🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 قصه ی آل بلوط

(ثبت: 251434) شهریور 29, 1401 
قصه ی آل بلوط

گفت :
” و این دخترم به مادرش _ باران _ رفته
سازی سربه زیر ،
تا خنیاگرانش از خجالت خاموشی به درآیند .
تاج سر همه ی نُت هاست .
و در سینه اش : راز همایون وُ حدیث ابوعطا !!
اما آن پسرم ،
_ همان که با فولاد فاحشه همبستر _
نمی دانم شیر ناپاک ،
از پستان کدام خاک به خوردش دادند ؛
که قاتل عشیره ی سپیدار شد ؟
به خدا از اندوه تبر شدنش ،
تار سبزی به گیسم نمانده .
چه کنم در این پادرجایی ناگزیر ؟
که خیال پرواز ،
دانه ی درشت پنبه ای ست
در خواب شتران آبستن !!

و این یکی فرزندم
نردبام فروتنی ست
که پا بر گرده اش می گذاری و
تاااااااا سروده های سلمان بالا می روی !

آه
دار اعدام از ترکه ی من بود وُ
تیر تاریک از تبار گز !
دست بر دلم نگذار
شاید خباثت آن خاج فراموشم شد .
که هنوز حواریون گرسنه ،
نان فطیر در خون ارغوان می زنند !!
شما را به اره و الوار
شاخه های ناخلف این شعر را هرس کنید .
در آستین هیچ واژه ای ،
جوابی برای گریه ی گلاله نیست . ”

اما همچنان بوی دانستن می آید :
ما مچاله شدگان تقدیر ،
شکست خورده ی هفتاد جنبش نافرجامیم .
و ناممان در سیاهه ی توفان ست هنوز .
از آستین انار اگر تبری بیرون خزید ،
به حرمت نی لبک ها ببخشیدش .
مگر هیچ یک از شما
به لانه ی پرنده
یا به ارکیده ی لبهای زنی
ناخنک نزده اید ؟؟

پژمان نازنین ،
هزاران سال است
از نفهمی ناشاعران فیلمها گرفته ای .
اگر می شود همین یکبار کات !!
از اول شروع می کنم :
به نام زن
درختی بودم در جنگل خدا
اما روزی تبر …..

این شعر قصه ی درختی ست که هر شاخه اش به راهی می رود ، یکی ساز و یکی دار و یکی تبر و … و سه خط آخرش باعث شد که به یاد ژینا امینی برگردم تنها سایت شعری که مسدود نیستم و منتشرش کنم . ژینا حالا سرزمین همه ماست : گلاله ای که باد ستمگر پرپرش کرد .

 

 

نقدها
  1. مهرداد مانا

    شهریور 24, 1402

    سلام
    و فقط توضیحی کوتاه راجع به بند دیرهضم شعر بنویسم ، که اغلب دوستان خواستار آن بودند :

    ۱- رستم از درخت گز تیری درست کرد و بر چشم اسفندیار زد

    این عصا
    نسبش به ساقه ی کدام گز می رسد،
    که هنوز ،
    دیده به دیدار موعود روشن نکرده ایم ؟ ( آیه ی معراج )

    ۲- خاج = صلیب ( و مشهور است که عیسا را به صلیب کشیدند )

    و من از وحشت خاج ها
    به شکاف کوهی پناه بردم ( نامه ی سرنوشت )

    ۳- نان فطیر = نانی که نازک و نیم پز درست می شود برای مراسمات مذهبی . در مراسم ” عید پاک ” که میان مسیحیان مرسوم است ، نان فطیر را در شراب زده و می خورند . و معتقدند گوشت و خون عیساست که در جان و جسمشان جاری می شود .

    حالا دوباره آن بند را مرور کنیم :

    دار اعدام از ترکه ی من بود وُ
    تیر تاریک از تبار گز !
    دست بر دلم نگذار
    شاید خباثت آن خاج فراموشم شد .
    که هنوز حواریون گرسنه ،
    نان فطیر در خون ارغوان می زنند !!

نظرها 28 
  1. محمدعلی رضاپور

    شهریور 29, 1401

    سلام و درود و ارادت

    • م . مانا

      شهریور 30, 1401

      سلام و سپاس

  2. فریبا نوری

    شهریور 29, 1401

    غمگین مباش مانا
    دیگر مهارت جادو را
    – هر چه قدر هم
    که از کبرِ طبعِ خدایانِ دمدمی‌مزاج بیاید –
    یارای آن نیست
    که زنجیر گیسوی دخترکان ما را
    به بردگی کشد
    چرا که در کنگره ی این شعر
    هزار پرنده ی عاقل
    آشیانه کرده است
    که بال‌های پروازشان
    تنها
    قانون عشق است و
    قاعده‌ی حکمت.
    درود جناب مانا گرانقدر
    شعر زیبایی است در استایل همیشگی شما

    🌷🌷🌷

    • م . مانا

      شهریور 30, 1401

      سلام
      و چقدر به این کلمات نیاز داشتم .
      ممنونم که مهربانی نمودید و راستی من به خاطر مشکلاتی که چندسال پیش برام درست شد ، از همان مهرداد مانا استفاده می کنم و ” جمشیدی ” را کنار گذاشتم

      • فریبا نوری

        شهریور 30, 1401

        ویرایش و آپدیت کردم نامتان را در پیامم
        🙏🌷🙏

  3. نسرین حسینی

    شهریور 30, 1401

    دار اعدام از ترکه ی من بود و
    تیر تاریک از تبار گز
    دست بر دلم نگذار
    شاید خباثت آن خاج فراموشم شد
    که هنوز حواریون گرسنه
    نان فطیر در خون ارغوان می زنند
    شما را به اره و الوار
    .
    .

    درودها مانای عزیز بسیار زیبا وغمگنانه قلم زدی
    قلمتون ماندگار 😔😔🌺🌺🌺

    • م . مانا

      شهریور 30, 1401

      سپاس فراوان از بانویی که مانا و دوستانش را دوست می دارد و برای مانا و دوستانش گرامی و عزیز است

  4. علی مکرمتی

    آبان 16, 1401

    درود ، بسیار عالی …🌿🌹🌿

  5. رسول علی محمدی

    تیر 16, 1402

    سلام ماناجان
    فرزند دیار بلوطهای سوخته ولی پابرجا
    شاعر رنجها و رنجشها
    زیبا بودو چه دیر به ضیافت این واژه ها امدم
    سلامت باشی رفیق🙏❤️

    • مهرداد مانا

      تیر 18, 1402

      سلام رسول جان
      ممنونم رفیق که سر زدی

  6. سیامک عشقعلی

    تیر 17, 1402

    آقا دم شما گرم
    چقدر زیبا و دلنشین بود مرحبا 💫💚

    « ما مچاله شدگان تقدیر
    شکست خورده ی هفتاد جنبش نافرجامیم»

    عالی بود عالی
    از معدود سپیدسراهایی هستید
    که تشنه‌ی اشعار شما هستم

    شاد باشید و آباد 💚🌻

    • مهرداد مانا

      تیر 26, 1402

      دم شما نیز گرم که همیشه با محبت و معرفت می آیی و این باغچه ی خشک را تازه می کنی

  7. طارق خراسانی

    شهریور 24, 1402

    آه
    دار اعدام از ترکه ی من بود وُ
    تیر تاریک از تبار گز !
    دست بر دلم نگذار
    شاید خباثت آن خاج فراموشم شد .
    که هنوز حواریون گرسنه ،
    نان فطیر در خون ارغوان می زنند !!
    سلام‌ مانا جان
    نمی دانم چه شده بود که در گذشته این نفیسه ی فریاد را نخوانده بودم؟
    خدا را شکر باز نشر شد و سعادت خواندنش نصیب.

    این‌ شعر آبروی شرف و معرفت است و هزار بوسه ی خدا بر آن…

    در پناه خدا 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    • مهرداد مانا

      شهریور 24, 1402

      سلام پدرجان
      خوش آمدید . همیشه به این فرزند از جان گذشته تان لطف داشته و دارید .

  8. سیاوش دریابار

    شهریور 24, 1402

    سلام
    شعرتان بسیار زیبا
    نگارستان قابل تحسین
    قلمتان جاودان
    عمرتان مستدام

  9. طارق خراسانی

    شهریور 24, 1402

    یادم آمد
    کاش هرگز یادم نمی آمد 😭

  10. طارق خراسانی

    شهریور 24, 1402

    مانا جان
    دوباره شعرت را خواندم
    دوباره مهسای عزیزم را دیدم
    و بیادم آمد چگونه شاعران پاک و نویسندگان متعهد ، گشت فاسد ارشاد را با گلوله های قلم خود به توپ بستند.
    به برکت خون مهساها و نیکا ها از آن جرثومه های نکبت هیچ خبری نیست

    • مهرداد مانا

      شهریور 24, 1402

      و اگر راهشان را ادامه ندهیم ، شرایط بدتر خواهد شد

  11. شهریور 24, 1402

    مانا
    درودها

    سینه
    عریان تراز
    آفتابِ تابستان
    وَ
    آوازِ باغ ها
    درسپیدۀ صبح ، خونین
    پس / باآن شقایقِ شهید
    حرفی بزن
    که شیونِ گیسو
    مهتاب را کبودکرده است …

    تقدیمِ دوست

    • مهرداد مانا

      شهریور 24, 1402

      متشکرم رفیق
      شعر زیبایی بود و هرچه سرچ کردم ، نفهمیدم از کیست ؟

  12. برهان جاوید

    شهریور 24, 1402

    درود مانا جان
    تبلور احساس در بند بند کلمات اثارتان جاری ست و جادوی این زیبایی در تلمیح هایی است که این حس درونیت را به زیبایی برجسته و تاثیر گذار می کند
    این شعرت را خیلی دوست داشتم تلفیقی از زندگی شخصی و اجتماعی و دغدغه ها و غمی که با روح و جسم ما عجین شده

    پاینده و مسرور باشید و سایه ی سروتان بر سر خانواده محترم

    🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️

    • مهرداد مانا

      شهریور 24, 1402

      سپاس بی مرز از شما برهان عزیز
      به مهر می نوازی و به لطف می نگاری مهربان❤

  13. درودها

    🥀🥀🥀🥀

  14. معین حجت

    شهریور 24, 1402

    درود بر شرافتت شاعر👏👏👏💐💐💐

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا