🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
تو ای غریب ِ آشنا ، بگو غزل ترانه ای
که دل شده سرای خون بتیغ شاخ و شانه ای
تمام ِ بغض ِ کهکشان نشسته در دل ِ زمان
تبر شکسته در قفس چراغ ِ سقف ِخانه ای
لبی بروی زندگی به خنده وا نمی شود
خزان گرفته بی امان گلوی هر جوانه ای
قلم خموش بی صدا میان ِ خلسه ی ِ دعا
نشسته رو بروی من که خط کشد بهانه ای
به جان ِ گٌر گرفته ام امید ِتازه می تپد
گمان کنم که می رسد بهار ِ جاودانه ای
قسم به صبح ِ سالکان به رهروان به صالحان
نماز اعتکاف ِ عشق به جان کشد زبانه ای
سحرگهان دل ِ طلا ، گرفته دست ِ التجا
رسد پیام ِ روشنی به ظلمت ِ شبانه ای
طلعت خیاط پیشه
طلای کرمانی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (11):
خرداد 21, 1402
سلام و عرض ارادت به استاد، خواهر بزرگ و همشهری نازنینم بانو خیاط پیشه …
چقدر این غزل زیبای شما به دلم نشست مِهر نانو …دستمریزاد …
فقط در هنگام خوانش سرودهی فاخر شما به چند نکته برخوردم که حیفم آمد مطرح نکنم :
1 : بیت چهارم مصرع دوم کلمهی ( هیچ ) هجای کشیده است و لذا مصرع را از وزن خارج کرده است، میشود این بیت را اینگونه سرود :
قلم( خموش) و بی صدا، میانِ (خلسهی) دعا
لمیده روی دفترم، که خط زند بهانهای
2 : بیت پنجم نیز در کلمهی (سوخته) سوخ هجای کشیده است لذا اینجا نیز وزن دچار مشکل گردیده که این بیت را نیز فیالمثل میشود بدین صورت سرود:
به جانِ گُر گرفتهام، امیدِ تازه گل کُند
گمان کنم که میرسد، بهار جاودانهای
البته اینها فقط در حد پیشنهاد است و شما خودتان استاد من هستید، هرچه خودتان صلاح میدانید …( جسارت مرا ببخشید )
پاسخ
خرداد 21, 1402
قسم به قلب پاک تو ، به شعر ناب و شور تو
دل فسرده ی مرا ، بخوان به عاشقانه ای ….
سلام و درودها مهربانوی زیبانگار
عالی ست 👏👏👏🌹
پاسخ
خرداد 21, 1402
سلام و درود بر طلعت عزیز
پاسخ
خرداد 21, 1402
سلام و درود و خدا قوت
پاسخ
خرداد 21, 1402
درود بر طلای کرمانی
مثل همیشه بی نظیر بود🙏🍃💐🌹
پاسخ
خرداد 25, 1402
درودو سپاس بزرگوار
دستمریزاد زیباست گرامی
🙏🙏🙏🙏
پاسخ
خرداد 29, 1402
درود بر شما
با آرزوی سلامتی و توفیق الهی 🌷🌷
پاسخ
تیر 24, 1402
درودها
💐💐
پاسخ
بستن فرم