🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 *فاخته

(ثبت: 261903) مرداد 8, 1402 
*فاخته

روزی که دل از عشق تو پرداخته بودم
کار خود و کار دل خود ساخته بودم

دیوانگی ام تابع زنجیر جنون بود
کز خانه به میخانه برون تاخته بودم

با مهر دلم بردی و بی مهر شکستی
افسوس که اخلاق تو نشناخته بودم

آن سر که به دامان توام بود زمانی
ای کاش که در پای تو انداخته بودم

هر برد که بود از تو و چشم سیهت بود
چون من ز ازل قافیه را باخته بودم

شد باعث رسوایی من بر سر هر بام
وقتی علم عشق تو افراخته بودم

اشکی که فشاندی به وداعم شب آخر
تاوان سپند دل بگداخته بودم

آویخته هر شاخه گلی بر سر گیسوت
تیغی است که بر روی خودم آخته بودم

ای کاش که بر شاخه ی طوبای وجودت
چون عهد کهن باز همان فاخته بودم.

 

 

 

نقدها
  1. مهرداد مانا

    مرداد 8, 1402

    سلام

    در کار قدما به نظرم خط طولی غزل چندان مورد توجه نبوده است و من این موضوع محوری و حفظ اصل روایت را در کار معاصران بیشتر دیدم . در این غزل علاوه بر این بحث که به زیبایی کار دامن زده است ، آرایه ی مراعات نظیر است که باعث شده مصرع به مصرع کار برای مخاطب زودهضم و خوشگوار شود :

    بیت دوم ( دیوانه . زنجیر . جنون . میخانه )
    بیت چهارم ( سر . دامان . پا )
    بیت ششم ( بام . علم . افراختن . رسوایی )
    بیت هشتم ( تیغ . آخته . گل )

    علاوه بر آن مواردی مانند ارسال مثل ( قافیه را باختن ) ، تقابل برد و باخت / همانندی آخته و آویخته / و ارتباط طوبا و فاخته نیز در شعر کاملا به چشم می آمد .

    اما دو مورد : متاسفانه پرنده شناسی و گیاه شناسی ام بسیار ضعیف است و نام اکثر پرندگان و گلها را نمی دانم و حتا وقتی می گویم اطلسی ، بیشتر زمانها کشکی است ( بلوط و ختمی و نیلوفر و کاج و سرو و چنار را به زحمت می شناسم ) از این رو دیدن عکس فاخته در این شعر باعث شد با خودم بگویم چقدر من این پرنده یا پرندگان شبیه به این را دیده ام ولی نامشان را ندانستم

    مورد دوم هم این است . شوربختانه در اکثر سایت ها شاعران مبنای کامنت نویسی شان بیشتر حالت تبادل و تعامل است . یعنی اگر آقا یا خانم ایکس به هر دلیلی پای شعر مانا لایک و کامنت نگذاشت ، متقابلا من نیز صفحه اش نمی روم . یا با نام کاربری نمی روم که متوجه آمدنم نشود . ما در سایتها دوستان زیادی داریم که ممکن است به دلایلی نتوانند چندان پرکار باشند ، ( رضا محمد صالحی ، زهرا آهن ، مجید قلیچ خانی ، و … ) اما گذشتن از شعر آنها به این دلیل چندان کار ادبی به نظر نمی رسد . من فکر می کنم برای نوشتن از یک شعر به خود شعر توجه کنیم و کاری به رفتار شاعرش نداشته باشیم . وگرنه اینجا شبیه بازار بورس خواهد شد . در سایتهای دیگر که لالله الحمد بلاکم ، اما در این سایت فقط یک نفر هست که پای شعرش نمی روم آن هم به درخواست غیرعلنی خودش بوده . باقی برام فرقی نمی کنند ، چه شیدا شهبازی باشند که به همه ی کارهایم لطف دارند و چه عباس جان خوش عمل که مدتی ست با صفحه ی مانا قهر است و فکر می کند می تواند دوست قدیمی اش را از سرایش بتاراند ( بنده پررو تر از این حرفام 😅😅 )

    • مانای عزیز و نکته دان ونکته سنج…..من همیشه کارهایت را از فرط دوست داشتن دنبال می کنم….ای کاش در تلگرام فعال بودی تا لینک یک گروه بسیار خوب و باب دندانت را می فرستادم تا بیایی….موافق بودی تک زنگی به من بزن….و اما عکس جنبه ی تزیینی دارد.فاخته پرنده ای است دو برابر گنجشک و شاید سه برابر….پرندگان دیگر در لانه اش تخم می گذارند او روی تخمها می خوابد.جوجه که شدند بزرگشان هم می کند تا به پرواز در آیند!

  2. 💔 دایی براتعلی خان با نگاهی کاوشگر کرکس! ……………

    دایی مادرم «براتعلی خان قزاآنی» بیش از صد سال ـ حدودآ 102 ـ عمر کرد و عاقبت در یک روز پاییزی سال 74 13 شمسی خرقه تهی کرد و به ابدیت پیوست.
    اصلیتش همچون مادربزرگ مادریم از قزاآن ـ کجگان قهرود ـ بود اما بیش از هفتاد سال بود که در مزرعه ی باقرآباد کاشان در خانه ی روستایی اش زندگی می کرد.کاشان که بودم هر ماه یکی دو بار به دیدنش می رفتم.آخرین بار که دیدمش دوماه قبل از مرگش بود…..به مزرعه رفتم .دایی براتعلی در ایوان خانه ی روستایی اش روی تشکچه نشسته بود و پکهایی عمیق به چپقش می زد.
    هر بار که دود چپق را از سینه بیرون می داد به کوه کرکس که در دشت گسترده ی مقابلش در دوردستها سینه سپر کرده و استوار ایستاده بود می نگریست و آه می کشید. پیرمرد ناگهان به نقطه ی انفجار رسید و با صدایی محکم که کمترین لرزشی نداشت مرا مخاطب قرار داد:
    ـ آی عباسعلی!
    ـ بله دایی خان!
    ـ کوه کرکس را می بینی؟
    ـ بله دایی خان می بینم.
    ـ من هم.
    ـ آی عباسعلی!
    ـ بله دایی خان!
    پدر من هم حداقل برای یک بار هم که شده بود کرکس را با نگاهش کاویده بود….قبل از او پدرش هم…و پدر پدرش هم…و همینطور برو تا دهها نسل قبل از او …صدها و هزارها و میلیونها نسل قبل از او.
    احمد پسر من هم کرکس را با نگاهش کاویده است…نوه ام جعفر هم….و نوه ی نوه ی جعفر هم ، چنین خواهد کرد.همین طور برو تا دهها نسل بعد از او….صدها و هزارها ومیلیونها نسل بعد از او.
    ــ آی عباسعلی!
    ـ بله دایی خان!
    ما انسانها اشرف مخلوقاتیم ؛ چه جاندار و چه بی جان مثل کرکس…اما ذلیل همه شانیم از جمله کرکس….من نزدیک به یک قرن زندگی کرده ام…و چه عمر کوتاهی!
    کرکس هزاران و بلکه میلیونها سال بیشتر از من زیسته است و به همین ترتیب خواهد زیست.
    من اشرف مخلوقاتم …اما ذلیل مخلوقات از جمله جمادات واز جمله کرکسم.
    ـ آی عباسعلی!
    ـ بله دایی خان!
    ـ هیچ دانی از پدران من که پیش از من …پیش از من …و پیش از من زیسته اند چند جفت چشم ِکرکس کاویده بر جسمی کاهیده لایه در لایه خاک شده و رفته به گسل پیوسته؟
    ـ نمی دانم دایی خان….خیلی.
    ـ من هم نمی دانم…ولی خیلی …خیلی….خیلی.
    به همین اندازه بعد از ما هم چشمهای کرکس کاویده خاک خواهند شد لایه در لایه و به گسل خواهند پیوست…اما کرکس و کرکس ها همچنان سینه سپر کرده ایستاده اند و نخواهند مرد.
    ـ آی عباسعلی!
    ـ بله دایی خان!
    ـ خاک بر فرق من و تو که اشرف مخلوقاتیم با این عمرهای کوتاه…
    کیسه ی توتونش خالی شده بود که دست به دیوار گرفت و از روی تشکچه اش برخاست.دیگر نگفت آی عباسعلی! اخمآلود نگاهی به سرتاپایم کرد و…چشمهایش بار دیگر کرکس را که در دور دست استوار ایستاده بود کاوید و سلانه سلانه به سمت اتاقش رفت.
    با چشمهایم یک بار دیگر کرکس دوردست را کاویدم و از مزرعه به شهر رفتم….
    نمی دانم چه حکمتی است هر وقت که خبر مرگ فامیلی و دوستی و آشنایی را می شنوم به یاد دایی براتعلی خان و آخرین دیدارم با او می افتم و هر آنچه را شنیده بودم به یاد می آورم…..

    چو نی شکایت از ایام گفتگوی من است
    هزار عقده ی نگشوده در گلوی من است

    چو شمع محفل زیبارخان شب پیما
    به گاه شادی و غم گریه آبروی من است

    به هر کجا سخن از تیره روزگاران رفت
    یقین کنم که در آن جمع گفتگوی من است

    مرا چه سود ازین زندگانی موهــــوم
    به مرگ گو که بیا مردن آرزوی من است.

    🌙 عباس خوش عمل کاشانی 🌙

  3. ✏️ تقویم تاریخ :

    فردا دوشنبه 9 مرداد 1402 خورشیدی – 31 جولای 2023 میلادی مصادف است با : …………………………………….

    * بر دارکشیدن «آیت الله شیخ فضل الله نوری»روحانی برجسته ی قائل به مشروطه ی مشروعه به حکم دادگاه انقلاب مشروطیت در میدان توپخانه ی تهران (1288.ش)
    *کودتا علیه سران نهضت جنگل در رشت (1299.ش)
    *تولد «استادعلی باستانی»روزنامه نگار و نویسنده ی برجسته ی پیشکسوت (1303.ش)
    *تولد «محمد نصیری» قهرمان وزنه برداری ایران (1324.ش)
    *وقوع حادثه ی جمعه ی خونین در مکه و کشته شدن 400 زائر ایرانی بیت الله الحرام در مراسم راهپیمائی برائت از مشرکین توسط پلیس آل سعود و شهروندان عرب (1366.ش)
    *درگذشت «استاد مرتضی نی داود» موسیقیدان بزرگ معاصر (1369.ش)
    *درگذشت «استاد رحیم منزوی اردبیلی» شاعر برجسته ی آیینی آذری (1371.ش)
    *درگذشت «استاد جعفر بدیعی» روزنامه نگار و نویسنده ی برجسته و از بنیانگذاران مجله ی کیهان بچه ها (1380.ش)
    *درگذشت «دکتر مصطفی رحیمی» مترجم – نویسنده و روزنامه نگار برجسته (1381.ش)
    *درگذشت «استاد محمد نوری» خواننده ی شهیر موسیقی پاپ (1389.ش)
    *تولد «جرالدین چاپلین» هنرپیشه ی برجسته ی انگلیسی و دختر «چارلی چاپلین» (1944.م)
    *درگذشت «آنتوان سنت اگزوپری» نویسنده ی بزرگ و شهیر فرانسوی (1944.م)
    *تولد «مارتین موزه باخ» نمایشنامه نویس و نویسنده ی برجسته ی آلمانی (1951.م)
    *درگذشت «آندره گدار» معمار و باستان شناس بزرگ فرانسوی و طراح آرامگاهها ی فردوسی – حافظ – سعدی و موزه ی ایران باستان (1965.م)
    *درگذشت «استاد دکتر عبدالاحمد جاوید» ادیب – نویسنده – مورخ و محقق برجسته ی افغان در لندن (2002.م)
    *درگذشت «الیسیو آلبرتو» نویسنده ی برجسته ی کوبائی (2011.م)
    *درگذشت «گور ویدال» نویسنده – نمایشنامه نویس و فعال برجسته ی سیاسی امریکائی (2012.م).

نظرها
  1. طارق خراسانی

    مرداد 8, 1402

    سلام استاد گرامي

    فكر نمي كنم تا به حال غزلي عاشقانه خوانده باشم كه بيشتر از اين غزل از آن لذت برده باشم.
    بقدري زيباست كه از وصف آن عاجزم .

    در پناه خدا سلامت باشيد 🌿👏👏👏👏👏👏🌿

  2. طارق خراسانی

    مرداد 8, 1402

    اما فاخته
    استاد جانً شما بر عكس فرموده ايد فاخته تخم خود را در آشيانه ديگر پرندگان كه تخم گذاشته اند قرار مي دهد و جالب تر اينكه وقتي جوجه فاخته از تخم سر در مي آورد جوجه هاي پرنده را ميخورد.

    • استاد طارق خراسانی عزیز.درود و عرض ارادت و سپاسگزاری….درست می فرمایید.من برعکس گفتم.علم جانورشناسی جناب عالی به مراتب افزونتر است.
      👏👏👏👏👏👏

  3. محمد رضا خوشرو

    مرداد 8, 1402

    سلام استاد جان
    خوب هستید به حمد الله

    افسوس که اخلاق تو نشناخته بودم

    احسنت .

    موفق باشید

    • سلام وعرض ارادت جناب خوشروی عزیز.خشنودم که حضور دارید.از حسن توجه تان ممنونم.
      🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸

  4. معین حجت

    مرداد 9, 1402

    دستمریزاد استاد …
    درود برشما👏👏👏💐💐💐

  5. مهدی محمدی

    مرداد 9, 1402

    درودها استاد احسنت این دومین بار است که می خوانم. بسیار زیبا سرودین در بحر هزج مثمن اخرب محذوف

    قلمتان تابان🌺

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا