🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 از ناگهان

(ثبت: 251220) شهریور 24, 1401 

 

از ناگهان آغاز شد این عشق ، از ناگهان من سر در آوردم
از ناگهانِ ماجرا بر من تو زل زدی من پر در آوردم

خورشید چشمش را گشود آری بر هر چه بر من می‌گذشت آن دم
وقتی که شیدا روی دستانم، پیش نگاهت پیکر آوردم

من شعله‌ور در خویشتن بودم، تو عشوه‌ات را طول می‌دادی
دیدی به چشمانت که من پیشت، از خویشتن خاکستر آوردم

من از خودم با عشق تو طردم، سر تا به پا، پا تا به سر دردم
شد آتشستان سینه ام هر دم ، دل را برایت اخگر آوردم

معجر کشیدی بر سرت ناگاه،  آه از نهادم شد بلند از غم
من با دلم گفتم تماشا کن، حالا برایت خنجر آوردم

جاری است از چشمان من سیلی تو بی‌خیالی می‌کنی خیلی
شاید نمی‌دانی چه‌ها خود را از عشق رویت بر سر آوردم

دستم به دامانت مرا دریاب، هر چند می‌دانم که می‌دانی
من پیش و بیش از هر کسی دیگر بر کفر زلفت باور آوردم

کی می‌شود من سر در آغوشت باشم، تو باشی سر در آغوشم
کی می‌شود من با دلم گویم دیدی تو را حاجت بر آوردم؟

خواب شگفتی دیده‌ام با تو سر هر دو از کوهی در آوردیم
تو یک بغل آویشنِ کوهی، من یک بغل نیلوفر آوردم

حالا که چشمت بر من است ای ماه، من خاطرم بسیارتر شاد است
تقدیم تو، تقدیم چشمانت، شعری که از طبعم تر آوردم

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    شهریور 24, 1401

    سلام استاد

    لذت بردم

    درودتان

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿

  2. فریبا نوری

    شهریور 24, 1401

    حالا که چشمت بر من است ای ماه، من خاطرم بسیارتر شاد است
    تقدیم تو، تقدیم چشمانت، شعری که از طبعم تر آوردم

    درودها استاد حاج محمدی گرانقدر
    بسیار لذتبخش بود خواندن این شعر تر
    🌷🌷🌷

  3. طلعت خیاط پیشه

    شهریور 24, 1401

    خواب ِ شگفتی دیده ام باتو
    سر هر دو از کوهی در آوردیم
    تو یک بغل آویشن ِ کوهی
    من یک بغل نیلوفر آوردم
    احسنت استاد چه کرده اید ؟غزلی عالی با شوری شعله ور
    یک سبد گلهای بهاری تقدیم شما باد
    💐👏👏👏👏👏💐🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا