🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 حظّ نبرده ام….

(ثبت: 246855) فروردین 21, 1401 

 

بوسه ای تعارفم نکرده است آفتاب
سایه ی مرا هزار بار،
ابرهای تیره سر به نیست کرده اند.
من ولی،
همیشه سر به راه بوده ام عذاب را.
رشک برده ام،
و می برم هنوز هم،
خلسه های نابِ بی خیالی حباب را.
عشوه می خرم اگر چه گاه گاه،
ماهتاب را،
حظّ نبرده ام،
به هیچ وجه،
هیچگاه،
جرعه ای- مگر که در خیالِ خود-
از تو، ای فرشته ای که نیستت رقیب در جهان،
جز همین کرشمه های ناب را!
غمزه های گرچه یکسره پرآب و تاب، لیک دیریاب را
تو، ولی دریغ
درک، جرعه ای نمی کنی
زلالیِ صفای این اسیرِ در خودت مذاب را
این که یافته ست
در سرابِ عشقِ تو،
گنجِ رنجِ بی حساب را

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):

نظرها
  1. فریبا نوری

    فروردین 21, 1401

    رشک برده ام،
    و می برم هنوز هم،
    خلسه های نابِ بی خیالی حباب را.

    درودها استاد حاج محمدی گرانقدر 🌸👏🌸

    • ابراهیم حاج محمّدی

      فروردین 21, 1401

      درود بر سرکار عالی🌹🌹🌹🌹
      و طاعات و عباداتشان قبول درگاه حضرت حق🙏

  2. طارق خراسانی

    فروردین 21, 1401

    تو، ولی دریغ
    درک، جرعه ای نمی کنی
    زلالیِ صفای این اسیرِ در خودت مذاب را
    این که یافته ست
    در سرابِ عشقِ تو،
    گنجِ رنجِ بی حساب را

    سلام و درود بر استاد گرانمهرم
    حضرت ابراهیم حاج محمدی

    بسیار زیباست
    لذت بردم

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👌🌹🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا