🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
باز هم بهانه ای، حکم تازیانه ای،
آتش زبانه ای، در جهان شراره کرد
گرگهای این زمان، در نهان و هم عیان،
باده های نوششان، خون دل عصاره کرد
خلق را مجاب کرد، روز و شب عذاب کرد،
ظلم بی حساب کرد، عالمی خراب کرد
های و هوی گیر و بند، ضرب و شتم پرگزند،
یا نشد به راه پند، خلق را اداره کرد
از حدیث لب به لب، با اصول بی نصب،
از جهالت عرب، لحظه لحظه روز و شب
بر زنی که شال او، نیست جز وبال او،
باز بر جمال او، چادری قواره کرد
از خدا و قهر گفت، از عذاب و زهر گفت،
از بهشت و نهر گفت، در تمام شهر گفت
خلق را که ساده کرد، سست و بی اراده کرد،
روز و شب پیاده کرد، نان شب سواره کرد
باطن و نهانشان، نیست چون عیانشان،
طعنه ی زبانشان، نیش پرگزانشان
دین درخت نانشان، لذت جهانشان،
از چنین اذانشان، شرمها مناره کرد
زندگی تباه شد، جامه ها سیاه شد،
سینه غرق آه شد، خلق بی رفاه شد
راه عین چاه شد، خانه جان پناه شد،
شب بدون ماه شد، هجرتی ستاره کرد
سایه های جهل باز، شد به دینمان جواز،
رفته رفته شد دراز، شام تلخ سوز و ساز
عیششان چه دلنواز، خوابشان که ناز ناز،
با چنین هوا و فاز، رفت و استخاره کرد
شب پر از هراس شد، تا سپیده پاس شد،
طرحِ بی اساس شد، امنیه کلاس شد
کارشان که لنگ شد، دست بر تفنگ شد،
شهر جای جنگ شد، اینچنین که چاره کرد
خانه اش اگر هتل، رفته پای او به گل،
ترس خیمه زد به دل، خود شد از خودش خجل
تا قوای او نشد، چاره ساز رفت و شد،
رفت و از عرب به خود، مرد رزم اجاره کرد
بر طلوعمان قسم، بعد ازین شب ستم،
لحظه لحظه دم به دم، میزند سپیده دم
یک جهان نظاره گر، خونمان دهد ثمر،
آسمان از این خبر، بغض خفته پاره کرد
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
آبان 16, 1402
درود بانو …👏👏👏💐💐💐
خلق را که ساده( دید ) سست و بی اراده کرد
پاسخ
آبان 17, 1402
درود برشما استاد گرامی بسیار سپاسگزارم از مهر نگاهتون برقرار. باشید 🌻🌻
پاسخ
آبان 18, 1402
باز هم بهانه ای، حکم تازیانه ای،آتش زبانه ای، در جهان شراره کرد گرگهای این زمان، در نهان و هم عیان،باده های نوششان، خون دل عصاره کرد
خلق را مجاب کرد، روز و شب عذاب کرد،ظلم بی حساب کرد، عالمی خراب کرد
های و هوی گیر و بند، ضرب و شتم پرگزند، یا نشد به راه پند، خلق را اداره کرد
از حدیث لب به لب، با اصول بی نصب، از جهالت عرب، لحظه لحظه روز و شب
بر زنی که شال او، نیست جز وبال او،باز بر جمال او، چادری قواره کرد
از خدا و قهر گفت، از عذاب و زهر گفت،از بهشت و نهر گفت، در تمام شهر گفت
خلق را که ساده کرد، سست و بی اراده کرد، روز و شب پیاده کرد، نان شب سواره کرد
باطن و نهانشان، نیست چون عیانشان، طعنه ی زبانشان، نیش پرگزانشان
دین درخت نانشان، لذت جهانشان،از چنین اذانشان، شرمها مناره کرد
زندگی تباه شد، جامه ها سیاه شد، سینه غرق آه شد، خلق بی رفاه شد
راه عین چاه شد، خانه جان پناه شد،شب بدون ماه شد، هجرتی ستاره کرد
سایه های جهل باز، شد به دینمان جواز،رفته رفته شد دراز، شام تلخ سوز و ساز
عیششان چه دلنواز، خوابشان که ناز ناز،با چنین هوا و فاز، رفت و استخاره کرد
شب پر از هراس شد، تا سپیده پاس شد،طرحِ بی اساس شد، امنیه کلاس شد
کارشان که لنگ شد، دست بر تفنگ شد، شهر جای جنگ شد، اینچنین که چاره کرد
خانه اش اگر هتل، رفته پای او به گل، ترس خیمه زد به دل، خود شد از خودش خجل
تا قوای او نشد، چاره ساز رفت و شد،رفت و از عرب به خود، مرد رزم اجاره کرد
بر طلوعمان قسم، بعد ازین شب ستم،لحظه لحظه دم به دم، میزند سپیده دم
یک جهان نظاره گر، خونمان دهد ثمر، آسمان از این خبر، بغض خفته پاره کرد
درودو سپاس بر غزلبانوی سایت و شاعر با ذوق و دغدغه مندم سرکارخانم نسرین حسینی
دستمریزاد بزرگوار غزلی سنگین وزن و سنگین بها و با دردو رنجهای سنگینی را خواندم و بر این همه ذوق و مهارت در سرایش تبریک گفتم در چنین مواردی حفظ ریتم و وزن و انسجام بخشیدن به تصاویرو مضمون و وزن و بکار بردن هنرهای سرایش هم سخت است و هم حوصله می خواهدو هم علاقه ی منحصر به فردی را می طلبد. و اگر کوچکترین لغزشی صورت گیرد تمام هنرهای سرایش بباد خواهد رفت در اینگونه موارد جوشش تنها جوابگو نیست و کوششی مضاعف را نیز می طلبد و بعد از سرایش هرچند ذوق در نهایت اوج و کارامدی کارش را صورت داده باشد حتمن نیاز به ویرایش و باز نگری دارد تا بتوان چنین شسته ورفته و منسجم و زیبا اثری با چنین خصوصیاتی را قابل عرضه کردن نمود که آن بزرگوار بخوبی از عهده اش برآمدید. و شیوه ی نوشتاریتان به شکلی است که احساس قطعه بودن را نیز تداعی می کند .تکرار قوافی درونی علاوه بر افزایش موسیقی درونی و زیبایی بخشیدن به غزل
باعث گردیده که خواننده به راحتی بتواند ریتم و میزان را دنبال کند و لذت ببرد و بالا تر از اینها این قوافی و تکرارها خود دارای انسجام مضمونی و شکلی نیز هستند . که قابل تقدیر است .زیرا نه مضمون پردازی دست وبال هنرنمایی را بسته است و نه هنرنمایی ها سد راه مضمون پردازی گردیده است . گویی هر دو درحکم بالهای پرواز عمل کرده اند تا شعر و غزل را به سرانجام مقصود برسانند.که رسانده اند. برایتان بهترین هارا آرزو دارم
🙏🙏🙏🙏🙏👏👏👏👏👏🙏🙏🙏🙏🙏🙏
پاسخ
آبان 19, 1402
درودهای خیس نم نمهای بارانم پیشکش به پنجره های مهربانی آن استاد ارجمندم
هنوز هم میشود اینهمه راه را بی چتر و بی وقفه پیمود و خیس حس و حالی ناب به چینه ی سرو آرای خیالی سبزینه رسید و گوش به نقد ونظرهای سپرد که همچون نغمه ی مرغان شباهنگ باغ مهتاب و خاطره اند
از مهرورزی وشاگرد نوازی ونگاه ارزشمند استاد ارجمندم بسیار سپاسگزارم
سایه پرمهرتون مستدام ❤️❤️🌻🌻🌻
پاسخ
بستن فرم