🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 شعرِ دست و پا چلفت

(ثبت: 247763) اردیبهشت 27, 1401 

 

شاعری که طبعِ خویش را

زیر سایبان آفتاب شهر خوک‌ها

جا گذاشته‌ست،

شعرِ دست و پا چلفتِ خویش را

بر درختِ خشکِ کاجِ سالخورده‌ای که داشت می‌شکست،

دار زد.

بعد از آن،

آفتاب، بد قواره سایه‌یِ  پلشتِ هرزه‌گرد آن دریده چشم را،

کنار زد،

زان سپس،

او که بود مدّعی که بوده است و هست،

شاعری که نیست در جهان کسی بدیل او،

صدق ادّعای خویش را برای همگنانِ خود بلند جار زد.

گام در صراط مستقیم شاعری -به زعمِ خویش- استوار زد

و ناگهان،

شاه خوکِ شهر خوک‌ها به افتخارِ او،

عکس خویش را،

روی تمبر پُست بانکِ شهر خوک‌ها به یادگار زد.

 

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (1):

نظرها
  1. طارق خراسانی

    اردیبهشت 27, 1401

    سلام

    استاد آفرین
    باید این نفیسه سروده میشد
    درودتان

    در پناه خدا 🌿👏👏👏👏👏👏👏👏👌🌿

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا