🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
(۱)
تاول پاهای رفتگر پیر،
وُ
زخم و زگیلِ دستهایش
قصهی دوستت دارم را
با دو قرصِ نان-
به خانه میبرد
تا،،،
هر شب همسرش
با پاشورهای از عشق،
التیامش دهد!
(۲)
پیراهنت،،،
با نسیم تکان میخورد
میان چمنزار،
(در هیئتِ سوسن و سنبل)
وَ من،
به شوقِ رسیدن به تو
پروانه میشوم!
(۳)
لکهی ماه وُ،
قطره قطره ستاره-
روی پیراهنِ شب پاشید.
من اما؛
به طلوع خورشید میاندیشم
که سحرگاهان،
پیرهنِ شب بدراند!.
#زانا_کوردستانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آذر 9, 1401
ده سیت خوه ش بی زانای خوشویست 🌹
پاسخ
آذر 18, 1401
بژێت بڕای نازارەم🌹🙏
پاسخ
آذر 9, 1401
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
پاسخ
آذر 18, 1401
عرض ادب
🙏🙏🙏🌹
پاسخ
آذر 9, 1401
سه اثر ناب و عالی چون آثار گذشته تان
درود بر شاعر پاک
در پناه خدا 👌👌👌
پاسخ
آذر 18, 1401
بنده نوازی میفرمایید استاد جانم
🙏🙏🙏
پاسخ
آذر 9, 1401
من اما،
به طلوع خورشید می اندیشم
که سحرگاهان
پیرهن ِ شب بدراند
احسنت جناب فلاحی ارجمند
🙏💐🙏💐🙏💐
پاسخ
آذر 18, 1401
درود
سپاس حضرت بانو
🙏🙏🙏
پاسخ
بستن فرم