🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
… و بعد کسی هم بود
که نقاب نداشت
اما چشمان کور من یوسفش می پنداشت
گلی باز به جمال بی نقطه اش !
خواهرش رباتی بود که به او گفته بودند
بی آنکه سوزش سرودی را حس کنی
برای دبستانیها شعر بگو !
و بی آنکه دامن دلت خیس شود ؛
به بوی دریا مومن شو !
خواهرش زیبا بود
مثل نگاه آمرانه ی لوسترها
به گلدان کاغذی کوچکی بر روی میز
و زیبایی را دوست داشت
اما
آن را از جمهور جنبندگان پنهان می کرد .
و جای طلوع خورشید عادت داشت،
کله ی کوه را سوراخ کند!
و مادرش … گِله گذار همه ی گلها بود
و در صحرای دلش دادگاهی یکطرفه برپا
که رویای ناتمام همسرش را
حکم تیرباران صادر می کرد .
و دو برادرش
_ شناگران رود عافیت _
به خواهرزاده ی نجیبشان می گفتند :
به این رمه ی مرموز نگاه نکن
دندان هار هرکدامشان
برای جویدن عصمت تو کافی ست !!
و پدرش
که دیگر نبود
تا بگوید : هان ای ساحلیان سکون
من کجای قصه گفتم
که لنگر درین جزیره ی بی جنم اندازید ؟
و اما خودش که خشمی منجمد بود ،
_ قندیل بسته در غار اعتکاف _
که هر زمان به مزامیر مانا می رسید آب می شد …
آه گلاله _ همسر مهجور هزار بادیه ی بلا _
این فقط مشتی از خروار خاطرات منست
درین قرون بی چراغ ،
که ردپای تو را در شعرهایم می جستم
زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا می جوشد ….
کرمانشاه
۱۹ آذر ۱۳۹۹
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):
تیر 5, 1402
سلام
و این قرن قرنی است که پیرمرد چراغ گمشده را برافروخت
و در روشناییش
سیاوش ترنج قرمز را فراموش کرد
و گفت آه سودابه ایمان بیاور که زمزم زیر پایمان جاری است
و تعمید یافتند
به دست خضر
پاسخ
تیر 6, 1402
سلام
از کامنت زیبای شما سپاسگزارم
زحمت کشیدید بزرگوار
پاسخ
تیر 5, 1402
مانا که به شعر نیست گویای شعار/
آورده نفیسه ای چو گل های بهار/
در باره ی این شعر فقط می گویم:/
مانند همیشه است تأثیرگذار……
پاسخ
تیر 6, 1402
سلام دوست عزیز
ممنونم از محبت همیشگی تان
پاسخ
تیر 9, 1402
👌👌🌹🌹
پاسخ
تیر 9, 1402
درود جناب مانا چقدر خاص مینویسین جوری که آدم ده باره و صد باره دوست داره سروده هاتونو بخونه👏👏🌹
پاسخ
تیر 9, 1402
شما لطف دارید بانوی مهربان
داستان از این قرار بود با خانواده ای آشنا شدم که پدرشان پهلوان و رامردی معروف در شهرمان بود و با شوق می خواستم دامادشان شوم
اما در طول آشنایی متوجه شدم بچه هایشان به پدر نرفتند . به طوریکه خواهرش با آنکه دبیر ادبیات بود اما از عشق و احساس و مهربانی فاصله داشت و دوتا داداشش که از عالم و آدم برکنار بودند و می گفتند دنیا همشون گرگ هستند . و مادرشان که مدام نق می زد که اگه آن مرحوم این قدر بخشنده و مهربان نبود ما الان وضعمان بهتر بود . و خودش هم کلا آدم عصبی مزاجی بود که همیشه هم دق دلش سر شعرهای من خالی می کرد … این شعر پس از سالها که از آن داستان می گذشت سروده شد و خطابم به همسرم بوده که وقتی تو را نمی شناختم این مسیرها را برای یافتنت طی کردم و حالا بی هیچ هراسی کنارم بنشین و قدر هم را بدانیم …. حالا یک بار دیگر می توانید فایل صوتی را گوش دهید و شعر را مرور کنید
پاسخ
تیر 5, 1402
درود و دستمریزاد جناب مانا …
👏👏👏👏👏💐💐💐💐
پاسخ
تیر 6, 1402
سلام و سپاس
ممنونم که تشریف آوردید
پاسخ
تیر 5, 1402
درود بر جناب مانا ارجمند
👏🌺👏🌸👏🌺🌸👏🌺👏
پاسخ
تیر 6, 1402
درود بر شما بانوی عزیز
پاسخ
تیر 5, 1402
*مزــــــاح
لااقل کلّه ی مبارک را
محض تأیید یک تکان بدهید
از شما خوش عمل نمی خواهد
که به ترحیب او «نشان» بدهید!!
پاسخ
تیر 6, 1402
سلام 😅😅
از سیرجان برگشتم و درگیر اثاث کشی به خانه ی استیجاری جدید هستم . و فردا هم باید برگردم . می خواستم فردا که در اتوبوسم بیام سایت و علاوه بر پاسخ به کامنتهای اینجا ، گشتی هم در سایت بزنم . منتها فرصت اندکی پیش آمد که فی المجلس اینجا محبت دوستان را اندکی جبران کنم
پاسخ
تیر 5, 1402
سلام مانا حان
کم پیدایی نازنین
و
من لتنگت
پاسخ
تیر 6, 1402
دلتنگی در واقع دو طرفه است
زمان هایی که فاصله ی کارگاه و خوابگاه زیاد است ، کمتر فرصت دیدار عزیزان در سایت شعر پیش می آید
ساعت ۵ صبح بیدار می سوم که ۷ در گل گهر باشم . و از آن طرف که بر می گردم ساعت ۱۹ شده و تا کارهامو انجام بدم دیر می شود و خواب غلبه می کند
کار سیرجان تمام شود احتمالا وقت آزاد بیشتری برای خدمت خواهم داشت
پاسخ
تیر 5, 1402
سلام و درود
زمزم از زمزمه ی شعرتان جوشان و جوششش مانا
پاسخ
تیر 6, 1402
متشکرم دوست عزیز
از اینکه سالم و پویا می بینمتان خوشحالم
پاسخ
تیر 7, 1402
بسیار زیبا و خواندنی
قلمتون سبز و نویسا🍃👌
پاسخ
تیر 8, 1402
ممنونم از اینکه اینجا تشریف آوردید
پاسخ
تیر 23, 1402
درود رفیق مانا جان خودمون
آفرین… از اشیاء و پیرامون خوب بازی گرفتی👏
“تصاویر اتفاقی” شعرت در کنار “تصاویر اثباتی”
درست ساخته شده و بجا قرار گرفته
بنظرم تو سلطان واج آرایی هستی اصلا شک نکن😉
و در ضمن از من رادیکالتر و…
بماند؛ جای خالی رو بعدا بهت میگم😁
سبز و سرفراز باشی🌹
پاسخ
تیر 23, 1402
سلطان خودتی امیرجان
ما اداتو در میاریم
خوشحالم کردی رفیق
بازم بیا
پاسخ
تیر 23, 1402
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا می جوشد
من خدا را با تماموجود احساس کردم ، او در حرف حرف شعرت حضور دارد و خواهد داشت و به همین خاطر است که زمزم از زمزنه شعر مانا می جوشد .
بگذار حرفی را بزنم که صاحبنظران در قرن های متوالی خواهند گفت :
مانا گویشی را آفریده است که خیال را در شعر وسعت می بخشد اگر نیما با ارتجاع زیبایش باعث دگرگونی در سرایش اشعار کلاسیک شد و به عبارتی سروده ها را در انواع قالب ها نو کرد مانا هم وزن نیما با کار جدیدش خیالات شاعری را بشدت دگرگون کرده است .
اصلا هدفم تعریف از فردی به ناممانا نیست بلکه تعریف من از سبک و سیاق جدیدی ست که در اشعار مانا به چشم می خورد .
اگر تناسخ وجود داشت گرچه از باز گشت به این سیاره بلا زده متنفرم ولی دوست داشتم در قرنی دیگر دوباره شاعر متولد می شدم تا مانایی غزل های کهکشانی بسرایم.
در پناه خدا 🍃👏👏👏👏👏👌🙏🍃
پاسخ
تیر 23, 1402
هر کاری کردم به خاطر این است پدری چون شما مهربان تشویقم کرده … قدردانتان هستم تا همیشه
اما در مورد سبک شعر ، من فکر می کنم برای اینکه یک شاعر بیشترین کلمات را در اختیار داشته باشد ناگزیر است که همواره در حال مطالعه و تجربه باشد . و البته موقعیت زبان مادری ام ( لکی ) نیز شاید بی تاثیر نباشد . چون گویندگان این زبان در بین کورد و لر هستند و به هر دو زبان آنها نیز کاملا آشنا
در واقع یک لک ، هم کوردی و هم لری را می فهمد و تکلم می کند و از گنجینه ی زبان و فرهنگ آنها نیز بهره مند است
اما در کل مصاحبت با دوستانی که در این سایت پیدا کردم و نیز پیش از اینجا ، برایم بسیار ارزشمند بوده و یقینا بر قلمم تاثیر مثبت داشته اند .
پاسخ
تیر 23, 1402
سلام و عرض ادب جناب مانای بزرگوار
بسیار خوشحالم از آشنایی با قلم نوپرداز و متفاوت شما. سه بار شعر را خواندم و دفعهی آخر با در نظر گرفتن خاطرهای که نقل کردید. شعرتان ضمن داشتن تشخص، طنزی باظرافت و جالب توجه دارد که خواندنش را بسیار شیرین میکند. گویا این شعر منتظر شما بوده است که شکارش کنید. وقتی دید شاعرانه در بطن زندگی شاعر جاری باشد، اختیاج به هیچ فرصت یا حادثهی خارقالعادهای نیست تا چیزی آفریده شود. شعرها میتوانند در هر اوضاع و احوالی خودشان را در دام شاعر گرفتار کنند.
بسیار زیبا و تاثیرگذار بود
زنده باشید🌺🌸🌺🌸
پاسخ
تیر 24, 1402
حضور شما و شعرهای سرشارتان در این سایت فرصتی ست که باید مغتنم شمرد
خوشحال شدم از کامنت مهربانتان
پاسخ
تیر 27, 1402
درود بر شما مثل سایر اشعارتان تحسین برانگیز بود 👏👏👏
پاسخ
تیر 28, 1402
ممنونم از دیدگاه نیک بین خطاپوش تان … خوش آمدی
پاسخ
مرداد 6, 1402
سلام و احترام
باز به طواف می نشینم
رویش شعری و جوشش زمزمی دیگر را
بارها و بارها
زیباست
👏👏👏💐
پاسخ
مرداد 6, 1402
ممنونم .. و این همه مهربانی را چگونه تاب آورده و پاسخ بگویم ؟
پاسخ
بستن فرم