🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

لیست اشعار قصاید
عنوان شعر خوانش نظرات
قصیدهٔ شمارهٔ ۱ - در مدح سلطان اویس : ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا 90
قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح دلشاد خاتون : ای عید رخت کعبه دل اهل صفا را 147
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۵ - در مدح دلشاد خاتون : مصور ازل از روح، صورتی می‌خواست 124
قصیدهٔ شمارهٔ ۲ - در مدح دلشاد خاتون : آب آتش رنگ ده ساقی که می‌بخشد صبا 104
قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در مدح شیخ حسن نویان : ای قبله سعادت و ای کعبه صفا 99
قصیدهٔ شمارهٔ ۴ - در پند و دوری از دنیا : قدم نه بر سر هستی که هست این پایه ادنی 109
قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در مدح شیخ اویس : ای منزل ماه علمت، اوج ثریا 134
قصیدهٔ شمارهٔ ۷ - در مدح سلطان اویس : زکان سلطنت لعلی سزای تاج شد، پیدا 111
قصیدهٔ شمارهٔ ۸ - در مدح سلطان اویس : آن ماه، رو اگر بنماید شبی به ما 92
قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در طلب بخشش از سلطان : ای سران ملک را شمشیر تو مالک رقاب! 93
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴ - در مدح دلشاد خاتون : ای دل! امروز تو را روز مبارک بادست 84
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان اویس : ز سیم برف، زمین شد چون قلزم سیماب 113
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱ - در شكایت از روزگار : سقی الله لیلا، کصدغ الکواعب 104
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در مدحدلشاد خاتون : سر سودای سر زلف تو تا در سرماست 129
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳ - درمصیبت كربلا : خاک، خون آغشته لب تشنگان کربلاست 89
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶ - در مدح سلطان اویس : ای که روی تو به صدبار، ز گل تازه‌ترست 94
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷ - درموعظه و پند : سرای خانه گیتی که خانه دودراست 82
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸ - در مدح سلطان الوزرا محمد زكریا : سرو با قد تو خواهد که کند بالا راست 98
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در مدح سلطان اویس : باز این منم که دیده بختم منورست 86
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۰ - در مدح امیر شیخ حسن : تا باد خزان رانگ رز رنگرزان است 95
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱ - در مدح سلطان اویس : بهار خانه چین، عرصه گلستان است 133
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - در مدح دلشاد خاتون : دلشاد باد، آنکه جهان در امان اوست 95
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در مدح خواجه غیاث الدین محمد : تا ز مشک ختنت، دایره بر نسترن است 74
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - در مدح سلطان اویس : ساقی زمان آذر و دوران بهمن است 103
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴ - در مدح دلشاد خاتون : زلف شبرنگش که باد صبح سرگردان اوست 109
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ : از تکسر، اگرش طره به هم بر شده است 133
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷ - در مدح سلطان اویس : گفت: لبش نکته‌ای، لعل بدخشان شکست 92
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - درنعت پیامبر : هر دل که در هوای جمالش مجال یافت 99
قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹ - در مدح سلطان اویس : دولت سلطان اویس، عرصه دوران گرفت 78
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۰ - در مدح سلطان اویس : در درج عقیق لبت نقد جان نهاد 81
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۱ - در مدح سلطان اویس : چمن از بلبل و گل، برگ و نوایی دارد 134
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان اویس : هدهدی حال صبا پیش سلیمان می‌برد 87
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در مدح سلطان اویس : وصف ماه من چو شعری را منور می‌کند 131
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴ - در بیان اوضاع نامناسب ساوه : چون به عزم حضرت خورشید جمشید اقتدار 111
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۷ - در مدح غیاث الدین محمد : آن دم که باد صبح به زلفت گذر کند 84
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۷ - در وصف ساغر و می : نیست پیدا ، این محیط لاجوردی را کنار 100
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳ - در مدح امیر شیخ حسن : ما را از تو چشم بد ایام جدا کرد 91
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در مدح سلطان اویس : بختم از بادیه در کعبه علیا آورد 111
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۵ - در مدح سلطان اویس : صبح ظفر از مشرق امید بر آمد 89
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۶ - در مدح شیخ حسن : دل را هوای چشم تو بیمار می‌کند 104
قصیدهٔ شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان اویس : وقت آن آمد که بلبل در چمن گویا شود 103
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۰ - در مدح سلطان اویس : باد سحرگهی به هوای تو جان دهد 88
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۱ - در مدح امیر شیخ حسن : صبا، چون پرده ز روی بهار بگشاید 85
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۲ - در مدح سلطان اویس : سحرگهی که چمن، شمع لاله در گیرد 131
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۳ - در مدح سلطان اویس : زامروز تا به حشر بر ابنای روزگار 107
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۵ - در مدح سلطان اویس : فرخ اختر اختری دری و دری شاهوار 143
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مدح امیر شیخ حسن : دجله عمری است، تر وتازه که خوش می گذرد 80
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - درمدح امیر سیخ حسن نویان : به چشم و ابرو و رخسار و غمزه می‌برد دلبر 108
قصیدهٔ شمارهٔ ۴۹ - در مدح سلطان اویس : ای غبار موکبت چشم فلک را توتیا 100
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۳ - در مدح دلشاد خاتون : خوش بر آمد به چمن با قدح زر نرگس 95
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مدح شیخ زاهد برادر سلطان اویس : ماهی از برج شرف زاده خورشید کمال 75
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۶ - در مدحامیر شیخ حسن : ای حریم بارگاهت کعبه ملک و ملک ! 100
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۰ - در مدح دلشاد خاتون : کجایی ای زنسیمت دماغ باغ معطر ؟ 115
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۱ - در مدح سلطان اویس : دارم آهنگ حجاز ، ای بت عشاق نواز 84
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۲ - در مدح شاه دوندی : حور اگر دیده بدین روضه کند روزی باز 118
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۴ - در مدح سلطان اویس : بسم نبود جفای رخ چو یاسمنش 78
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۵ - در مدح سلطان اویس : مبشران سعادت برین بلند رواق 110
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۷ - در مدح سلطان اویس : عید من آنکه هست خم ابرویش هلال 118
قصیدهٔ شمارهٔ ۵۹ - در مدح دلشاد خاتون : زنجیر بند زلفت زد حلقه بر در دل 97
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در موعظه ونصیحت : رفتند رفیقان ورسیدند به منزل 140
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - در مدح غیاث الدین محمد : راه نجم چو مشرف کند ایوان حمل 108
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۲ - در مدح سلطان اویس : شفق آمد چو می و ماه نو عید چو جام 101
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۳ - در مدح شاه دوندی : بیا چون مقام طرب شد تمام 68
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در مدح امیر شیخ حسن : ای سر کوی تو را کعبه رسانیده سلام 91
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۹ - در مدح سلطان اویس : دودر در درج دولت داشت این فیروزه گون طارم 131
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۱ - در مدح دلشاد خاتون : زهی نهال قدرت سرو جویبار روان 123
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - درطلب آمرزش : منم ، که نیست شب و روز جز گنه کارم 97
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۵ - در موعظه و دوری از دنیا : ای دل آخر یک قدم بیرون خرام از خویشتن 91
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۵ - در مدح امیر شیخ حسن : عید است بر خیز ای صنم ، پیش آر پیش از صبحدم 131
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در مدح سلطان اویس : خوش نسیمی از چمن بر خاست بر خیز ای ندیم ! 82
قصیدهٔ شمارهٔ ۶۸ - در مدح امیر شیخ حسن : اگویی خیال قد تو ای گلستان چشم! 98
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۰ - در مدح امیر شیخ حسن : شکوه افسر شاهی تراز کسوت عالم 116
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۲ - در مدح سلطان اویس : نسیم صبح سلامم به دلستان برسان 77
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - دروصف زورق : بنگر این زورق رخشنده بر آب روان 89
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۴ - در مدح سلطان اویس : این گلستان است ؟ یا صحن ارم ؟ یا بوستان ؟ 96
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۶ - در مدح سلطان اویس : نقره ی خنگ صبح را در تاخت سلطان ختن 100
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۷ - در مدح سلطان اویس : منت خدای را که به تعید ذو المنن 108
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۸ - در مدح سلطان اویس : این وصلت مبارک وین مجلس همایون 106
قصیدهٔ شمارهٔ ۷۹ - در مدح سلطان اویس : پیش از این ملکی که جمع را شد میسر بیش از این 111
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۰ - در مدح خواجه شمس الدین زکریا : داغ ابروی تو دل پیوسته دارد بر جبین 87
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۱ - در مدح شاه دوندی : ای زمین آستانت آسمان ملک و دین 133
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۲ - در مدح سلطان اویس : طراوتی است جهان را به فر فروردین 93
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۶ - در مدح دلشاد شاه : یاد صبح است این گذر بر کوی جانان یافته 95
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۳ - درمرثیه ی شاهزاده ی بیرام شاه : آسمان با سینه ی پر آتش و پشتی دو تا ه 83
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح شیخ حسن نویان : منت ایزد را که ذات خسرو گیتی پناه 101
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۵ - در مدح سلطان اویس : به گرد چشمه ی نوشت دمی مهر گیاه 95
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - در مدح سلطان اویس : ای کمان ابرویت را جان من قربان شده 90
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۸ - در موعظه ونصیحت : زحبس نفس خلاص ای عزیز اگر یابی 123
قصیدهٔ شمارهٔ ۸۹ - در مدح سلطان اویس : دمید گرد لب جوی خط زنگاری 81
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۰ - در مدح امیر شیخ حسن : طالع عالم مبارک شد به میمون اختری 100
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۱ - درمرثیه شیخ زاهد : دریغا که باغ بهار جوانی 117
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۲ - درمرثیه میر قاسم : دریغا که خورشید روز جوانی 82
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۳ - در مدح شاه دوندی : بهار و نگار و شراب و جوانی 106
قصیدهٔ شمارهٔ ۹۴ - درمدح دلشاد شاه : ای سرو گل عذار و مه آفتاب روی 94