🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
خسته ام
از بس نمی بینمت!
بیا، باز نطفه یِ نگاهت را
بر حریرِ نگاهم بپاش
دستانم را بغل کن
و در باد
مثلِ ماهی در آغوش آب
با بوسه هایم برقص
و مرا از آواره گی،
از مزه ی تلخِ بی کسی
که در سراشیبیِ زبانم
در فصل فرجام می غلتد
دور کن
بیا
تا قافله یِ دلم
در کرانه یِ خوشبختیِ دستانِ تو
طعمِ یاس سفید را بدهد
آنگاه ببین
چطور، سرَ می بُرم
آرزوهایم را…
محمدرضانعمت پور
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند :
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (5):
آبان 13, 1398
” دستانم را
بغل کن
در باد
مثلِ ماهی
در آغوش آب ”
درود آقای نعمت پور
چه تغییر چشم گیری
آفرین
سپاس از اشتراک گذاری
مانا باشید به مهر و موفق .
پاسخ
آبان 14, 1398
درودها
ممنونم که مثل همیشه صمیمی
و مهربان حضور داشتی
و سرافراز فرمودید
🌺🌺🌺🌺
پاسخ
اسفند 1, 1399
درود برشما آقای نعمت پور بسیار عالی
پاسخ
اسفند 2, 1399
ممنونم بسیار🌺🌺
پاسخ
بستن فرم