![ابراهیم حاج محمّدی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2021/10/IMG-20211021-WA0153-2-e1634843277353.jpg)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
از ناگهان آغاز شد این عشق ، از ناگهان من سر در آوردم
از ناگهانِ ماجرا بر من تو زل زدی من پر در آوردم
خورشید چشمش را گشود آری بر هر چه بر من میگذشت آن دم
وقتی که شیدا روی دستانم، پیش نگاهت پیکر آوردم
من شعلهور در خویشتن بودم، تو عشوهات را طول میدادی
دیدی به چشمانت که من پیشت، از خویشتن خاکستر آوردم
من از خودم با عشق تو طردم، سر تا به پا، پا تا به سر دردم
شد آتشستان سینه ام هر دم ، دل را برایت اخگر آوردم
معجر کشیدی بر سرت ناگاه، آه از نهادم شد بلند از غم
من با دلم گفتم تماشا کن، حالا برایت خنجر آوردم
جاری است از چشمان من سیلی تو بیخیالی میکنی خیلی
شاید نمیدانی چهها خود را از عشق رویت بر سر آوردم
دستم به دامانت مرا دریاب، هر چند میدانم که میدانی
من پیش و بیش از هر کسی دیگر بر کفر زلفت باور آوردم
کی میشود من سر در آغوشت باشم، تو باشی سر در آغوشم
کی میشود من با دلم گویم دیدی تو را حاجت بر آوردم؟
خواب شگفتی دیدهام با تو سر هر دو از کوهی در آوردیم
تو یک بغل آویشنِ کوهی، من یک بغل نیلوفر آوردم
حالا که چشمت بر من است ای ماه، من خاطرم بسیارتر شاد است
تقدیم تو، تقدیم چشمانت، شعری که از طبعم تر آوردم
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
شهریور 24, 1401
سلام استاد
لذت بردم
درودتان
در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿
پاسخ
شهریور 25, 1401
درود و سپاس حضرت دوست🙏🙏🙏
پاسخ
شهریور 24, 1401
حالا که چشمت بر من است ای ماه، من خاطرم بسیارتر شاد است
تقدیم تو، تقدیم چشمانت، شعری که از طبعم تر آوردم
درودها استاد حاج محمدی گرانقدر
بسیار لذتبخش بود خواندن این شعر تر
🌷🌷🌷
پاسخ
شهریور 25, 1401
درودتان و سپاس فراوان سرکار عالی را🙏🙏🍃🙏
پاسخ
شهریور 24, 1401
خواب ِ شگفتی دیده ام باتو
سر هر دو از کوهی در آوردیم
تو یک بغل آویشن ِ کوهی
من یک بغل نیلوفر آوردم
احسنت استاد چه کرده اید ؟غزلی عالی با شوری شعله ور
یک سبد گلهای بهاری تقدیم شما باد
💐👏👏👏👏👏💐🌿
پاسخ
شهریور 25, 1401
سلام و سپاس🌿🌿🌿🌿زنده باشید
پاسخ
بستن فرم