🍃🌷🍃به پایگاه ادبی شعر پاک خوش آمدید 🍃🌷🍃

 ۳۰۰

(ثبت: 253662) آذر 12, 1401 
۳۰۰

 

در آبان خواهم مُرد!
در آبان خواهم مُرد!
در آبانی‌که اتّفاقی نمی‌اُفتد جز من
وَ آسمان هنوز
بالِ کلاغان را باد می‌زند
وَ دخترِ ابر تا پسینِ فردا
معتقد به اشک‌ست
وَ ماه روز
خمیازه‌اش را باور
وَ خورشید شب
دفترِ قصیده‌اش را می‌بندد
وَ زمین می‌چرخد و می‌چرخد
بر گُرده‌‌اش فلک
وَ راه‌بندان‌ست راهرویِ خیابانِ آزادی
از ادامه‌ٔ لبخند
وَ آدم‌ها با احضارِ تکرار می‌روند
می‌آیند
با موسیقیِ پا
به ازدحامِ کوچهٔ خوشبختی می‌رسند
در بیداری خواب می‌بینند
وَ خیال‌بافی می‌کنند!

 

ـــــــــــــــــــــــ
سیدمحمدرضا لاهیجی
ساکوتی.هند
ـــــــــــــــــــــــ

پ ن:

عیدست مرگ دست به هستی فشانده را
پروایِ باد نیست چراغِ نشانده را

عالی‌جناب صائب