🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
“تند باد غم”
رفت و از این زندگی سیرم نمود
در جوانی یک شبه پیرم نمود
رفت و با او دلخوشیها نیز رفت
اشک خون از چشمها سریز، رفت
روزهای شور وشادی پر زدند
غصه ها یک یک به دل خنجر زدند
دل پس از او از غم دوری شکست
با خوشی بیگانه شد در غم نشست
مثل برگِ در تگرگی ریخت دل
خود به دار بی کسی آویخت دل
ریشه ی جانم ز بی مهری فسرد
بر لبانم شور آن گل خنده مرد
آه آخر پس چه شد آن حرفها
زیر باران ، همقدم در برفها
آنهمه عشق و وفایش پس چه شد
روزگاران صفایش پس چه شد؟
او که با دل سفت پیمان بسته بود
عهد عشقش از دل وجان بسته بود؟!
دل که با او غیر عشقش رو نکرد
خویشتن جز راه او همسو نکرد
ای بسا شبها که با او تا سحر
نغمه ی دلداگی ها داد سر
آه و صد افسوس عشقم را ندید
مثل مرغی ساده از پیشم پرید
آه هرگز با دلم او خو نکرد
نوگلِ احساس دل را بو نکرد
من چه کردم آه این شد حال من
یک شبه بر باد داد آمال من؟
خانه ی عشق مرا سوزاند و رفت
آتشی در این دلم جوشاند و رفت
زیر پا له کرد احساس مرا
نو گلِ احساس چون یاس مرا
خانه ی دل را به طوفانها سپرد
تند باد غم دلم را کند و برد
حسرت یک خنده اش شد جانگزا
ایدریغ از یک زمان مهر و وفا
دل به پای عشق پاکش ماند ورفت
قصه ی بی مهریش را خواند و رفت
#نسرین_حسینی
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (10):
مرداد 9, 1400
🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺
مرداد 9, 1400
درود برشما جناب شیرکوه گرامی سپاسگزارم از حضور زیباتون
مانا باشید🌺🌺
مرداد 11, 1400
بسیار زیباست
👏👏👏
مرداد 21, 1400
سلام
سروده ای بسیار زیبا مثل همیشه
برقرار باشید
سپاس
🌹🌺🌹🌺🌹