🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 *رهگذری ….!

(ثبت: 259859) خرداد 7, 1402 
*رهگذری ….!

پرسه می زنم با کاسه ای پر از خالی
محبت را
درکوچه های خلوت و خالی از پر عشق
گدایی می کنم
رهگذری که می آید از هر جــــــــــا
و می لرزاند
با لبخنـــــــــــدی سراپای بی سروپایم را
گداتر از من
به کاسه ی الماس انگارم
تکه سنگی می اندازد
ومن
چه ساده لوحانه می خندم!

 

 

 

نقدها
  1. ….سعادت با من یار بود که در زمان حیات طیبه ی استاد سیمین بهبهانی دوبار محضرشان را درک کنم….در دومین و آخرین دیدار (شش ماه قبل از وفاتشان) وقتی صحبت از «مرگ» شد قاطعانه فرمود: «در خاطرم خطور ندارد…»این عبارت پس از مرگ آن بزرگ مصراع اول سوگسرودم برای او را تشکیل داد :

    * آن زن خطیر بود…
    (با یاد استاد سیمین بهبهانی)

    آن زن خطیر بود که می فرمود : در خاطرم خطور ندارد مرگ
    جایی که با غزل نفسم جاری است ، پروانه ی عبور ندارد مرگ

    تا زنده ام به کسوت درویشی ، دور از من است ننگ بداندیشی
    سرمستم از ترانه ی بی خویشی ، راهی مگر به گور ندارد مرگ

    تا داده ام جزای بدی نیکی ، بی وحشت از تلافی تاریکی
    حتی به من گرایش و نزدیکی ، از قرنهای دور ندارد مرگ

    با هر غزل به سبک اهورایی ، با رنگ و بوی تازه ی نیمایی
    اهریمن است و حسرت تنهایی ، جز دیدگان کور ندارد مرگ

    در بیت بیت هر غزل نابم ، از بس چراغ عاطفه می تابم
    شور حیات طیّبه می یابم ، آن جا که درک نور ندارد مرگ

    هردم «خطی ز سرعت و ازآتش»،با رنگ اشتیاق رقم می زد
    بر هر ورق ز دفتر عمر من : کاینجا دل حضور ندارد مرگ

    هشتاد و هفت سال شکیبایی ، در خانه ای به وسعت شیدایی
    آموخت بر سریر توانایی ، آخر مرا که زور ندارد مرگ

    مردآفرین زنان دیارم را ، از من وصیت این که به صد معنا
    وقتی عفاف باشد و استغنا ، در خانه ای ظهور ندارد مرگ.

  2. 💕 حدیث نفس به بهانه ی انتشار خاطره ای عزیز 💕

    ✏️ بازنشر از : مجله ی فرهنگ نو :

    *علی سرهنگی.

    اشاره : عباس خوش عمل کاشانی…. ازدوستان دوران جوانی و قدیمی من …. زمانی من و او و حسن اسدی”شبدیز” شاعر باهم می گشتیم … درخیابان و کافه …دردفترمجله جوانان که ان موقع عباس مسئول صفحه ی شعر ان جابود…یعنی این حسن بود که عباس رابامن اشنا کرد…من و حسن که می رفتیم پیش عباس درمجله …یادم هست فتح الله زاده که الان درتیم استقلال سروسامانی گرفته …دم در ورودی مجله جوانان می نشست ورفت و امدها را کنترل می کرد… بگذریم …می رفتیم مجله و چای و ناهارو سیگارمون به راه بود…البته عباس کمی خسیس بودو ناهارش قرونی نمی ارزید… اما بازکاچی به ازهیچی بود… باان چای های رنگ پریده اش!! …ومی نشستیم به مشاعره … اتاقش پرازبرگ و گلدون و شمعدونی بودو صفایی داشت …من شعرتازه مو می گفتم ..حسن غزلی می خوندو درادامه عباس شعری تازه درمی اوردو قصیده و غزلهایش ختم کلام بود….سال ها گذشت و سا ل های دیگر هم رویش امد…وجنگ شدو صلح شدو …من دیگرعباس را ندیدم …یادم هست ازحسن هم که جویای حالش می شدم می گفت رفته دیارشهریار و خبری ندارم … ..وزمانه گشت و واگشت ..تابالاخره یک روز افتابی درمحله ی قدیمی فیس آباد… پیدایش کردم … یعنی اون منو پیداکرد…وبازدوباره رفاقتمون گل کرد… یعنی هنوز گل نکرده …ولی شروع شده است …یادم هست هیچ وقت همه ی شعرهای عباس رادوست نداشتم …وکاراکترشو که کمی سنتی ومذهبی بودوچاق…اما چون انسانی شیرین و بذله گو بود وخوش دل … دوستش داشتم …الان هم دوستش دارم …او زاده‌ی ۲۵ دی ماه ۱۳۳۷ خورشیدی در شهر کاشان است. در شعر طنز «شاطر حسین» تخلص می‌کند. پدرش قاری و استاد قرآن و به شغل شاطر نانوایی سنگکی اشتغال داشت و دارای طبع شعر بود و آثاری از او در مجلات دهه‌ی سی چاپ شده بود. … باهم به مناسبت سالروزتولداین رفیق شاعرقدیمی که برخی اورا استاد هم صدا می کنندو البته استاد بنده هم بود و هست …زندگی و شعرش رامرور می کنیم … عباس قاعده ی شعر را خوب بلدبودو ازنظرفنی و نظم استادبود… اما مدرن وامروزی نبود…برخی تک و توک شعرهایش نیز ادم راسرحال و شوق می اورد ونه همه ی شعرهایش …باخیلی ازشعرای دولتی و غیردولتی هم حشرونشری داشت که من هیچ خوشم نمی اومد… به خصوصاازشعرای حکومتی و کیلوئی نان به نرخ روزخور…!…عباس جان تنت سالم باشه درشهرستان شهریارو فرصتی اگربود حتمامن وحسن اسدی به عیادت تو نازنین خواهیم امد…منتظر باش … و تولدت هم مبارک …..

    ✏️ علی سرهنگی.

    کلاس* اول ابتدایی تا پایان سوم راهنمایی را در مدرسه ملی خیام گذراند. کسانی چون سهراب سپهری و مشفق کاشانی و… نیز در آن مدرسه درس خوانده بودند. پس از پایان تحصیلات ابتدایی و راهنمایی چون مدرسه‌ی خیام مقطع دبیرستان نداشت برای ادامه‌ی تحصیل به دبیرستان پهلوی سابق رفت. پس از اخذ دیپلم به مدت یک سال در حوزه‌ی علمیه‌ آیت‌الله یثربی کاشان تحصیل مقدمات کرد.
    از سال ۱۳۶۰ خورشیدی در روزنامه.ی اطلاعات استخدام شد و تا سال ۱۳۷۶ در کسوت خبرنگار ارشد – ویراستار – سرمقاله نویس – مشاور ادبی – دبیر سرویس مقالات در مجله‌ی جوانان – ادبستان – گلچرخ به مدیریت موسوی گرمارودی و تحریریه‌ی روزنامه فعالیت کرد.استاد عضو هیئت تحریریه‌ی مجلات گل آقا نیز بود و از معدود اعضای گل آقا به شمار می‌رفت که هر ماه بابت سرودن شعرهای طنز و فکاهی حق‌التحریر می‌گرفت.
    استاد در سال‌های اولیه‌ی فعالیت شورای شعرِ وزارت ارشاد در تدوین مجموعه های شعر که به کوشش استاد مشفق و استاد شاهرخی گردآوری شده بود با آن شورا همکاری داشت. مدتی هم با رادیو همکاری می‌کرد و برنامه‌نویس برنامه‌هایی چون در انتهای شب بود. پس از پایان جنگ تحمیلی به عنوان شاعر برگزیده‌ی دفاع مقدس با ۱۹ شاعر معاصر دیگر معرفی شد.
    در یکی از سال‌های دهه‌ی ۶۰ در نخستین مسابقه‌ی سراسری شعر ۱۵ خرداد، نفر اول کشوری آن هم در شعر نو شد. خوش‌عمل، در زمینه‌ی داستان‌نویسی هم فعالیت داشته و چندین داستان کوتاه نوشته‌اند؛ که در صفحات داستان روزنامه‌های کیهان و اطلاعات و مجلات جوانان و غیره چاپ شده است.
    وی مدت 18 سال‌ در دفتر نشر رهبری صرفآ به عنوان ویراستار خدمت کرده است. هم چنین تاکنون هفت جلد از کتاب‌های شعرشان در قالب جد و طنز و آیینی منتشر شده است. محمد حسین پسر ایشان نیز شاعر است. او دو فرزند دارد و ساکن روستای یوسف‌آباد صیرفی در شهریار است. خوش عمل هم اکنون قریب ۱۵ سال است که به دلیل بیماری ام.اس کنترل شده و دیسک کمر و سیاتیک، خانه‌نشین شده است و از طریق ویراستاری در خانه امرار معاش می‌کند. استاد در سال ۱۳۹۹ نشان درجه یک هنری که معادل مدرک دکتراست دریافت کرد.

نظرها
  1. سیمین حیدریان

    خرداد 7, 1402

    عشق را گدایی نکن
    پخش کن
    بی هیچ توقعی
    بگذار کوچه هایمان
    عطر مهر بگیرند و
    مهربانی تکثیر شود …..

    درودها
    👏👏👏🌹

  2. معین حجت

    خرداد 7, 1402

    سلام استاد جان …
    دستمریزاد …
    خوشا به احوال شما که با بزرگانی در حیطه دانش و هنر معاشرت و دیدار داشته اید که هر کدام جزو بهترین ها در حوزه ی فعالیت خود بوده اند …
    من نیز آرزوی دیدار فرهیختگانی همچون شما و استاد حاج محمدی را دارم، امیدوارم خداوند متعال این فرصت را نصیبم کند

    • استاد حجت عزیز را درودها….اگر دست وپای سالمی داشتم و ام.اس لعنتی ــ این درد بی درمان ــ دست از سرم بر می داشت مگر در خانه قرار می گرفتم؟به دیدار شما ودیگر دوستان عزیز می شتافتم …..افسوس که ناتوانم….

      • معین حجت

        خرداد 7, 1402

        از صمیم قلب برایتان آرزوی سلامتی دارم💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐💐

        • زنده باشید و سرفراز حضرت استاد حجت عزیز و گرانمهر…
          🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

  3. برهان جاوید

    خرداد 7, 1402

    درود استاد خوش عمل گرامی
    زیباست و پر معنی
    تندرست و پیروز باشید
    🌹🌹🌹👏👏👏

    • برهان جاوید عزیزدل را درودها و عرض ارادت……..🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺

  4. فاضله هاشمی

    خرداد 10, 1402

    کاسه ای
    الماس باشد
    یا که سنگ
    می خورد صبر مرا
    فیروزه فامی بی درنگ
    تا بخواهد پر شود پیمانه ام
    میشود معلوم از زیر محبت نیرنگ و رنگ

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا