🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 خاوران

(ثبت: 263195) شهریور 1, 1402 
خاوران

سال ۱۳۶۷ بود
که فهمیدم از لای انگشت های خیابان خون می چکد
آن وقت دل به زنی بستم
که نامش زمانه بود
و قرار بود با دامنی از پونه بیاید
و رسن های پیر را پاره کند .

..

زمانه وقتی آمد
که مارها ماسک زده بودند
و از لای انگشتان خیابان ،
خیال بود که می چکید ..

 

 

 

نقدها
  1. مهرداد مانا

    شهریور 10, 1402

    ممنونم مهدی جان
    گاهی که از برخی قلمها چون قلم شما مجابم می کند که بیشتر بخوانم و سواد بی کم و کیفم را ارتقا ببخشم . معتقدم اگرچه عمری به نوشتن و خواندن سپری کردم اما هنوز ابتدای راهم . در مورد شعر هم اگرچه منظور خود شاعر از زمانه همان روزگار بوده ، اما تنوع برداشت از مار و پونه و زمانه را از سوی دوستان دوست دارم .
    خلاصه دستت مریزاد

نظرها 34 
  1. شهریور 1, 1402

    سلام به مهرداد مانا شاعری که امضایش پای تمامی اشعارش هست هرجا که هست شلوغی و سرزندگی است و کمتر صاحب صفحه ای تحمل شعرهای انتقادی اورادارند
    مانا از آن شورشیان آرمانخواهی هست که دردهای اجتماع غم زده خود را با شورش کلمات بر صفحات به تصویر می کشد و اگر لازم شد حتی در کف خیابان فریاد می زند بی پروا از فرجام و سرانجام
    و این روحیه او قابل ستایش است
    او نقادی است منصف و معلمی است مصلح که انچه را در چنته دارد بی صنمی رایگان می بخشد
    درختی که همیشه سایه اش را به رهگذران می دهدتا در ستیه سارش بیاسایند و دردناکتر اینکه گاهی همان سایه نشینان تبر شدند بر تن این درخت صبورو رنجور
    و..
    این شعر از جمله شعرهای کوتاه اوست که هنوز دوست داری ادامه داشته باشد و حرفهای بیشتر بزند و شاید جزو نوادر اشعار اوست که کوتاه سراییده شده شاید آنروز حال دل این چریک شعر خوب نبوده و خوشحالم سری به این سرا زدو و خواندم از قلم توانایش

    برایش ارزوی روزها نیک خواهانم با آرامش بیشتر…

    • مهرداد مانا

      شهریور 3, 1402

      سلام بر تو و جوهره ی بی بدیل قلمت
      زیر هفتاد حله هم که باشی می شناسمت . چرا که مانا جز دوستانش آشنایی ندارد و مسافری غریب است که به این دیار و این روزگار پرتابش کرده اند . خوش آمدی و زنگار از دلم پاک کردی

  2. معین حجت

    شهریور 1, 1402

    درود مانا جان …دستمریزاد …
    پایان شب سیه سپید است👏👏👏🌺🌺🌺

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      سلام معین جان
      البته که همین است و ما نیز به آن امید زنده ایم

  3. احمد

    شهریور 2, 1402

    این شعر زیبایی است که در وصف همه کسانی که در سال ۶۷ بدست این دژخیمان اعدام شدند
    چه زیبا این سروده را میتوان بیاد همه این عزیزان خواند

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      درود و دست مریزاد برادر احمد
      این کمینه ترین کاری ست که از مانا بر می آید . شاعری که دادخواه خون خورشید است

  4. سیاوش

    شهریور 2, 1402

    درود بر تو مانای عزیز
    این شعر زیبا را باید به همه مادران خاوران تقدیم کرد که طی این سالیان رنج کشیدند

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      و البته همین کار را کرده ام . هرچند داغ مادران سوگوار کلمات مرا ذوب می کند

  5. فیروزه سمیعی

    شهریور 2, 1402

    درودتان جناب استاد مانا ادیب گرانقدر 🌞
    نوع آوری و زاویه دید اشعارتان برایم جالب و تازه است .
    هربار خطی نو می خوانم از قلم ارجمندتان
    بسیط و پویا و دردمند 🥀🍃🕊️🌷

    نویسا مانید وسبز باشید و سرفراز
    🌱🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌱

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      فیروزه خانم درود بسیار
      زحمتی متقبل شدید که برایم رحمتی نامتناهی ست

  6. امید کیانی

    شهریور 2, 1402

    درودها

    روزگارت به خیر و سعادت

    الهی سلامت و پاینده و بدور از گزند باشی…آمین

  7. سینا دژآگه

    شهریور 2, 1402

    سلام و عرض ادب مانای عزیز
    چه زیباست که در سکوت سحر دوم شهریور شعر زیبایتان را خواندم. دغدغه‌مند، خیال‌انگیز و شریف.
    مثلث مار، رسن و پونه مرا به یاد دو ضرب‌المثل انداخت. «مار از پونه بدش میاد…» و « مارگزیده از…». این خلاقیت زبانی برایم بسیار دلنشین بود.
    زنده باشید و درخشان🌸🌺🌸🌺

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      سپاسمند خوبیهای بی شمار تو هستم سیناجان . خدا شما رو نگهداره

  8. شهریور 2, 1402

    درود بر مهرداد مانا
    چه تاریخ خونباری براستی غربت یعنی آنان و غریبی یعنی حال مادران ایشان
    به کدامین گناه ؟ اندیشه ! وای بر این همه جهالت
    آنان مگر هموطن ما نبودند🌹

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      از همدردی شما ممنونم بزرگوار
      روزی برسد که قاتلان آن جنایت تنبیه شوند .

  9. .مینا .تمدن خواه

    شهریور 2, 1402

    درودها نثارتان استاد بزرگوارو درد آشنا جناب مانا
    چون همیشه بسیارعالی و البته تلخ و حزین
    تاویل پذیری و تاثیرگذاری در شعرهای بینظیر شما موج می‌زند
    دستمربزاد
    چه قلم سعادتمند و متعهدی دارید در ماندگاری اجحاف‌هایی
    که برای سرپوش گذاشتن بر آن هر قتل و عامی کرده‌اند…
    طبع پراحساس و قلم توانایتان مستدام
    🌹🌹🌹🌹

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      مینای عزیز و دوس داشتنی
      تو همیشه به من لطف داری و با شعرهایم مهربانی .
      امید که روزی این همه محبت شما را جبران کنم

  10. اشکِ چندم

    شهریور 3, 1402

    این سایتو یه نگاه انداختم. جای همچین اشعاری اینجا نیست چون یه عده ای چنان در هزاران سال پیش گیر کردن که سخته واقعا مغزشون تکون بخوره و هنوز دنبال زینِ اسبِ فلان شخصیت عربی و چسباندنِ سنگ به دیوار امام زاده های دفن شده در تپه های علیا سُفلی هستن که واسه جیبِ نگون بختِ آدمهای سیاه بخت و فقیر نقشه کشیدن تا بلکه حاجت روا بشن.شما افکار خوبی داری و شعرای خوبی.و قطعا حرفهای تندتری داری

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      بر جانشین اسکندر سلام
      همه ی آنچه فرمایش کردی صحیح است به اعتقاد بنده
      و ای کاش روزگاری بت پرستی به پایان برسد

  11. برهان جاوید

    شهریور 3, 1402

    درود بر مانای نازنین
    اثرتان دغدغه مند و نشات گرفته از اندیشه و روحیه ی حق طلبی بکر انسانی ست که در اثارتان جاری ست و این قلم را می ستایم چون اینکه خوب میدانید هم و غم و افکار ارمانی خود را چگونه به بهترین شیوه بیان کنید

    همواره تندرست و پیروز باشید

    🌺🌺🌺❤️🌺🌺🌺

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      برهان گیان خوا قضات
      اینکه در یک سنگری با مانا ، احساس غرور می کنم

  12. درود بر شما
    دستمریزاد🌺🌺🌺

  13. طارق خراسانی

    شهریور 3, 1402

    سلام‌مانا جان
    ما آمده ایم که برویم
    هیچ کس نمی ماند
    هرکس بنا به دانش و وجدانی وظیفه ای دارد که باید به نحوی احسن انجامش دهد‌
    یک پزشک باید به فریاد بیمارش برسد ،دکتر شیخ را خدا رحمت کرده است زیرا او‌در مشهد و در زمان خودش هرگز به بیمار نمی گفت چیزی به عنوان حق ویزیت بدهد صندوقی در مطب آش بود و هرکس نسبت به توانایی اش مبلغی به آن صندوق می ریخت بعضی ها هم‌که نداشتند بدون‌هیچ‌خجالتی می رفتند شاعران هم وظایفی دارند جامعه همانند اقیانوسی ست و مشکلات و‌مصائب فراوان‌دارد .
    باید یکی برای عاشق دلسوخته شعری بسراید و یکی برای کشاورزی که اگر نباشد خیلی ها از گرسنگی خواهند مرد و….
    اعدام های سال ۶۷ را تاریخ هرگز فراموش نمی گند آنقدر تنوع در جنایت وجود دارد که مو‌به مویش را شاعران و‌نویسندکان متعهد برای آیندگان ثبت کرده اند .
    و چه زیبا سروده ای که:
    زمانه وقتی آمد
    که مارها ماسک زده بودند
    و از لای انگشتان خیابان ،
    خیال بود که می چکید
    خیلی دوست دارم موضوع را باز کنم ولی همه ی حرف ها را نمی توان در سایت نوشت
    سحر با همت آنان که بیدارند می آید
    در پناه خدا 🍃👏👏👏👏👏👏🍃

    • مهرداد مانا

      شهریور 4, 1402

      چه حس خوبی دارد داشتن پدری چون شما
      که حلاوت و ملاحت از کلامش می بارد و بی هیچ دریغی بر سر یکایک ما سایه گستر است .

  14. زهرا آهن

    شهریور 6, 1402

    درود بر شما جناب مانای بزرگوار

    هر چند که دیر رسیدم ولی باز هم پروردگار را سپاس که از لذت خوانون این سرود بی بهره نماندم.

    مارهای ماسک زده ی هزار پدرِ بی مادر به پایان نزدیک اند، این باوری‌ست که به زانوهای خسته ام توان ایستادگی می‌دهد.

    این سرود مرا یاد شعر رضا براهینی انداخت

    جوانانی! اسماعیل، می‌بینی؟
    چه جوانانی!
    بسیاری‌شان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشرده‌اند و موهای صورت پسرها هنوز درنیامده….

    این خاک از برکت خون های جوان دوباره سبز می‌شود
    🙏🍃🌿🍃

    • مهرداد مانا

      شهریور 6, 1402

      سلام یاسی عزیز
      مبارک است آمدنت . از آن روز که خون از خیابان چکید . ما منتظر زمانه ای دیگر بودیم که آن اتفاقات فراموش شوند . و زمانه در واقع زنی بود با دامنی از پونه برای فراری دادن مارها ( و همینطور رسن ها )
      اما حالا که زمانه ی مارکشی و مار زدایی فرا رسیده انگار مارها هم ماسک زدند تا بوی پونه را حس نکنند و اینبار از خیابان خیال بچکد . و البته من نیز با شما موافقم : آن روز نزدیک است .

  15. سلیم حمادی

    شهریور 6, 1402

    سلام مهرداد جان
    این شعر درعین کوتاه بودن چقدر درد داشت و چقدر عمیق بود شعری بود که آخرش سه نقطه داشت که بتوان تاقیامت آنرا ادامه داد .فقط درمورد تصویر اگراشتباه نکنمباید مزار یکی از اعدامیان سال ۶۷ باشه یا من اشتباه میکنم

    • مهرداد مانا

      شهریور 6, 1402

      خوش آمدی دوست هم درد و هم اندیش مانا . بله همان تصویر است . و همین تصاویر ، صفحات تاریخ فردا را رنگین خواهند کرد .

  16. مهدی سیدحسینی

    شهریور 10, 1402

    درود مجدد
    🌹🌹

  17. سیامک عشقعلی

    شهریور 11, 1402

    درود بر شما آقای شعر
    زیبا بود و بر دل نشست ❤️✌️🌍☀️💚

    • مهرداد مانا

      شهریور 11, 1402

      درود بر تو
      زیبایی در نگاه شماست دوست عزیز

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا