🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 زن سروده

(ثبت: 260828) خرداد 20, 1402 
زن سروده

دلم معشوقه ای می خواست
تازه تر از مزامیر مانا
که ریشه های راشش
در خاک کلمات دویده وُ
شاخه های شمشادش
سر بر پنجره ی تنهاییم ساییده باشند
و برگهای بیدش
با نسیم نفس هایم برقصند
زیباتر زنی که در کوهپایه ی سبز آغوشش
قصر خواب بسازم و از بهار گلخندش
شاخه ی شوقم به شکوفه بنشیند

آه دلم معشوقه ای می خواست
بوسه اش شیر نارگیل
تا به سنت نیاکان نئاندرتال
بی هراس از ساقه ی هوس بالا بروم
و تختی از آبنوس آرزو
که ناصرانه قلیان شاهی چاق کنم
و او بیاید و کنارم به ناز و نجوا بپرسد :
والامقاما
مانا منشانه کلمه ای داری
تا توری تردید پاره کنم ؟
من برای هر قصیده ی داغ تو
به خواب خیس علف
شبنم ها دیده ام !!!!

دلم معشوقه ای می خواست
سایز این سروده ی بی صاحب
معشوقه ای شبیه تو
که آب ها به گلویت دخیل بسته اند
ستاره ای به تمنای تاریکی
آفتابی از مشرق اشتیاق …..
..
دلم ….. ( مانا راستی امروز
به گوش خود از گون ها شنیدم
گنجشکی که تو
طوطیِ باغ خیالت کرده بودی
حالا سنجاقکی ست
که بر دفتر روزمرگی سنجاقش کرده اند )

۱۹ خرداااااااد ۱۴۰۲
سیرجان