🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 می بازی

(ثبت: 264567) مهر 20, 1402 
می بازی

اگر مردی ، شنو‌ از من ، که‌ بر نامرد، می بازی
وگر دردی، یقین دارم که‌ بر بی درد می بازی

تو‌ بایستی بخوانی دستِ مَکرِ روزگاران را
ولی وقتی نمی دانی چه باید کرد ، می بازی

 

 

 

نظرها 13 
  1. معین حجت

    مهر 20, 1402

    درود استاد جان …
    واقعا همین طور است…
    دستمریزاد👏💐

  2. طارق خراسانی

    مهر 20, 1402

    سلام استاد گرانمهر

    سپاس از مهر نگاهتان

    در پناه خدا 🌱🌹🌹🌹🌱

  3. صفا یغمایی

    مهر 20, 1402

    درودحضرت دوست
    جانا سخن از زبان ما می‌گوئی
    دستمریزادجناب خراسانی گرامی.
    🌺🌺🌺

    • طارق خراسانی

      مهر 20, 1402

      سلام و درود بر جناب استاد یغمایی عزیز

      سپاس از حضور گرمتان
      سایه مهرتان بر اهل پاک مستدام

      در پناه خدا 🌱🌹🌹🌹🌱

  4. برهان جاوید

    مهر 21, 1402

    درود استاد طارق گرامی
    بسیار زیبا و ارزشمند
    پاینده باشید
    🌺🌺🌺👏👏👏❤️❤️❤️

    • طارق خراسانی

      مهر 21, 1402

      سلام و درود

      سپاس از حضور عزیز جانم

      در پناه خدا 🌿🙏🌹🌿

  5. یاسر رشیدپور

    مهر 22, 1402

    درود و عرض ادب
    بسیار عالی و دلچسب  بود استاد گرامی
    سپاس فراوان نثارتان
    قلمتان ماندگار
    🌹🌷🌷🌺🌸🌹🌹🌷🌷🌷🌺

  6. زهرا وهاب

    مهر 22, 1402

    سلام استاد ما مدام در حال باختنیم

  7. سلام استادجان

    به نفس بدشگون باید نبازی
    به شیطان درون باید نبازی

    در این ویرانه گاهی باخت برد است
    به دنیای زبون باید نبازی

    بداهه❤️

  8. فاضله هاشمی

    مهر 23, 1402

    بسیار زیبا سرودید

  9. درود بر استاد و شاعر خوش نگار و زیبا قلم، جناب طارق
    بسیار زیباست.
    بداهه تقدیمی:
    در این هنگامه طوفان چو برگی زرد می بازم
    نباشد چاره ای با یک دلی پر درد می بازم
    مرا “طارق” ز نامردان اکیدا چشم یاری نیست
    بر آنانکه بتن کردند ادای مرد می بازم
    🥀🥀💛🥀🥀

  10. آبان 26, 1402

    به جور قافیه درد دلم را بیشتر کردی
    به جای مرهمی بر جان جانم نیشتر کردی
    فقط ذات الهی هست بی همتا و بی هر عیب
    اگر کس را پرستیدی به راه دین خطر کردی
    کسی گوید که اندر عقل توزیع عدالت هست!!
    نکو گفته است ولیکن گفت او را بی ثمر کردی
    دفاع از حق، ره و رسم علی و پیرو حق است
    برون دیدی ولیکن بس حقیقت را سمر کردی

  11. آبان 26, 1402

    از آن هنگام که صحن عشق بازی رفت
    تبه اخلاص شد نیرو براه حقه بازی رفت
    چه یارانی شهادت را به جان و دل پذیرفتند
    بسا واماندگان را میل بر راهسازی رفت
    غرور و عزت مردان چون پولاد عصر عشق
    کنون بر جثه پر طمطراق مایه بازی رفت
    کنون برف سپیدی بر سر و بر ریش ما بارید
    چه گوهرها که از کف از برای قصه سازی رفت
    بسی امیدها و آرزوی عز برای امت اسلام
    به جور فقر ناعادل، همه از دست قاضی رفت
    هدر رفت آن شعار نیک برادرها به چتر دین
    یکی از درد جور و دیگری در دام غازی رفت
    به داروغه بگویید درد، درد است و تحمل سخت
    ولو یک هموطن آگاه و ناآگاه در نقد بازی رفت

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا