🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 اشک امانم نمی دهد….

(ثبت: 259853) خرداد 4, 1402 
اشک امانم نمی دهد….

بهار آمده از راه
سد راه آرزوهای محالم نیست
وقتی که می آیی یکرنگ
و من ایمانم را
به دنیای رنگین کمانها می بخشم
باشد که ققنوسی خاکسترزاد شوم
در بامداد چشمهای خمارت
***
به انتهای بودنم که می رسم
اشک امانم نمی دهد
و من
پنهان می شوم
پشت لبخندی که درد می کند!

 

 

 

نقدها
  1. در حدیث متواتر است که اگر مسلمانی در مجلس شراب شرکت جوید حتی اگر قطره ای از مسکر ننوشد صرف حضورش به مثابه ی نوشیدن مسکر است و عقاب دارد …. اگر من به عنوان شاعر با استخدام یکی از صنایع شعری در نعت و منقبت یکی از ذوات معصومین علیهم السلام شعری ضعیف و به لفظ عام کتره پتره بسرایم در وهن آن ذات مقدس کوشیده ام ولاغیر. ایضآ دیگرانی هم که به نوعی در آن شعر مشارکت جویند بی آن که زبان به اعتراض گشایند حکم همان فرد شرکت جسته در مجلس شراب را دارند! …. العاقل یکفیه الاشاره…..زیاده تصدیع است.

    • علی مکرمتی

      خرداد 4, 1402

      درودها استاد کاشانی ،
      حق مطلب هم در شعر و هم پی نوشت ادا شده ، سپاسکزارم از ادبیات زیبا و صداقت زیباترتان 🌿🌺🍃

  2. خرداد 4, 1402

    ✏️ بخشی از مقدمۀ استاد هوشنگ چالنگی بر مجموعه شعرهای سپیدم….✏️

    ( شعرهای سپیدمن …..مجموعه ای ازشعرهای سپیدم با مقدمه ای از استاد دکتر موسوی گرمارودی و استاد هوشنگ چالنگی در آینده منتشر خواهد شد……. 🙂
    🍂🍂🍂🍂

    ..اندیشه و تصویر یکی دیگر از نکات بارز شعر سپیداست که میتوان درشعرهای سپید خوش عمل دید.سالهایی که با او دراطلاعات همکار بودم فرصتی دست نداد تا از سپیدهایش بشنوم.اصلا او را شاعری کلاسیک با شعرهای صرفا سنتی و تک و توک نیمایی میدانستم.هنگامی که سپیدهایش را خواندم و در آن غورکردم ناگهان دیدم با شاعری جامع الاطراف مواجهم.به ضرس قاطع میتوانم گفت در بین همسن و سالان و همریشان شاعرش چنو ندیده ام که هرنوع شعری بگویدوخوب از عهده بر آید.شعرهای سنتی اش اعم از قصیده و غزل و قطعه و… به همان اندازه زلال و قابل تفکرست که نیماییها و طنز سروده ها و شعرهای مذهبی واکنون سپیدش. اندیشه و تصویر را از هر گوشه ای که در شعرش وارد شویم روشن میتوانیم دید.
    همانطور که در مقدمه ی استاد گرمارودی گذشت :در سپید خوش عمل هر چه جلو آمدیم دیدیم در زبان و ساختار اتفاقات بهتری افتاده ست چنانکه در تصویر و اندیشه . اندیشه به معنای پیچیدگی و گنگ بودن و نفهمیدن مخاطب ازشعر نیست .قاعدتا هرکلمه ای معنایی دارد حتی ساده ترین کلمات اما اینکه شاعر با استفاده از شگردها ومولفه های دیگری چون نشانه ها بیشتر از معنی یک کلمه کاربکشد و به بار معنایی شعر کمک کند چیزی بجز توانایی شاعر نیست .وقتی حرف از اندیشه و معنا میشود درشعرهایی که خصوصا بار شعر بر دوش احساس ست خصوصا شعرهای عاشقانه عمدتا شعراز عمق و معناخالی میشود و بلعکس زیرادر یک شعر عاشقانه مخاطب دنبال درگیری احساس ست و نیازی تفکر ندارد اما در شعر اندیشه مند و معناگرا دیگر اینگونه نیست و بارشعر بردوش اندیشه ست. در اغلب سپیدهای خوش عمل در مجموعه ای که استاد گرمارودی بر آن مقدمه نوشته حتی مخاطب حرفه ای شعر هم نمیتواند با یک بار خواندن و اینکه واداربه تفکر شود و بار دیگر نخواند چیزی دستگیرش شود. سپیداو مخاطب را درگیر میکند .در اینجا احساس نیست بلکه وادار شدن به فکرکردنست و شاید هیچگاه مخاطب به آن چیزی که شاعر مقصودش بوده نرسد و هر مخاطب ممکن است به چیز دیگری دست یابد. اما این وادار کردن مخاطب به تفکر اتفاقیست که در اندیشه ای میافتدکه شاعر زیرکانه دردل شعر سپیدش جاسازی کرده ست .به این نمونه از سپید خوش عمل بعنوان حسن ختام توجه کنید:
    دستهای پدرانمان را میبوسیم
    با تفرعنی کودکانه
    درروزی که
    بنام عشق رقم خورده ست
    تاب نگاه کردن
    به چشمهای پدرانمان را نداریم
    ازبسکه در روزمرّگی هامان
    روز مرگ پدر را
    تجسّمی رذیلانه بخشیده ایم
    تاشاید
    گره گشای کارهامان شود
    یک کلوخ خانه
    یا کارخانه
    یا هرآنچه میراث از آنها میماند…
    روز میلاد پدررا جشن میگیریم
    تا بزرگ شدنهامان را
    به رخ زمین و زمان بکشیم
    و با شاخه گلی سرخ
    یا خودنویسی
    یا شیشه عطری ارزانقیمت
    یا هرآنچه توانمان به خریدش است
    به حقیربودنمان
    رنگ افتخار ببخشیم…
    گره بر ابرو میفکن پدر
    که من
    تا آخرین پلّه ی این آب انبار پیر
    بر گردۀ احساسات تو سوارم
    و سایه های روی دیوار ذهنم را
    به هم گره میزنم
    تا شعور مندرسم
    نام تو را از یاد نبرد…
    به مرامی زلال
    کلاهم را
    بر سر عصای فرتوت تو میگذارم
    که بر دیواراتاق
    خستگیهایش را خمیازه میکشد
    و خاطره های نگفته ی سالیانش را
    در کوچه های تنگ دلواپسی
    در سایه سار رخوت چناری پیر
    در ترجیع بند زنجموره های مادرم
    مرور میکند…
    کاش میتوانستم
    چون کودکیهایم
    در پناه بادبادکی رموک
    لباسهای نیمدارم را اتو بکشم
    و شقّ و رق
    راه بروم در خیابانهای ناپیموده ی ذهنت
    و تو حکیمانه بگویی:
    از جنس زمین و زمان هم که نباشی
    باز عطر تنت
    بوی خاک میدهد…
    روز میلادت مبارک پدر
    که پایمردی در عشقی پدرانه را
    حتی به اندازۀ لبخند ملیح کودکم
    ازتو نیاموختم.
    88888888888888888

نظرها
  1. سیمین حیدریان

    خرداد 4, 1402

    هرچند حدیث ها آنچنان از اعتبار افتاده اند که جامعه در اثبات هر کدام در جدالی بی فرجام افتاده است ….

    درودتان باد زیباست 👏🌹

  2. معین حجت

    خرداد 4, 1402

    درود استاد خوش عمل گرامی …
    مثل همیشه عالی …دستمریزاد👏👏👏💐💐💐

  3. طلعت خیاط پیشه

    خرداد 4, 1402

    استاد خوش عمل مثل نگین گرانبهایی است که بر تارک ادبیات ما می درحشد.
    او معلمی است که حضورش نعمتی برای شاگردانش است.با عشق می سراید و با عشق می آموزد.
    استاد خوش عمل کاشانی از حضور پر مهرتان ممنونم
    سایه ی شما مستدام.
    در پناه عشق خدا از هر گزندی در امان باشید
    🙏❤️🙏🙏❤️🙏❤️🙏❤️💐🌿🍃

    • درود و عرض ارادت مهین بانوی شعر و ادب پارسی….از حسن نظرتان سپاسگزارم.

  4. فاضله هاشمی

    خرداد 4, 1402

    انتهای من
    شبیه ها کردن
    دست هایم
    وقتی آغوش تو
    حرام چشمان من است
    ندیدن
    غنیمت خاموشی ست
    شمع من روشن نیست

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا