🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 باران بهاری …

(ثبت: 673) بهمن 9, 1394 

*اشاره :

شعر سپید «باران بهاری» که سینه به دیواره ی «نیمایی» می ساید را با رویکردی به بهاریه ای از «روبن داریو» شاعر برجسته ی نیکاراگوئه ای سروده ام.«داریو» که در سال 1867 .م به دنیا آمد و در سال 1926 .م چشم از جهان فروبست ، غزلسرایی حساس بود که داستان کوتاه(نوول) و نمایشنامه هم می نوشت.

***************************                         ************                                         ********

به نجوای باران بهاری

گوش جان اگر بسپاری

می توانی

در دایره ی ذهن گل سرخ

خطور کنی

و در ثانیه های پرنده

عبور

*

باران بهاری

ترنّم اثیری ناکجا آباد خلقت است

که می بارد…

پنجره را می گشایی

سر از دریچه برون می کنی

از انتهای کوچه صدای پای کسی می آید

او

زمزمه ی باران را

با صدای گامهایش

ناهنجار می کند…

او

عابری است که باران را نمی فهمد

چنان که خدا را نیز…

*

کاش در بهاری که باران می بارد

در کومه ای بیرون شهر بودم

آنجا که پرنده و گل سرخ

هنگام که باران می بارد

سرود عشق را در دلهایشان زمزمه می کنند

و با سکوت عرفانی خود

همه ی عابران دنیا را

به ترانه ی باران مهمان می کنند.