🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
آسمان!
این چه هوایی ست که در سر داری
ابر چشمانت اگر پربار است
اگر از اوج غم امشب به سرم می باری
جام حیرانی این دریا را
چشم بارانی ِ من پر کرده
کاسه ی سرخ شقایق ها را
اشک ویرانی ِ من پر کرده
مثل نیلوفر مردابم من
پای در آب و دلم حسرت خشکی دارد
هر زمان منتظرم میر غضب در حمام
تیغ را بر رگ من بگذارد
لنج گم گشته ی راه بندر
بی امان می رقصد
زلف طوفان زده ی هر ساحل
در فغان می رقصد
سوده سنگی ست دلم صاف تر از آیینه
که به سرپنجه ی امواج خروشان خون است
وَ در آغوش عطش غلت زنان می گرید
حال من زارتر از مجنون است
عادل دانشی آبان 1402
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 4, 1402
سلام جناب عادل دانشی گرانمهر
بسیار زیباست
آفرین
دعا می کنم در پناه خدا دل مهربان چون اقیانوس آرام ات شاد باد
🌱👌👌👌👌👌👌👌🌱
پاسخ
آبان 4, 1402
درود جناب استاد خراسانی
سپاس از حسن نظر همیشگی تان بر شعر این شاگرد حقیر
التماس دعا
پاینده باشید ❤️🌹🌷🌺🌸
پاسخ
بستن فرم