🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 صبح شنبه

(ثبت: 4272) خرداد 24, 1396 

صبح شنبه
صبحای شنبه برام حالا چیز دیگره

یادمان زندگی تو روزای آخره

روزای خاکستری اون همه رنج و تلاش

من و یک دشت فراخ من و یک باغ و گلاش  

گل زرد تو سبزه ها واه که چقدر صفا داره
گل خوب اما رزه که مژده واسه ما داره
تویِ باغ زندگی اگه نباشن این گلا
براستی دنیا زندونه پر از غم و درد و بلا
تو بهار زندگی ولی افسوس آدما
گلایی که می بینین خارن اما گلنما
صبح شنبه که میشه روی گلا پیدا میشه
گلای رنگ و وارنگ شکوفه هاشون وامیشه
میگن آهای غریبه هه تو کجا اینجا کجا
تو که پائينا بودی تو کجا این بالاها
نکنه یه وقتی هم شانسی خوابنما شدی
درد سر زهرماری حالا واسه ما شدی
ولش کن اما ریفیق راهو خوب راست اومدی
خیلی خاطرخواه بودیم بی کم و کاست اومدی
حرفاشون صداهاشون طعنه ها سؤالاشون
همه برام سیانوره که میچشم از کاراشون.

پ . ن :
به یاد نهم آذرماه هزار و سیصد و پنجاه و سه-قاین

نظرها
  1. محمدرضا جعفری

    تیر 30, 1396

    درود استاد /…………..

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا