![طارق خراسانی](https://sherepaak.com/wp-content/uploads/2024/02/5734FE16-E1E3-4810-B187-0608E0BDCFAF.png)
🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
بگذار عالم و آدم بفهمند
سارا ، دختر من است
حالا که آمده است می فهمم در حوض خیالم
سال های بی او را ،
در کنار قورباغه ها چگونه زیسته ام
و همانند مجسمه ابوالهول
دیده را دراز تر از خود کرده تا قورباغه ها را رصد کند
بی او را ،
جادویم کرده بودند که
صدای بوزینه ای را
سمفونی بتهوون بپندارم…
زندگی را با او،
از نو آغاز می کنم
داشتنش ،
بزرگترین دارایی ست
بی خیال آنانکه چهار چشمی زمین خوردنم را ،
می پایند
اصلا برایم مهم نیست چه کسی به ریشم می خندد…
سی و دو سال بی او ؟!
فاجعه ای که تکرار نخواهد شد
واکنون
«شادمان چونفرشتگان»
«چونان قهرمانانی که در حال تلاشند»
آرشه ویولُن زندگی را در دست گرفته
و می نوارم سمفونی سارا را ..
وهدیه ای به دخترم از مانا:
بی تو؟
«آن وقت مجبورم شمعی از تبار ناخلف آفتاب بگیرانم و
سیگاری از سلالهی سرطان!»
۲۶ اردیبهشت زاد روز دخترم سارا همیشه مبارک بوده و خواهد بود
پ . ن
ویدیو سمفونی شماره ۹ بتهوون با ترجمه می باشد.
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (12):
اردیبهشت 27, 1403
سلام
اول از سارا بگویم که نام خواهر من نیز هست و از جانب ایشان دوبار هم دایی شده ام با دو خواهرزاده ی بلا گرفته …
سارا یا ساره را به معنای خالص و ناب گفته اند و ساره زن ابراهیم بود و مادر بنی اسرائیل. می گویند چون حاکم مصر در او طمع بست ، دستش خشکید و پس از مشاهده ی این کرامت ، او را و شویش ابراهیم را گرامی داشت و عذر فراوان خواست . همین را در جایی از دفتر یازدهم ( سروده های سرشکسته ) بهانه کرده بودم :
گفتم : یا اقبال
سیب بوسه ای شاید بچینم
از گونای باغی در بخارا
دستم خشک شد . ندا آمد :
بدبخت بی ترانه
طمع در زن بت شکن نبند
که از آزمون آتش گذشته است ….
و همین ناکامی باعث شد کینه ی ساره را در دل بگیرم و چندماه بعد از هاجر ( که هووی ساره بود و مادر اسماعیل ) در مقابل ساره دفاع کنم :
برگرد ابراهیم
هوای دیده ی هاجر را
به سِحر ساره ابری نکن
باورکن ابوعمران
به عمران خانه ای کوشیدی که پس از مرگت
بتخانه ی آل نسيان شد.
سودای کدام خدای را سر بر این سنگ سودا می گذاری،
که مشهد شب بوها و مسلخ یاسها بوده است؟
…..
سارای شما نیز _ جدای از شعر و شعور کمرنگ مانا _ بی تردید اینقدر لایق است که مهر طارقانه را برانگیخته است . همین مجابم می کند که بر آنچه از طرف مانا به او هبه کردی ، خود نیز برگ سبزی بیفزایم :
غمت مرساد
که شاهدخت شیوای شعری
و بر ماديان بلاغت سوار
اینت : جیحون خروشان شعر مانا
ای رودکی هزار رویا
که راه بخارای راز مرا می دانی
تن به این عافیت بشوی
که از دره ی دلتنگی دختران انتظار گذشته است ..
اما شعرتان که اگرچه نمی توانم نمره ی کاملی به آن بدهم ( چرا که دستکم در این یک مورد دستی بر آتش دارم ) اما شروعی شاد است و نیرویی نامیرا دارد . شعر سپید اتفاقا محتاج موسیقی ست . و شاید بیشتر از گونه های دیگر شعر . چرا که مانند همان بوزینه و بتهوون که در شعر آوردی ، در اینجا باید بتهوون بنوازد که قابل ادراک باشد برای خوانندگان . هم از نظر سجع و آوا و هم از حیث آرایه های مانند جناس و طباق و مراعات نظیر و واج آرایی و … که موسیقی معنوی شعر را می سازند و برای شعر سپید که از دیگر موسیقی های رایج محروم است ، این گونه آهنگها حیاتی ست . در شعر بحث ” انتقال احساس ” هست که این را به خوبی انجام دادید . چرا که پیش از این نیز اصالتا کار بابای ما طارق ، انتقال مفهوم و احساس بوده از طریق کلمات . و در شعر ” دیگر گونگی ” نیز مهم است که همان بیگانه سازی ست . یعنی تا امروز من بر جاده قدم گذاشتم و حالا جاده بر من قدم می گذارد . اگرچه بسیاری از عناصر شعر کلاسیک را می توان به شعر سپید آورد . اما نمی توان به همانها اکتفا کرد چرا که اگر مراد ما بیان همان حال و کیفیت باشد ، پس چرا همان شعر کلاسیک را نسراییم که بسیار شایسته تر است برای انتقال آن مفاهیم؟
مثالی می زنم :
من از آن حُسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده ی عصمت ، برون آرد زلیخا را
سپید این بیت شاید اینگونه بشود :
فهمیده بودم
خورشید صورت یوسف
زلیخا را برهنه خواهد کرد
میان خیل ستارگان
خوب اگرچه دوتا هم ترکیب ساخته شد ، اما براستی آن شاهبیت ناب حضرت حافظ کجا و این دو جمله ی معوج کجا ؟
پس چاره چیست؟
معتقدم قدما چیزی فرو نگذاشتند. آنچه از روایات و حکایات و احساسات بود همه را منظوم سرودند و رفتند . چاره ی شاعران در این عصر ، صرفا شکستن نظم نیست . بلکه نظام را نیز باید شکست و چیزی گفت که بتوان آن را به ضرس قاطع شعر نامید . حالا داستان یوسف و زلیخا را به شکلی دیگر می خوانیم . آنجا که زلیخا می گوید در شراب شوهرم تریاک می اندازم تا بمیرد و من و تو به هم برسیم:
نه یوزارسیف… زمانه عوض شده
نمی بینی؟
بنشین و با این پری پیکر ، پیکی بزن
تریاکی در تفکر زلیخاست
که با شراب بوتیفار بیچاره قاتی ست.
بعدش هم گور پدر هرکس که گرسنه است و عازم اینسوی سینا .
مگر تو چیزی به تاریخ بدهکاری؟؟
و از همه مهمتر ، آیا هنگامه ی نقد است یا هنگامه ی رقص ؟
واکنون
«شادمان چونفرشتگان»
«چونان قهرمانانی که در حال تلاشند»
آرشه ویولُن زندگی را در دست گرفته
و می نوازم سمفونی سارا را …..
…
مانا
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام مانا جان
این صفحه متعلق به دخترم سارا ست
هنوز لینک را برایش ارسال نکرده ام تا بیاید و شعر ومطالب دوستان را بخواند ولی می داند برایش شعری گفته ام .
سپاسگزارم از هدیه نفیسی که به سارا بخشیده ای چه شعر زیبایی
واما نقد را از تو می آموزیم که آموزگار شعر و نقد هستی
بسیار می دانی و بسیار نیازمند دانستنی هایت می باشیم
سپاس از اینکه آمدی و با حضورت قطعا دل سارایم را شاد خواهی کرد .
سلام و درود من و سارا را به خواهر نازنینتان سارای گلم برسانید .
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام بر جناب خراسانی ارجمند
احسنتم.
میلادنورچشمتان مبارک باشد.
وسایهی شمابرسرشان مستدام.
🌺🌺🌺
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام و درود
سپاس جناب یغمایی گرامی
قدر دان لطف ومهر شما هستم
در پناه خدا 🌹
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
درود بر شما استاد جان …
طبعتان همیشه جوشان و دلتان خوش 👏👏👏🌺🌺🌺
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام ودرود بر حضرت استاد معین حجت عزیز
سپاس از مهر نگاهتان
در پناه خدا 🌹
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
درود استاد
یک دنیا تبریک و یک دنیا عشق نثار شما و خانواده ی محترمتان.
آرزو میکنم سالهای سال سایه ی پر بارتان بر سر ایشان و ما مستدام باشد.
شادی قرین قلب دریاییتان👏👏👏❤️❤️❤️
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام ودرود بر استاد گیوه چیان کرانمهر
سپاس از دعای خیر و حضور بسیار گرمتان
در پناه خدا شاد و سلامت باشید🌹
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام و عرض ادب جناب خراسانی گرانمهر
زادروز دختر نازنین تان مبارک
خداوند شما را برای هم حفظ کند
و
در پناه او شاد و تندرست باشید ♻️♻️♻️
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام ودرود بر دخت هنرمندم حدیث
ضمن سپاس از حضور گرم و دعای خیرتان خوشحال بانوی فرهیخته ای چون شما را در وبسایت پاک داریم
در پناه خدا موفق وسلامت باشید 🌹
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
درود استاد خراسانی بزرگوار
بهره بردم
با آرزوی سلامتی شما و سارای عزیزتان
ان شاءالله شاد و ماندگار باشید 🌷🌷
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
سلام و درود استاد
سپاس از حضور گرم آن گرانمهر
در پناه خدا 🌹
پاسخ
اردیبهشت 27, 1403
درود و احترام
استاد خراسانی بزرگمهر
بسیار زیبا و با کلاس سروده اید
مبارک نور چشمی عزیزتان باشد
زاد روز فرخنده ای است با آرزوی بهترین ها برای جناب عالی و سارای عزیز
شاد زی در پناه حق🙏🌿🍃💐🍃🌿🙏
پاسخ
اردیبهشت 28, 1403
سلام ودرود به استاد ادیب و یار دوران های دور
از طرف سارا جان وخودم از حضور آن گرانمهر تشکر می کنم
چوناحتمالا این آخرین کامنت امشب خواهد بود باید بگویم سارا یک قهرمان است او دوست ندارد زندگی پر ماجرایش را شرح دهم فقط به این تکته اکتفا می کنم که عموی او امروز درباره سارا چنین گفت :
من خیلی با سارا محشور بوده ام مهربانی وصبر در وجود این دختر مرا حیرت زده کرده است هرگز ندیده ام سارا یکبار از کسی اظهار ناراحتی بکند و در مقابل شداید ورنجها تنها می گفت یک مسلمان باید صبر در بلا داشته باشد بخشنده است بگونه ای اگر کسی از او چیزی طلب کند محال است در صورت توان مشکل او را حل نکند .
مدت ها او بنا به مسایلی از من دور بود ولی این دوران فراق را با صبر باور نکردی پشت سر گذاشت و مهم تر از همه عبادات او به درگاه الهی قابل توصیف نیست .
سلامتی وسعادت آن استاد گرانمهر را از خداوند بزرگ مسئلت دارم .
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
اردیبهشت 28, 1403
سلامو احترام
بسیار زیباست
جشن میلادشان پرتکرار ومهربانی دنیا برایشان روز افزون💐💐💐
پاسخ
اردیبهشت 28, 1403
سلامشیدا جان
سپاس از دعای زیبا و حضور سبزتان
بهترین ها را از خداوند سبحان برایت آززومندم
در پناهش شاد زی 🌱🌹🙏🌱
پاسخ
اردیبهشت 28, 1403
کـــــــاش پیدا شود…
آنکس که دلم را برده…
امین غلامی (شاعر کوچک)
اینستا amingh68
پاسخ
اردیبهشت 28, 1403
سلام
می دانم می آید
نزدیک است
سپاس از مهر حضورت
در پناه خدا 🌹
پاسخ
اردیبهشت 28, 1403
درود بر شما استاد خراسانی عزیز
سالروز تولد دختر گلتان مبارک باشد و سایه تان همیشه بر سرشان ..
سپاس از شعر با احساس و زیبایتان
پاینده باشید🌸🌺🌷
پاسخ
اردیبهشت 29, 1403
سلامعدل جان
سپاس از لطف مدام آن عزیز جانم
در پناه خدا 🌱🙏🌹🌱
پاسخ
بستن فرم