🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بغض دارد ســــر راه هوسم می گیرد
طعم شب شوق مرا از قفسم می گیرد
آرش خسته ی طبعم بچکان تیرت را
بغض ، احساس مــرا از ارسم می گیرد
عابر کـــــــوچه ی تنهایی من زود بیا
غم نشسته است و دارد نفسم می گیرد
کرکس زشت سیاهی زده بر خلوت من
باغ را از همــه ی کار و کسم می گیرد
مانده ام توی خودم زنده شوم یا نشوم
بغض دارد ســــــر راه نفسم می گیرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):