🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
چهره اش گلزار؛و چشم،آتش فروز
ابـروان ، در هـم ؛ دیـون کهنـه تـوز
آن گـره ، شد آذرخش ؛ و تنـدرش
بی محـابـا ؛ آشـنـا ، بیـگانـه ، سـوز
با خیـالی ، هیئت اش نـو ، در جمـال
هیبت اش ، شال و قبـایی ، تـازه دوز
قلب من، تسلیم طیـف جذب دوست
می ســپـارد راه ترکسـتـان ؛ نشـوز
این کمـان ژولیــده زه، داشت آرزو
تا ، دو تا ، سازد الـف ؛ شمشاد ، قوز
لیک ، شد ؛ سلطـان شهـر نیـم شب
بــرده ی بانـــوی مـلک نیمــــروز
بیشه را ، ارزان نشـد ؛ سامـانـه داد
نیست آسان ؛ دست یازیدن به یوز
از کجا دانم ؟ چه می بـافـد ؟ فلک
عشق را ، بازی ، نمی دانم ؛ هنـوز ؟
بخت، علاقبند ؛ و وارون بسته؛ نعل
شاه حجـله ، چپّـه می پوشد ؛ بلـوز
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (6):
بهمن 6, 1394
سلام حضرت استاد
اشعار شما کلاسی برای آموزش است باور بفرمایید تازه دانستم یوز پلنگ چه معنایی دارد. پلنگِ شکارکننده
رفتم فرهنگ لغت را باز کردم تا معنی یوز را بدانم چیست که …
خبر خوشی هم دارم و آن عضویت جناب احمد رضا توجهی ست که به فضل الهی پس از این این شاعر گرانمهر را در جمع شاعران پاک خواهیم داشت.
سپاس از حضور آن حضرت و شعر زیبای تان.
در پناه خداوند سبحان شاد زی…………………………………………………… ..
پاسخ
بهمن 6, 1394
.
.
سلام . بزرکمهر پسرم .
جناب استاد طارق خراسانی ولیعهد ادب میهن اسلامی .
سعادتی است . شرف حضور یافتن . که اینک .مفتخرم .
جناب توجهی عزیزم ، هنوز کلام قدیمم را (کلیشه وار آینه می گردانند )
که نوشته بودم : [ پسرم ! تو دانشمند بزرگی خواهی شد ]
الحمد لله .. شده اند . ( استاد دانشگاه های میهنمان )
اوج شکوفایی شعرم مدیون دقت نظر و حراست جناب توجهی است .
وبعد عزیزانی چون …و…..
و سالهایی متمادی است . که دختر نازنینم « تندیس وفا ». مهربانوی عزیزم ست .
واین که می گویم به تنهایی معتمد بر نوشته ام نیستم . (احمد آقا شاهد صادق )
یک خاطره :
( حواس آسیب پذیر و سست پای من گاه سوتی هایی می داد ؛ سه سوته )
[ روزی « چهار کنی» را در توضیحی برای عزیزی بدون توجه نوشته بودم« سه رکنی »]
نوشتند : هرگاه استاد بنویسند : « 4 رکنی »باید بدانیم منظورشان « سه رکنی » است .
درود بر مرام عالی .
بارقه های بزرگی عزت آینده . همیشه چشمگیراند . دقت نمی کنیم
ولی شور پدرانه متوجهم کرد توجهی کسی است .
مایه ء افتخار است دیدار یاران بی بدیلی جون احمد آقایم .
ممنونم عزیز .
. .
.
پاسخ
بهمن 6, 1394
.
.
علایق ، چون ، شود سنگین ؛ کشد بر
الایغ را ، به بام مهربانی
وگر بر بام شد ؛ کوته نیاید .
که در آغوش مهر خود ، نشانی
ولی بیچاره ! در آن حال منکوب
منکسّ بخت ، بیند ؛ یونجه دانی
علیق خود، بپردازد ؛ نه ارباب
علاقبند ؛ از اینجا شد ؛ روانی
هزران نکته بود ؛ و دقت افزا
نه از انواع یائس ؛ لن ترانی
… ..
.
پاسخ
بهمن 6, 1394
سلام و عرض ادب و احترام
استاد خراسانی تمام گفتنی ها رو گفتند
اشعار شما هرکدام کلاس درسی است ارزنده
می آموزم در محضرتون
در پناه حق
پاسخ
بهمن 6, 1394
.
.سمانه آی… سمانه ..آی… سمانه .
کشد ؛ نام تو ؛ دل را ، بر گمانه
خرام این تذرو پای گلرنگ
هزار اندیشه ، دارد ؛ یک نشانه
گرامی دخترم ! تشریف بخشی
نگاهت ، بی هدف تر از کمانه
فدای مقدم ات سر ؛ دختر من
که جوشد ؛ از شمیم گل ، ترانه
جسارت شد ؛ کلام ، از بیخودی بود
خماری ، حدّ ندارد ؛ هست ؟ یا ، نه
………………………………………
سپاسی بیکرانه دخترم .
ممنونم از مقدمتان بر مفرش سخنم
درود خداوند بر جان پاک تان .
.
پاسخ
بهمن 6, 1394
سلام حضرت استاد
خیلی خوشحالم مهمان شعری فاخر از حضرتعالی هستم
سلامتی شما را از درگاه الهی مسئلت دارم
پاسخ
بهمن 6, 1394
.
.
در این بیشه ، شیران پیـرانه وند
چه ! با اقـتـدار اند ؛ و آرایـه بنـد
کلام عسل ، اسم اعظـــم ، به لـب
همه خوش عمل؛ طارق دشت شب
نه ، اللـه ، یـار است ؛ یغمـا ، برند
زدولت ، که درویش دارد؛ خورند
اگر یاد ؟!، یاری کند ؛ زین سماط
به آرامش آرد ؛دلم را نشاط
من و مهـربانـو ، رضـایی مدار
براین خسروی بزم ،آیینه دار
مدینه ست ترمه ، چمن ، پر تذرو
سمانه چمان ست ؛و در رقص سرو
شط شیر و شراب و عسل ، جاری خواهدبود ……. با پوزش
پاسخ
بهمن 6, 1394
کلام عسل ، اسم اعظـــم ، به لـب
چقدر زیبا بود
سپاس
پاسخ
بهمن 7, 1394
.
کلام عسل ، اسم اعظم به لب
زند جار ؛ سکر می ناب عنب
مهین دخترم ، دل کشد سوی شوق
چنان سهره را ، نسترن بر طرب
……………………………
پاسخ
بهمن 6, 1394
سلام و درود بر شما استاد بزرگوار
در محضر تان می آموزم و لذت می برم سپاس
در پناه حق شاد و سلامت باشید
پاسخ
بهمن 6, 1394
.
.
یاد سبز سبزواران ، یاد باد !
جوشقان تک سواران یاد باد!
از مزینــان علی ، آن دین شناس
شد شهید از نا بکاران یاد باد !
آن ، توغایان را ، به زیر خاک بر
بهر میهن ، سر به داران یاد باد
……………………………………….
ممنونم دخترم
همولایتی ام افتخار منی .
گرامیدخت نازنین درود .
.
پاسخ
بهمن 6, 1394
سلام حضرت استاد صباغ گرامی
خوشحالم خورشید شعر و ادب در آسمان پاک می درخشند.
پاسخ
بهمن 6, 1394
.
سلام .پسرم
بسیار بزرگوارید بزرگمهر من .
ممنونم. جناب جزایری عزیز م .
مقدمتان گرامی .
درود
.
پاسخ
بهمن 6, 1394
سلام آقای استاد کلات
شعرتون خیلی خوب بود
پاسخ
بهمن 7, 1394
.
سلام گرامیدختم .
ممنونم دخترم دینا پاکزاد .عزیز.
شکوه حضورتان را پاسبانی دارم
درود
.
پاسخ
بهمن 6, 1394
سلام و عرض ادب و احترام….
حضورتون ارزشمند و گران بهاست استاد عالیقدر….
همچون شعر امروز تون…
زنده باشین
پاسخ
بهمن 7, 1394
.
سوگند می خورم ؛ که حواسم ، علیل بود
از این همه ! صفا ، نتوانست ؛ طرف بست
الحق ! که پیری است مصیبت ؛ نه بیشتر
یعنی : کلون شود؛ که درِ گفت و حرف بست
هرگز ، کسی ؟ صفا ، به اسارت ، گرفته است
سوگند ، رایحه ست ؛ ندانی ؛ به ظرف بست
,, ماکو ,, اسیر دیو سپیدی ؛ نشست و، ماند
,, بانو , شفا ندیده ، رهش زد ؛ به برف بست
بیماری و برودت و نا امنی طرق
صد لایه منجمد شد ؛ یخچال ژرف بست
……………………………………………..
شکوه قدمت گلباران
سپاس همیشه بر عهده ام ، نثارت .
مفعولُ فاعلاتُ مفاعیلُ فاعلن
فصل مضارعت ، بنکویی به صرف بست
………………………………………..
درود
.
پاسخ
بهمن 7, 1394
استاد شعرتون بی نهایت زیبا ست در این کامنت…
قلم تون مانا
و روح تون سبززززززز
زیر سایه ی مرتضی علی ع
یاحق
پاسخ
بهمن 8, 1394
.
دخترم . ممنونم.
بزرگواری فرمودید .
شعر و شاعری ، همینش زیباست .
تقارن امواج عواطف و احساس .
درود خداوند بر جان پاکتان .
شادمانم .گرامیدختم .
.
پاسخ
بهمن 6, 1394
سلام استاد گرامی
شعر زیبا و دلنشینی بود
موفق باشید
پاسخ
بهمن 7, 1394
.
کلامت ، عسل ، اسم اعظم ، به لـب
چنو ! خوش عمل ؛ طارق دشت شب
نه ، اللـه ، یـار ی است ؛ یغمـا ، برند
نه درویش را دولتی ؛ تا ، خورند
چو ، رادت ، منش هست ؛ و آزادگی
ارادت تمام ام ؛ من و بندگی
………………………………………
بیکرانه سپاس هایم ، گل مفرش ات
شادمانی شکوه حضورت باقی .
درود
.
پاسخ
بهمن 7, 1394
پاسخ
بهمن 7, 1394
ممنونم . پسرم .
جناب باریکانی بزرگمهرم .
درود بر شما
پاسخ
بهمن 7, 1394
سلام و عرض ادب و احترام استاد عزیز پدر بزرگوارم
خوشحالم مجدد از قلم استادانه تون می خونم
بسیار عالی بود
می آموزم در محضرتون
سلامت و سعادتمند باشید همیشه
پاسخ
بهمن 7, 1394
.
[ در این بیشه ، شیران پیـرانه وند
چه !.. با اقـتـدار اند ؛ و آرایـه بنـد]
………………………………………..
کلام عسل ، اسم اعظـــم ، به لـب
همه خوش عمل ؛ طارق دشت شب
کلامش عسل ، اسم اعظم ، به لب
زند جــار ؛ سکـر می ناب ، عنب
نگاری که من می شناسم کجاست ؟
سرم ، کرده شامات ؛ و مغزم حلب
خدا را ، هزاران درود و سپاس
به پایان رسانید ؛ رنج و تعب
سلامت همیشه ، یساوول جان
سرابی ، نبیند ؛ سرش رنگ تب
از آواده گیلک ، نمک خورده ایم
بسا ! ریشه داریم؛ بریک نسب
براین سایت زیباگلین تازه وش
نگارست؛برجیب شیرین قصب
…………………………………..
.
پاسخ
بستن فرم