🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
روزگارم لب پر و آکنده از سرما شده ست
توی فالم یک عجوزه ظاهرا پیدا شده ست
استکانی پرترک بر روی میز کافه ام
نیمه های خالی جانم پر از اما شده ست
خاطراتی کهنه دارم با زمستان تنت*
چند وقتی میشود دنیا فقط یلدا شده ست
واژه کم دارم برای وصف احساسم ولی
خوب میفهمم درونم آتشی برپا شده ست
بیصدا باید بمیرم نیمه شبها بعد از این
توی آبادی دلم با این غزل رسوا شده ست
گریه کردم روی زخم شانه های این غزل
بعد این جریان خدا هم با خودش تنها شده ست
بسکه پیچیدی درون پیله قندیلهات
آسمان ! نام تمام دختران یلدا شده ست
سمانه تیموریان
* این مصرع مطلع غزل بعدی بنده خواهد بود
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (9):
خرداد 3, 1396
خرداد 3, 1396
سلام بر سمانه عزیز
اشعار زیبایت راه کمال را خوب طی می کنند
آفررررین
خیلی لذت بردم
درپناه خدا همیشه شاد وسلامت باشی
خرداد 5, 1396
عرض سلام و ادب و احترام
ممنون از حضور پرمهرتان . کوچکنوازی میکنید استاد عزیزم
می آموزم در محضرتان
خرداد 4, 1396
درودها سرکار خانم تیموریان …
دستمریزاد…
مستفید شدم…
قلمتان بی جوهر مباد …
خرداد 5, 1396
عرض ممنون
ممنون از حضور و لطفتان
خرداد 4, 1396
درود برشما
زیباست
خرداد 5, 1396
ممنونم
خرداد 5, 1396
سلام … درود …. کم دیده ام با واژگانی ساده به این زیبایی سرودی در این روزگار شکل گیرد … شما به جرات میتوانید پیروز میدان باشید …. تصویر نوشته های شما را مشاهده کردم …. برگزیده یا قطعات کوتاه پرمحتوایی داشتند و در خور تصویرها
خرداد 5, 1396
عرض سلام و ارادت
ممنون از حضور پرمهر و لطف بیکرانتان
شاگرد نوازی میکنید بزرگوار
پایدار و سعادتمند باشید
خرداد 5, 1396
درود بر شما باتو تیموریان گرامی
بسیار زیبا و دلنشین سرودید
لذت بردم از شعر قشنگتان
سر بلند باشید به مهر
درود هااااااااااااااا
خرداد 5, 1396
عرض سلام و ادب
ممنون از لطف و حضورتان
پایدار باشید بزرگوار