی که این مطلب را پسندیده اند :