🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
اشک هایت را پاک کن
هلهله می کند به گاه اندوهت
گلوله در آتش سرخ
گمانِ اندیشه اش براین است
که خمیده قامت صبوریت را
آه،…
نمی داند
دامن صلابتت از وارثان فرانک است
که می پروراند فریدون را
…
اشک هایت را پاک کن
که،…
هنوز شمیم شالیزار گیسویت
در باور دشت جاری ست
بند از پای نفس باز کن
واز مویت
که بریده اند شلال گیسوان خود را
پری زادگان تاک ها
در دامن آزادی
دریا، خیالی ست در خاطر شبنم
که به جان می خرد آتش ِ آفتاب را
و سکوت فواره ی فریادی ست
کشیده در زنجیر
زخم هایت جوانه خواهد زد
…
اشک هایت را پاک کن
خورجین مذهب است!
وهزار گره برای زندگی ات
وهزار انگ بر زنانگی ات
…
اشک هایت را پاک کن
سارا(س.سکوت)
۱۹اردیبهشت۴۰۲
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):