🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خاطره ی خاکستری

(ثبت: 261307) تیر 5, 1402 
خاطره ی خاکستری

… و بعد کسی هم بود
که نقاب نداشت
اما چشمان کور من یوسفش می پنداشت
گلی باز به جمال بی نقطه اش !
خواهرش رباتی بود که به او گفته بودند
بی آنکه سوزش سرودی را حس کنی
برای دبستانیها شعر بگو !
و بی آنکه دامن دلت خیس شود ؛
به بوی دریا مومن شو !
خواهرش زیبا بود
مثل نگاه آمرانه ی لوسترها
به گلدان کاغذی کوچکی بر روی میز
و زیبایی را دوست داشت
اما
آن را از جمهور جنبندگان پنهان می کرد .
و جای طلوع خورشید عادت داشت،
کله ی کوه را سوراخ کند!

و مادرش … گِله گذار همه ی گلها بود
و در صحرای دلش دادگاهی یکطرفه برپا
که رویای ناتمام همسرش را
حکم تیرباران صادر می کرد .
و دو برادرش
_ شناگران رود عافیت _
به خواهرزاده ی نجیبشان می گفتند :
به این رمه ی مرموز نگاه نکن
دندان هار هرکدامشان
برای جویدن عصمت تو کافی ست !!
و پدرش
که دیگر نبود
تا بگوید : هان ای ساحلیان سکون
من کجای قصه گفتم
که لنگر درین جزیره ی بی جنم اندازید ؟
و اما خودش که خشمی منجمد بود ،
_ قندیل بسته در غار اعتکاف _
که هر زمان به مزامیر مانا می رسید آب می شد …

آه گلاله _ همسر مهجور هزار بادیه ی بلا _
این فقط مشتی از خروار خاطرات منست
درین قرون بی چراغ ،
که ردپای تو را در شعرهایم می جستم
زنهار از این هروله ی هراس و کنارم بنشین
به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا می جوشد ….

کرمانشاه
۱۹ آذر ۱۳۹۹

 

 

نظرها 29 
  1. سیاوش آزاد

    تیر 5, 1402

    سلام
    و این قرن قرنی است که پیرمرد چراغ گمشده را برافروخت
    و در روشناییش
    سیاوش ترنج قرمز را فراموش کرد
    و گفت آه سودابه ایمان بیاور که زمزم زیر پایمان جاری است
    و تعمید یافتند
    به دست خضر

    • مهرداد مانا

      تیر 6, 1402

      سلام
      از کامنت زیبای شما سپاسگزارم
      زحمت کشیدید بزرگوار

  2. مانا که به شعر نیست گویای شعار/
    آورده نفیسه ای چو گل های بهار/

    در باره ی این شعر فقط می گویم:/
    مانند همیشه است تأثیرگذار……

    • مهرداد مانا

      تیر 6, 1402

      سلام دوست عزیز
      ممنونم از محبت همیشگی تان

    • شیما رحمانی

      تیر 9, 1402

      👌👌🌹🌹

    • شیما رحمانی

      تیر 9, 1402

      درود جناب مانا چقدر خاص مینویسین جوری که آدم ده باره و صد باره دوست داره سروده هاتونو بخونه👏👏🌹

      • مهرداد مانا

        تیر 9, 1402

        شما لطف دارید بانوی مهربان
        داستان از این قرار بود با خانواده ای آشنا شدم که پدرشان پهلوان و رامردی معروف در شهرمان بود و با شوق می خواستم دامادشان شوم
        اما در طول آشنایی متوجه شدم بچه هایشان به پدر نرفتند . به طوریکه خواهرش با آنکه دبیر ادبیات بود اما از عشق و احساس و مهربانی فاصله داشت و دوتا داداشش که از عالم و آدم برکنار بودند و می گفتند دنیا همشون گرگ هستند . و مادرشان که مدام نق می زد که اگه آن مرحوم این قدر بخشنده و مهربان نبود ما الان وضعمان بهتر بود . و خودش هم کلا آدم عصبی مزاجی بود که همیشه هم دق دلش سر شعرهای من خالی می کرد … این شعر پس از سالها که از آن داستان می گذشت سروده شد و خطابم به همسرم بوده که وقتی تو را نمی شناختم این مسیرها را برای یافتنت طی کردم و حالا بی هیچ هراسی کنارم بنشین و قدر هم را بدانیم …. حالا یک بار دیگر می توانید فایل صوتی را گوش دهید و شعر را مرور کنید

  3. معین حجت

    تیر 5, 1402

    درود و دستمریزاد جناب مانا …
    👏👏👏👏👏💐💐💐💐

    • مهرداد مانا

      تیر 6, 1402

      سلام و سپاس
      ممنونم که تشریف آوردید

  4. درود بر جناب مانا ارجمند
    👏🌺👏🌸👏🌺🌸👏🌺👏

  5. *مزــــــاح

    لااقل کلّه ی مبارک را
    محض تأیید یک تکان بدهید

    از شما خوش عمل نمی خواهد
    که به ترحیب او «نشان» بدهید!!

    • مهرداد مانا

      تیر 6, 1402

      سلام 😅😅
      از سیرجان برگشتم و درگیر اثاث کشی به خانه ی استیجاری جدید هستم . و فردا هم باید برگردم . می خواستم فردا که در اتوبوسم بیام سایت و علاوه بر پاسخ به کامنتهای اینجا ، گشتی هم در سایت بزنم . منتها فرصت اندکی پیش آمد که فی المجلس اینجا محبت دوستان را اندکی جبران کنم

  6. علی معصومی

    تیر 5, 1402

    سلام مانا حان
    کم پیدایی نازنین
    و
    من لتنگت

    • مهرداد مانا

      تیر 6, 1402

      دلتنگی در واقع دو طرفه است
      زمان هایی که فاصله ی کارگاه و خوابگاه زیاد است ، کمتر فرصت دیدار عزیزان در سایت شعر پیش می آید
      ساعت ۵ صبح بیدار می سوم که ۷ در گل گهر باشم . و از آن طرف که بر می گردم ساعت ۱۹ شده و تا کارهامو انجام بدم دیر می شود و خواب غلبه می کند

      کار سیرجان تمام شود احتمالا وقت آزاد بیشتری برای خدمت خواهم داشت

  7. سلام و درود
    زمزم از زمزمه ی شعرتان جوشان و جوششش مانا

    • مهرداد مانا

      تیر 6, 1402

      متشکرم دوست عزیز
      از اینکه سالم و پویا می بینمتان خوشحالم

  8. Arezou

    تیر 7, 1402

    بسیار زیبا و خواندنی
    قلمتون سبز و نویسا🍃👌

    • مهرداد مانا

      تیر 8, 1402

      ممنونم از اینکه اینجا تشریف آوردید

  9. اعتراض

    تیر 23, 1402

    درود رفیق مانا جان خودمون
    آفرین… از اشیاء و پیرامون خوب بازی گرفتی👏
    “تصاویر اتفاقی” شعرت در کنار “تصاویر اثباتی”
    درست ساخته شده و بجا قرار گرفته
    بنظرم تو سلطان واج آرایی هستی اصلا شک نکن😉
    و در ضمن از من رادیکال‌تر و…
    بماند؛ جای خالی رو بعدا بهت میگم😁
    سبز و سرفراز باشی🌹

    • مهرداد مانا

      تیر 23, 1402

      سلطان خودتی امیرجان
      ما اداتو در میاریم
      خوشحالم کردی رفیق
      بازم بیا

  10. طارق خراسانی

    تیر 23, 1402

    به خدا زمزم از زمزمه ی شعر مانا می جوشد
    من خدا را با تمام‌وجود احساس کردم ، او در حرف حرف شعرت حضور دارد و خواهد داشت و به همین خاطر است که زمزم از زمزنه شعر مانا می جوشد .
    بگذار حرفی را بزنم که صاحبنظران در قرن های متوالی خواهند گفت :
    مانا گویشی را آفریده است که خیال را در شعر وسعت می بخشد اگر نیما با ارتجاع زیبایش باعث دگرگونی در سرایش اشعار کلاسیک شد و به عبارتی سروده ها را در انواع قالب ها نو کرد مانا هم وزن نیما با کار جدیدش خیالات شاعری را بشدت دگرگون کرده است .
    اصلا هدفم‌ تعریف از فردی به نام‌مانا نیست بلکه تعریف من از سبک و سیاق جدیدی ست که در اشعار مانا به چشم می خورد .
    اگر تناسخ وجود داشت گرچه از باز گشت به این سیاره بلا زده متنفرم ولی دوست داشتم در قرنی دیگر دوباره شاعر متولد می شدم تا مانایی غزل های کهکشانی بسرایم.
    در پناه خدا 🍃👏👏👏👏👏👌🙏🍃

    • مهرداد مانا

      تیر 23, 1402

      هر کاری کردم به خاطر این است پدری چون شما مهربان تشویقم کرده … قدردانتان هستم تا همیشه
      اما در مورد سبک شعر ، من فکر می کنم برای اینکه یک شاعر بیشترین کلمات را در اختیار داشته باشد ناگزیر است که همواره در حال مطالعه و تجربه باشد . و البته موقعیت زبان مادری ام ( لکی ) نیز شاید بی تاثیر نباشد . چون گویندگان این زبان در بین کورد و لر هستند و به هر دو زبان آنها نیز کاملا آشنا
      در واقع یک لک ، هم کوردی و هم لری را می فهمد و تکلم می کند و از گنجینه ی زبان و فرهنگ آنها نیز بهره مند است

      اما در کل مصاحبت با دوستانی که در این سایت پیدا کردم و نیز پیش از اینجا ، برایم بسیار ارزشمند بوده و یقینا بر قلمم تاثیر مثبت داشته اند .

  11. سینا دژآگه

    تیر 23, 1402

    سلام و عرض ادب جناب مانای بزرگوار
    بسیار خوشحالم از آشنایی با قلم نوپرداز و متفاوت شما. سه بار شعر را خواندم و دفعه‌ی آخر با در نظر گرفتن خاطره‌ای که نقل کردید. شعرتان ضمن داشتن تشخص، طنزی باظرافت و جالب توجه دارد که خواندنش را بسیار شیرین می‌کند. گویا این شعر منتظر شما بوده است که شکارش کنید. وقتی دید شاعرانه در بطن زندگی شاعر جاری باشد، اختیاج به هیچ فرصت یا حادثه‌ی خارق‌العاده‌ای نیست تا چیزی آفریده شود. شعرها می‌توانند در هر اوضاع و احوالی خودشان را در دام شاعر گرفتار کنند.
    بسیار زیبا و تاثیرگذار بود
    زنده باشید🌺🌸🌺🌸

    • مهرداد مانا

      تیر 24, 1402

      حضور شما و شعرهای سرشارتان در این سایت فرصتی ست که باید مغتنم شمرد
      خوشحال شدم از کامنت مهربانتان

  12. سحر فهامی

    تیر 27, 1402

    درود بر شما مثل سایر اشعارتان تحسین برانگیز بود 👏👏👏

    • مهرداد مانا

      تیر 28, 1402

      ممنونم از دیدگاه نیک بین خطاپوش تان … خوش آمدی

  13. شیدا شهبازی

    مرداد 6, 1402

    سلام و احترام
    باز به طواف می نشینم
    رویش شعری و جوشش زمزمی دیگر را
    بارها و بارها

    زیباست
    👏👏👏💐

    • مهرداد مانا

      مرداد 6, 1402

      ممنونم .. و این همه مهربانی را چگونه تاب آورده و پاسخ بگویم ؟

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا