🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 وقتی که پاییز می رسه

(ثبت: 264030) مهر 1, 1402 

 

تو هم مثِ خود منی
عاشقِ عاشق شدنی
مُرده ی دل سپردنی

دلم می خواد
مست و غزل خونت کنم
یک دمی مهمونت کنم

وقتی که پاییز می رسه
دل تو دلم نمی نمونه
دلم می خواد تنگ غروب
تو کوچه ها قدم زنون
دل ای ، دل ای ، دل ای کنون
راه بریمُ
برگای خشک
زیر پاهای هر دومون
دم بگیرن
نه اینکه ماتم بگیرن

وقتی که پاییز می رسه
دلم میخواد عاشق بشم
یا اینکه عاشقت کنم
غرق شقایقت کنم

وقتی که پاییز می رسه
دلم می خواد تَنگِ غروب
وقتی کلاغای سیاه
پر می کشن به آسمون
ما هم بریم به خونمون

شبا که بارون می باره
زمین که گُل نَم می خوره
عطر تنش بلند می شه
تو کوچه هاقدم زنون
دل ای ، دل ای ، دل ای کنون
بدون چتر و سر پناه
به هم دیگه کنیم نگاه
خیس بشه بال و پرمون
خیس بشه دست و تنمون
خنده کنون ، دون دون
بریم به سوی خونمون
بلند بلند داد می زنم
آهای عزیز مهربون
اینو بدون
دوست دارم
قد زمین ، قد زمون

وقتی که پاییز می رسه
بویِ کلاس و مدرسه
تخته سیاه
نیمکت و میز مدرسه
دفتر مشق و هندسه
می پیچه توی کوچه ها
دِلِت می خواد با بچه ها
دون دون
دل ای ، دل ای ، دل ای کنون
بریم به سوی مدرسه
برای زنگ تفریمون
یه لقمه از نون و پنیر
یه سیب زرد لبنانی
یه سکه ی پنج تومنی
بر می دارم
یادت نره
دفتر مشق و دیکته رو
توی کمد جا نذاری
رو برگِ نقاشی من
بپا یه وقت پا نذاری

بیا بریم با بچه ها
راهی بشیم تو کوچه ها
بدون هیچ سر و صدا
فقط به هم کنیم نگا

تو هم مثِ خود منی
عاشقِ عاشق شدنی
مُرده ی دل سپردنی

وقتی که پاییز می رسه
هر کی که مثل من و تو
عاشقِ عاشق شدنِ
یه بار دیگه عاشق می شه
این رسم عاشق شدنِ
قصه ی دل سپردنِ
همه می دونن
پیر و جوون
.قتی که پاییز می رسه
نوبت عاشق شدنِ

 

 

 

کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (2):

بستن فرم


سلام و درود
بسیار زیباست
سپاس از حضورتان
لذت بردم
شادکام باشید
در پناه خدا