🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
مانده ام، کدام نسل
درد نمی کشد؟
فریاد نمی کشد؟
از تاریکی دم نمی زند؟
و صبح ها را
با کدامین دلخوشی
زمزمه می کند؟
ما شبیه
کدام گل های وحشی
به مقبره ی خاک، تنِ مان را
لم داده ایم؟
ما وابسته
به کدامین لایه از هواییم؟
آه
گل های وحشی
که بالا می روید
از دیوارِ دلواپسی ها
و از رقصیدنِ لب ها
از لولایِ دریِ که دستگیره اش،
دستانی را
صدا می زنند
و خیالش را تجسم!
هیچ نترسید
بیایید
شبانه سرک بکشیم
به برگ، برگِ سپید های شاعری نابینا
و ببینیم چقدر
از غنچه های لبانِ معشوقه اش
از گیسوانِ زرد پاییزی اش
از قدم هایی، با طعمِ ماندن
از زمین و هوا
حتی قدم هایش، شعر می گوید!
کجایید؟
میان وسعتی از آرامش
یا
میان دماوندی از سکوت!
بیایید
تاریخ را
از نو، بخوانیم
تا ببینیم
کجای کار می لنگد
شاید کبوتر های مست
دوست داشتنِ شان را
خود
چال کردند…
محمدرضانعمت پور
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (3):
کاربرانی که این شعر را خوانده اند (8):
آبان 22, 1398
درد نامه ای که خواندم بطول تاریخ مسافت دارد. حتی درها و پنجره ها هم گیج شده اند که به کدام سو باز شوند.
اثری که خواندم با تلخ کامی و حتی می توان گفت با عصبانیتی نمایان نگاشته شده…
زیبا بود و بیاد ماندنی…
درود بر شما
پاسخ
آبان 24, 1398
درودها بر شما
از کلاغ ها آموختم
غار غارشان بی دلیل نیست
ممنونم که با دقت خواندید
و برایم از برداشتتان نوشتید
شادزی
پاسخ
آبان 22, 1398
درودها
استاد
شکوائیه ای از دست روزگار …
قابل تامّل …
دست مریزاد
تقدیمی : 🌷
سالکان ، گر سدّ جوعی ، اختیار
با عمومی مصلحت دانش ،چکار
گر عملکردی نباشد ، ای عزیز
فرد عادی بهتر از سالک شمار
ولی اله بایبوردی
11 / 10 / 1397
🌸🌸🌺🌷🌺🌸🌸
پاسخ
آبان 24, 1398
درودها
شکوائیه ای در دستانم
نمی دانم
به کدام سو ببرم
حرفهایم یخ زدند…
سپاسگزارم از مکث نگاه پر مهرتان
شادزی
پاسخ
آبان 24, 1398
🌺🌸🌺🌸🌷🌸
پاسخ
آبان 24, 1398
درودها
سپاسگزارم از تقدیمتان
گل برای شما🌺🌺
پاسخ
بستن فرم