🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 سـتم آخر ز کجا خاست که مخروب نبود؟

(ثبت: 339) آذر 21, 1394 
سـتم آخر ز کجا خاست که مخروب نبود؟

کار این چـــــرخ بجــــز فتنه و آشـوب نبود
سرگذشتی که زمین داشت، چنان خوب نبود

هـر که آمد سرِ آن داشـت که سـرکوب کند
کاش در جمعِ سران، یک سـرِ سـرکوب نبود

دار … از غـایـتِ نادانــی مـــا بـر پا شـــد
وَرنه فـرهنگِ ستم در دلِ آن چـــوب نبود

کینه از جهـــل و جهالت ز غضب برخیـزد
گر نبودی که غضب، کشته ی مغضوب نبود

بشرِ شَر زده بی شک که دگر آدم نیست
آدم اَر بـود بشـر…، عیسی مصلوب نبود

گر چه غالب سرِ مغلوب به شمشیر گرفت
آنکه مغلـوب شـد، آن غالبِ مغلوب نبود؟

نیست آزادی، اگـر بـود که آزاده ی دهـر
با لگـد های سـبوعانه … که منکوب نبود

از فلسطین چه بگویم؟که به هرخانه ی آن
جز صدای غــمِ یک کـودک مضـــروب نبود

من به مخـــروبه ی تاریخِ ســتم می نگرم
سـتم آخر ز کجا خاست که مخروب نبود؟

غــزل عشــق بخواندند و حکیمان گفتند:
« طارق…، آزارِ یکی ذرّه که مطلـوب نبود»

7 اسفند 1389 طارق خراسانی