🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃
در آبان خواهم مُرد!
در آبان خواهم مُرد!
در آبانیکه اتّفاقی نمیاُفتد جز من
وَ آسمان هنوز
بالِ کلاغان را باد میزند
وَ دخترِ ابر تا پسینِ فردا
معتقد به اشکست
وَ ماه روز
خمیازهاش را باور
وَ خورشید شب
دفترِ قصیدهاش را میبندد
وَ زمین میچرخد و میچرخد
بر گُردهاش فلک
وَ راهبندانست راهرویِ خیابانِ آزادی
از ادامهٔ لبخند
وَ آدمها با احضارِ تکرار میروند
میآیند
با موسیقیِ پا
به ازدحامِ کوچهٔ خوشبختی میرسند
در بیداری خواب میبینند
وَ خیالبافی میکنند!
ـــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ
پ ن:
عیدست مرگ دست به هستی فشانده را
پروایِ باد نیست چراغِ نشانده را
عالیجناب صائب
کاربرانی که این شعر را پسندیده اند (9):