🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 غزل چهار پاره

(ثبت: 7786) آذر 29, 1395 

 

در 14 دیماه 1393 قالب نوین غزل چهارپاره آفریده شد .
ناگفته نماند  شعرای  قدیم و جدید  وزنی را در مصرعی تکرار کرده اند و ظاهرن به شکل غزل دیده می شود ولیکن آن اثر
غزل چهارپاره می باشد.
در  اثر ذیل شما با یک غزل چهارپاره کامل مواجه خواهید شد .
وقتی یک وزن عروضی در مصرعی دوبار تکرار شود و تمام مصاریع دارای قافیه ی همسان باشند، و تعداد ابیات از پنج کمتر واز سیزده افزون نباشد، به آن غزل چهار پاره گوییم.
فاعلاتن مفاعلن فعلن ، فاعلاتن مفاعلن فعلن
می روم  با جنودِ آزادی، با سلام و درودِ آزادی
گریه بس کن ستاره میخواند، دخترم این سرودِ آزادی

مقبرم، پُر ستاره از چشمت، میزند نقشِ رودِ آزادی
در نمادینه ی شعور و شعر، دیده ام من،نمودِ آزادی

فرشی از نوعِ شعر می بافم، باشد از تار و پودِ آزادی
نقش آن نادر است و میخوانی، فتحِ دل با جنودِ آزادی

فرِ فرهنگِ بوسه از دفتر، خط زد او، بر نبودِ آزادی
عاشقی کن، تحجر از پا شد، تا نشد او به سودِ آزادی

طارق آورده از خراسانی، دفتری، با سرودِ آزادی
با غزل چار پاره بدرودم، زهره دارد، به رودِ آزادی

همانگونه که در ابتدا گفته شد وقتی وزنی در مصرعی تکرار  شود و ابیات دارای قوافی همگون باشند آن اثر غزل چهارپاره است.
بیت اول را بر موازین اوزان عروضی می نویسم:
فاعلاتن مفاعلن فعلن
فاعلاتن مفاعلن فعلن

می روم با جنودِ آزادی
با سلام و  درودِ آزادی

گریه بس کن،ستاره میخواند
دخترم، این سرودِ آزادی

حال اگر به روال بالا این غزل را بنویسیم پنج چهار پاره از آن استخراج می گردد که نام این قالب جدید را غزل چهار پاره نامیده ام.

١
می روم با جنودِ آزادی
با سلام و درودِ آزادی

گریه بس کن، ستاره میخواند
دخترم این سرودِ آزادی
٢
مقبرم پُر ستاره از چشمت
می زند نقشِ رودِ آزادی

در نمادینه ی شعور و شعر
دیده ام من، نمودِ آزادی
٣
فرشی از نوعِ شعر می بافم،
باشد از تار و پودِ آزادی

نقش آن نادر است و میخوانی
فتحِ دل با جنودِ آزادی
٤
فرِ فرهنگِ بوسه از دفتر
خط زد او، بر نبودِ آزادی

عاشقی کن، تحجر از پا شد
تا نشد او به سودِ آزادی
٥
طارق آورده از خراسانی
دفتری ، با سرودِ آزادی

با غزل چار پاره، بدرودم
زهره دارد، به رودِ آزادی

یا این غزل چهارپاره ای که اخیرن سروده شده:

مثل دریاچه ی ارومیه، حال و روزم چنان مناسب نیست
چه کند این دل وفادارم؟ بوسه ای کودکانه کاسب نیست

از حقوق بشر بیا بگذر…، جبهه بودم به چشم خود دیدم
صحنه هایی که گفتنش امروز، نازنینم زیاد جالب نیست

……
1
مثل دریاچه ی ارومیه،
حال و روزم چنان مناسب نیست
چه کند این دل وفادارم؟
بوسه ای کودکانه کاسب نیست
2
از حقوق بشر بیا بگذر…،
جبهه بودم به چشم خود دیدم
صحنه هایی که گفتنش امروز،
نازنینم زیاد جالب نیست
3
یَمَنَ م… مثلِ تَنگِ چَزابه…
پَرپَرِ دستِ دیو آلِ سعود
کعبه را غیر قومِ صهیونی،
سالها دیده ام که حاجب نیست
4
اقتصاد وطن چه بیمار است…،
درد او هم به ایدز می ماند
چه شود عاقبت که این بیمار؟!
دیگر اینجا کسی محاسب نیست
5
زیر پَرچینِ آرزوهایی… ،
خطبه ی دل دوباره می خوانم
عشق و جان و مَلَک  همه هستند،
بجز آدم کسی که غائب نیست
6
چه کسی گفت کم غزل دارم؟
بس که  دارم غزل،  شبی می گفت
نکته سنجی به محفلی آرام:
«طارق ما بسانِ صائب نیست؟»[1]

[1]. منظور حقیر به لحاظ کثرت شعر است نه کیفیت… زیرا هزار سال دیگر هم کسی نمی تواند به گََردِ توسن تیز پای شعر و ادب ، حضرت صائب تبریزی برسد.

 

 

 

نظرها
  1. بسیار عالی، مفید و جذاب است. استفاده بردم و ناخودآگاه بیاد این غزل حماسی مرحوم فرخی یزدی افتادم:

    آن زمان که بنهادم سر به پای آزادی
    دست خود ز جان شستم از برای آزادی

    تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
    می دوم به پای سر در قفای آزادی

    با عوامل تکفیر صنف ارتجاعی باز
    حمله میکند دایم بر بنای آزادی

    در محیط طوفان زا ، ماهرانه در جنگ است
    ناخدای استبداد با خدای آزادی

    دامن محبت را گر کنی ز خون رنگین
    می توان تو را گفتن پیشوای آزادی

    فرخی ز جان و دل می کند در این محفل
    دل نثار استقلال ، جان فدای آزادی

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا